امروز تولدم بود همیشه تولد هام حالم خراب هست و از پیر شدن ناراحت میشم اما امسال از همیشه بد تر بود امسال ۳۰ سالم و حس می کنم پیر شدم و همچی تموم شده.
همیشه به خودم می گفتم که ۳۰ سالگی شروع جدید هست و تا ۳۰ سالگی باید مهارت ها را یاد گرفت و بعد از ۳۰ با دانش کافی ادامه داد اما امروز که ۳۰ سالم شد اصلا نمی تونم این حرف رو باور کنم و یک حس پوچی تمام وجودم را گرفته.
امروز به همه چیز هایی که دارم و چیز هایی که ندارم فکر کردم از نظر مالی نرمال هستم اما واقعا من دنبال پول خونه و ماشین هستم ؟ امروز یادم اومد که زمانی ۱۸ سالم بود پول برای من ابزاری بود که بتوانم یک ازدواج خوب داشته باشم .
من گول را می خواستم برای داشتن همسر خوب پول را می خواستم برای این که فرزندی که دارم زندگی خوبی داشته باشه. امروز به دوستهام و رفیق هام فکر کردم اونا خیلی هاشون درآمدشون از من کمتر هست اما آرزو های منو دارن یک دختر خوشکل که بابا صداشون کنه اما من ۳۰ ساله ندارم و این حس پوچی به من میده حس این که از دنیا عقب هستم .
امروز دپرس ترین روز من بود و چقدر به نداشته هام فکر کردم نداشته های که آرزوی واقعی من هستن.