ویرگول
ورودثبت نام
مُحـــی؛
مُحـــی؛
خواندن ۲ دقیقه·۳ سال پیش

کنکور نه معجزه‌ست نه نفرین!!!

با تاخیر، برای کنکوری‌ها.
با تاخیر، برای کنکوری‌ها.





برای کنکوری‌های عزیز می‌نویسم؛ چون هیچ‌کس برای ما ننوشت اون موقع که کنکوری بودیم.
یادمه آخرین جلسه‌ی فیزیک پیش دانشگاهی؛ بعد از مرور ضریب مبحث حرکت‌های دایره‌ای و عدسی‌ها، بعداز صحبت‌های دبیر و مدیر که معمولا به نوع درس خوندن ما معترض بودن؛ استاد فیزیک از پشت میزش اومد بیرون؛ طوری که هیچوقت ندیده بودیمش گفت"کنکور فقط یک مرحله از زندگیه، همه‌اش نیست"
شاید اگر این جمله‌رو خیلی قبل‌تر بهمون می‌گفتن؛ همه‌ی تخم مرغ‌های آیندمون رو تو سبدِ سوراخِ کنکور نمی‌ذاشتیم. شاید توجه می‌کردیم به این‌که به جز پنسِ اتاق عمل و فازمتر و موس کامپیوتر، می‌شه قلم و قیچی و دوربین هم تو دست بگیریم. هر دستی برای ابزاری و هر ذهنی با توانایی‌هایی آفریده شده.
دنیا فقط به دکتر و مهندس و خلبان احتیاج نداره.
دنیا حتی به خیاط و نقاش و آشپز هم‌ احتیاج نداره.
دنیا به انسان‌هایی احتیاج داره که بتونن زندگی کنن.
کنکور یه دنیای دیگه نیست.معجزه نیست. نفرین نیست.
کنکور فقط یک مرحله از زندگیه.‌مثل دوم ابتدایی.‌مثل‌ پیش دبستانی. مُنکِر تاثیرش توی زندگی‌ات نمی‌شم اما بدون همه‌ی زندگیت بهش وابسته نیست. و اگه فکر می‌کنی که اگر یه رشته‌ای قبول بشی - چه دلخواهت چه دل‌نخواهت- تا آخر عمرت تو اون رشته می‌مونی و دنیارو فتح می‌کنی؛ در اشتباهی. شاید دنیارو فتح کنی اما بهت قول می‌دم حداقل یک بار مسیرت رو عوض می‌کنی.
اصلا دنیا به همین تغییراتشه که هنوز سرپاست. وگرنه روبات می‌شدیم؛ نه؟!
هر مسیری با خودش کلی تجربه داره. کلی آدمای خوب و یکمی خوب.‌ کلی نخ سیگار و کلی اشک‌های غم و شادی. مسیرت مهم نیست چیه. تو اونی باش که فکر می‌کنی درسته. من خودم رو به دست پزشکی که خودش رو دوست نداره نمی‌سپارم؛ اما ماشینم رو به مکانیکی که هر روز با عشق دم در مغازشو آب و جارو می‌کنه با خیال راحت می‌سپارم.
حرف زیاده اما نمی‌گم تا خودت طی سال‌ها تجربه‌اش کنی؛ این‌طوری شیرین‌تره.
این عکس هم گذاشتم برای اون دسته از ذهن‌های لطیفی که از دانشگاه تصورِ سایت همسریابی رویایی دارن که بدونن همه‌جا "ورود آقایان ممنوعه". آقا منظورش مسئول بوفه و باغبان و نگهبان و حراست نیست‌ها. ورود آقایی که از دیدنش چشمات برق می‌زنه ممنوعه...
-از طرفِ یک زخم‌خورده‌ی کنکور



پی‌نوشت: جمله‌ی آخرو از زبون دوستانِ همیشه بهار گفتم. وگرنه ما که چشممون جز ردیفِ قیمتِ غذاهای تو منوی بوفه جایی رو نمی‌دید:))))

پی‌نوشت: دل من تا قیامت کافی‌ِ‌های داغِ غروب‌های دانشگاه رو می‌خواد.

پی‌نوشت:اون قهوه‌ها و نسکافه‌ها از کلِ تصورِ من از آینده‌ی خودم بعد کنکور، شیرین‌تر بود.


نوشتن فقط یکی از کارهایی‌ست که انجام می‌دم:)))) صفحه اینستاگرامم @bymohiii
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید