میلاد
میلاد
خواندن ۷ دقیقه·۶ سال پیش

آموزش شهروندی و مسئولیت اجتماعی فقط برای همسایه نیست!

چند روز پیش توی پیاده‌رو قدم می‌زدم و در حالی که با هدفون به پادکست آموزش زبان انگلیسی گوش می‌دادم، از نور نارنجی رنگ زیبایی که از غروب خورشید به چشمای من می‌تابید حسابی لذت می‌بردم. 

حدود بیست متر جلوتر، خانم و آقایی به همراه بچه کوچیک خودشون در حال قدم زدن بودند. پسر بچه‌ی ۵-۴ ساله‌ی خوشتیپی که در حال پفک خوردن بود و هر از گاهی هم از قدم‌های پدر و مادرش عقب می‌موند و به طرز جالبی دوباره می‌دوید تا بهشون برسه. 

من کلا از دیدن بچه‌های کوچیک لذت می‌برم و گاهی اوقات واسشون دست تکون میدم یا برای خندیدنشون ادا در میارم. راستش خیلی اوقات با نگاه کردن به رفتار بچه‌ها، ازشون چیزای جدید یاد می‌گیرم.  

تو همین حال و هوای زیبا بودم که یه صحنه حسابی منو به وجد آورد. اون صحنه اتفاق بزرگی نبود اما نمی‌دونم چرا برای من خوشایند بود. وقتی پفک پسربچه تمام شد، با حالت بازیگوشی شعر خوندن، جلد اونو تا کرد و داد به پدرش. من فکر می‌کنم بخش زیادی از بچه‌ها وقتی توی خیابون هستند این کار رو نکنند. حتما پدر و مادر این پسر بچه زمان زیادی رو برای آموزش این موضوع به فرزند خودشون صرف کرده بودند.  

توی همین افکار بودم و از زمین و زمان و این صحنه‌های خوب کوچیک لذت می‌بردم که دقیقا مثل فیلم‌های طنز رضا عطاران، در یک لحظه لبخند از روی صورتم محو شد! چند ثانیه بعد از اینکه پدر جلد پفک رو گرفت، در حالی که با خانم خودش صحبت می‌کرد، جلد پفک رو مچاله کرد و به طرف جوب آب انداخت! این در حالی بود که درست چند متر جلوتر یه سطل زباله گنده وجود داشت.

ممکنه این صحنه برای بخش زیادی از مردم جامعه عجیب نباشه، اما دستکم برای من، همه‌ی حس و حال خوبی که داشتم رو از بین برد. قطعا که رفتار اون شهروند زننده بود، اما اعتقاد دارم که انگشت اتهام رو به تنهایی نمیشه به سمتش دراز کرد. من اعتقاد دارم که اون فرد نسبت به این موضوع آگاه نیست. همین!  

آموزش شهروندی؛ ما کجای داستانیم؟ 

در رابطه با اینکه آموزش شهروندی چیه و چه فوایدی داره، تعاریف و مقاله‌های زیادی منتشر شده و من به خوبی می‌دونم که صحبت کردن پیرامون این موضوع از حوصله شما و این محتوا خارجه چون من دوست دارم خیلی خودمونی، تجربی و قابل لمس‌تر صحبت کنم. اما اجازه بدید به این عبارت بسنده کنم که  

آموزش شهروندی یعنی اینکه من، شما و سایر شهروندان به این درک برسیم که عضوی از یه جامعه هستیم. جامعه‌ای که تاثیر زیادی از تک‌تک اعضای خودش می‌گیره. به دلیل همین تاثیر، آموزش شهروندی به ما یاد میده که چطوری می‌تونیم به گونه‌ای رفتار کنیم که نه تنها تاثیر منفی روی این جامعه نداشته باشیم، بلکه باعث افزایش کیفیت زندگی جامعه (خودمون و خودتون) بشیم. 

اما ما توی این موضوع به شدت ضعف داریم. و این ضعف هم از همون نقطه‌ی شروع، یعنی تعریف آموزش شهروندی شروع میشه. علاقه بسیار زیاد ما به آکادمیک کردن تعریف آموزش شهروندی و همینطور مباحث مرتبطی مثل مسئولیت اجتماعی، باعث شده ما دچار حس بیگانگی با لغت «آموزش» و «شهروند» بشیم.  

