مبحث و تعریف «نفوذ پذیری» برای بر و بچههای معماری و شهرسازی تا یه حدی مشخصه، اما تو حوزه تکنولوژی نیازمند بازتعریف و یا معرفی مجدده.
نفوذ پذیری به صورت سنتی به ۲ دسته تقسیم میشه.
نفوذ پذیری فیزیکی: شما وارد یک مکانی میشی پس به صورت فیزیکی نفوذ کردی
نفوذ پذیری بصری: شما یک مکانی رو میبینی اما نمیتونی به صورت فیزیکی واردش بشی، پس با چشمات محتویاتش رو میبینی اما نمیتونی فیزیکی نفوذ کنی
یه سری حالتهایی هم پیش میاد، مثلا جایی نفوذ پذیری فیزیکی باشه ولی بصری نباشه، مثل در باغی که پنهان شده باشه و فقط اگر کسی از قبل بدونه میتونه پیداش کنه. یا مثلا جایی رو فقط میشه دید ولی کلا قصد نبوده کسی بهش وارد بشه و فقط جنبه نمایشی داره.
تو دوره ارشد، یه نوع نفوذ پذیری جدیدی تعریف کردم با عنوان «نفوذ پذیری ذهنی» که یعنی شما جایی رو میبینی و میتونی فیزیکی واردش بشی، اما نمیشی. مثلا وارد نمایشگاه ماشینهای خیلی لوکس نمیشی، علیرغم اینکه میتونی، چون فکر میکنی نمیتونی ازش خرید کنی.
بازتعریف اینا تو حوزه تک جالب میشه ولی.
نفوذپذیری فیزیکی: شما با جایی/ارگانی/شخصی میتونی و میری و قرار میگذاری و پروژهت رو میبندی.
نفوذپذیری بصری: شما میدونی جایی/ارگانی/شخصی کجاست و چه میکنه، میدونی یه سری از دوستان/رقبا باشون قرار میگذارند و کار میکنند اما هنوز نمیتونی بهش دسترسی داشته باشی. (مثال میزنم، ممکنه حتی یه VC یا سرمایهگذار مستقل خیلی در دسترس باشه و در تمام ایونتها باشه، اما سرمایهگذاری نکنه و فقط جنبه نمایشی داشته باشه حضورش)
نفوذپذیری ذهنی: شما میدونی جایی/ارگانی/شخصی کجاست و چه میکنه و مسیر همکاری باهاشونم هم بازه، اما میترسی و به خودت میگی اینا از لیگ من خارج هستند (یا برعکس میگی اینا در حد من نیستند).
عدم نفوذپذیری ذهنی جایی دردسرسازی اصلیش رو نشون میده که شما در حال تعریف بازار هدف و دسته بندی مشتریهات هستی. به این صورت که یک یا چندگروه (که بالقوه میتونن مشتریهای فوقالعاده ای باشند) رو کنار میگذاری. و یه روز به خودت میای و میگی عه، یوزرهای من کجان پس؟
خلاصه که نفوذپذیری چیز مهمیه.