شاید «یاد گرفتن» برای ما حس خوشایندی باشه، اما آموزش داده شدن نه! برای شما رو نمی‌دونم اما برای من که تقریبا آموزش داده شدن حسی توام با ترس رو به همراه داره :)  

با شنیدن کلمه آموزش، احتمالا ذهن سریع به سمت آموزش و پرورش معطوف میشه. اگر بخوایم صادق باشیم، متاسفانه در کشور ما «اکثر» دانش‌آموزان و دانشجوها در حالی به مدرسه و دانشگاه میرن و فارغ‌التحصیل میشن که تقریبا میشه گفت هیچ مهارتی که پایه و اساس مسئولیت پذیری اجتماعی باشه رو به همراه ندارند. نه که دانش‌آموزها و دانشجویان نخوان، بلکه سیستم آموزشی به نحوی نیست که توی موضوع آموزش شهروندی به صورت کاملا عملی اقدام کنه. و این موضوع فقط نباید در کتاب‌ها خلاصه بشه چون آموزش شهروندی زمانی معنی پیدا می‌کنه که چارچوبی برای همفکری، مشورت و شناخت محیط زندگی، از زمان پیش‌دبستانی و کودکی شکل بگیره. 

البته اگر بخوایم انصاف داشته باشیم، پیشرفت خوبی برای آموزش شهروندی از سنین پایه حاصل شده. زمانی که ما بچه بودیم، آموزش شهروندی خلاصه می‌شد به چوب و شلنگ و فلک :) اما الان با تعداد زیادی مهدکودک و مدرسه‌های (عمدتا غیرانتفاعی) طرفیم که برنامه‌های جالب توجهی رو برای بچه‌ها در نظر می‌گیرن. 

اما نکته مهمی که باید به اون دقت داشته باشیم اینه که سیستم آموزشی فقط به مدرسه‌ها و دانشگاه‌ها خلاصه نمیشه. اتفاقا توی ایران متولی آموزش شهروندی، شهرداری‌ها هسنتد. 

مدتی پیش، من و تیم توسعه دهنده استارت آپ مهمه، به دعوت از واحد فناوری شهرداری تهران، مهمان همایشی با نام تهران هوشمند بودیم. در همایش تهران هوشمند، شرکت‌ها و سازمان‌های زیادی در حوزه‌های مختلف حضور پیدا کرده بودند تا ایده‌های خودشون رو برای تهران هوشمند با دیگران در میان بذارند. آذری جهرمی، وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات، صحبت‌های صریحی رو عنوان کرد. یکی از جمله‌ها این بود که: 

ما برای داشتن شهری هوشمند، باید شهروند هوشمند داشته باشیم.

من به این موضوع قبلا فکر کرده بودم و مثال‌های متعددی رو توی ذهنم مرور کردم. شهرداری‌ها بودجه‌های زیادی رو صرف مسائل عمرانی می‌کنند. بر برای هیچ شهروندی پوشیده نیست که بخش عمده‌ای از پروژه‌های اجرا شده در این حوزه، باعث رضایت مردم میشه اما به نظرتون صرفا با پروژه‌های عمرانی میشه این اطمینان رو ایجاد کرد که ما شهری هوشمند و در عین حال بدون معضلات شهری داریم؟ من در رابطه با قبول این موضوع کمی تردید دارم. می‌خوام چندتا مثال ملموس بزنم. مثال‌هایی که مطمئنم شما هم در طول روز بارها با اون مواجه می‌شید:

- تقریبا همیشه جلوی شرکت ما ترافیکه. یه روز تصمیم گرفتم منشا اصلی این ترافیک رو پیدا کنم. فکر می‌کنید چراغ راهنمایی رانندگی مقصر اصلی این ترافیکه؟ نه! در فاصله تقریبا پونصد متری از شرکت ما، یکی از مراکز اصلی شهر وجود داره. جایی که راننده تاکسی‌ها مدام و یکی پس از دیگری برای سوار کردن مسافر توقف می‌کنند. حتی تعدادی از مردم به راحتی ماشین خودشون رو پارک دوبل (و یا حتی سوبل!) می‌کنند تا به کارهای خودشون از قبیل خرید و ... بپردازند. همین توقف‌های چندثانیه‌ایِ به ظاهر ساده، و بدتر از اون رفتاری که تبدیل به عادت شده، تاثیری در صدها متر اون‌طرف‌تر که ما هستیم می‌ذاره! شاید واستون جالب (و البته دردناک)‌ باشه که بدونید دقیقا دوتا پارکینگ بزرگ در اطراف اونجا وجود داره!  

- یا به عنوان یه مثال دیگه، تصور کنید شهرداری‌ها هزاران نیروی پاکبان استخدام کنند و تعداد این پاکبان‌های محترم به اندازه‌ای باشه که هیچ زباله‌ای فرصت بودن روی زمین رو پیدا نکنه! :) آیا مشکل حل میشه؟ من فکر نمی‌کنم. چراکه مثلا تصور کنید یه گردشگر خارجی (و یا داخلی) صحنه زباله ریختن یک شهروند رو ببینه و در مورد اون در وبلاگ خودش بنویسه. آیا این موضوع نمی‌تونه تمامی تلاش اون پاکبان‌ها، وجهه شهر و همچنین میلیاردها تومن هزینه رو به راحتی نابود کنه؟ آیا یه رفتار به ظاهر ساده‌ی یه شهروند نمی‌تونه توی کل صنعت گردشگری شهر تاثیر بذاره؟ اینکه هیچ زباله‌ای فرصت بودن روی زمین رو پیدا نکنه یه فرض محال بود تا به شما بگم که حتی در ایده‌آل‌ترین حالاتی که ما فکر می‌کنیم، آگاهی نداشتن یه شهروند در قبال مسئولیت اجتماعی خودش، می‌تونه چه تاثیرات بزرگی توی جامعه بذاره. حالا شما جدا از این فرض محال، تجسم کنید شهرهای ما رو که روزانه هزاران و یا حتی میلیون‌ها بار شاهد زباله ریختن هستند ...

موضوعاتی که عنوان میشه آکادمیک نیستند بلکه مواردی هستند که من و شما روزانه هزاران مورد از اون رو توی محل زندگی خودمون می‌بینیم. 

متاسفانه به جز چند شهر که روی موضوع آموزش شهروندی حساب ویژه‌ای باز کردند، بخش عمده‌ی شهرداری‌ها بحث آموزش شهروندی رو به کلاس‌های منجوق دوزی و ... و یا نهایتا به نصب چند بنر در شهر خلاصه کرده‌اند!

پایه و اساس آموزش شهروندی، چیزی نیست جز درک نیاز، خلاقیت، مشورت و مشارکت. البته نباید این موضوع رو هم نادیده بگیریم که شهرداری نمی‌تونه به تنهایی بار آموزش شهروندی رو به دوش بکشه. 

آموزش شهروندی و مسئولیت اجتماعی؛ همه مقصرند به جز من! 

دکتر سعید معیدفر، یکی از جامعه‌شناسان برجسته ایران، چند وقت پیش می‌گفت: 

حالا ما برای این موضوع داریم چیکار می‌کنیم؟

ما به واسطه استارت آپ قبلی که تعامل مستقیمی با صدها هزار کاربر داشت، رفته‌رفته ایده فناورانه‌ای رو خلق کردیم تا با همراهی اقشار مختلف جامعه، فضایی برای همفکری و همکاری و در نهایت حل معضلات کوچیک و بزرگ شهری شکل بگیره. اپلیکیشن مهمه یه نیرو محرکه‌ی خوب برای اینه که حس وظیفه‌شناسی و نقش شهروندان رو در رشد و توسعه محل زندگی پررنگ‌تر کنیم.  

در «رسانه گروهی مهمه» کاربران می‌تونند در محله و یا شهر خودشون، در موضوعات مختلف کمپین بسازند و اون رو مدیریت کنند! این کمپین‌ها می‌تونه برای حل یک نیاز و یا حمایت از یک علاقه باشه. 

از شما دعوت می‌کنم در مورد استارت آپ مهمه بیشتر بدونید و یا اولین کمپین خودتون رو در محله بسازید.  

محتواهای وابسته:

چطوری یک کمپین خوب اجرا کنیم؟

مسئولیت اجتماعی؛ فرشته‌ای گم شده در میان ستاره‌ها!

استارت آپبرنامه نویسیاپلیکیشناجتماعی
طراح و برنامه نویس وب‌سایت و اپلیکیشن
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید