برای چالش این ماه، باید کتابی میخوندیم که ما را با جامعه بیشتر آشنا کند. من دوباره با انتخاب کتاب مشکل داشتم. در ابتدا قصد داشتم کتاب «زندگی، جنگ و دیگر هیچ» را بخوانم. بعد چشمم خورد به کتاب صوتی «اضطراب جایگاه اجتماعی» و تصمیم گرفتم همین کتاب را بخوانم. برای چالش ماههای قبل میخواستم کتابی از آلن دوباتن بخوانم اما چنین چیزی میسر نشد. در نتیجه احساس کردم چالش این ماه فرصت خوبی برای خواندن اثری از دوباتن است. خواندن کتاب باعث شد به موضوعات زیادی فکر کنم، خاطرات بیشماری به ذهنم هجوم بیاورند، به اطرافم توجه بیشتری نشان دهم و جالبتر اینجاست که در زمان صحبت کردن با دیگران، به این کتاب ارجاع میدادم.
آلن دوباتن در این کتاب میگوید که جایگاه اجتماعی ما، چه بخواهیم و چه نخواهیم، با دیگران تعریف میشود. من هرچهقدر هم که رشتهام را دوست داشته باشم، وقتی در یک مهمانی خانوادگی از من میپرسند چه خواندهای و من پاسخ میدهم: ادبیات و آنها چهره در هم میکشند، ناخودآگاه احساس بدی به رشتهام پیدا میکنم. وقتی در داروخانه متوجه میشوم متصدی داروخانه همکلاسی راهنماییام است و اتفاقاً درسش هم تعریف چندانی نداشته، باز هم احساس میکنم من چگونه به چنین جایگاهی رضایت دادهام. جای چنین بحثی اینجا نیست. شاید بعداً در فرصتی دیگر راجعبه جایگاه دانشجویان رشتهی ادبیات در جامعه صحبت کردم؛ اما هدفم این است که بگویم ما با وجود علاقهی وافرمان به رشته، شغل یا هر چیز دیگری، باز هم اسیر نظرات دیگران هستیم. هرچهقدر هم اعتمادبهنفس داشته باشیم (که متأسفانه من ندارم)، باز هم دیگران دیدگاه ما را به خودمان تعیین میکنند. من از وقتی به دیگران میگویم که خودم کار میکنم و از نظر مالی مستقل شدهام، این حس به من دست میدهد که دیگران نوع دیگری به من نگاه میکنند. وقتی دیگران از من تعریف میکنند، حالم خوب میشود و وقتی کسی از من انتقاد میکند، از زندگی ناامید میشوم. خلاصه بعد از خواندن کتاب «اضطراب جایگاه اجتماعی» به این نتیجه رسیدم که من خیلی به نظر دیگران اهمیت میدهم و برعکس چیزی که سعی دارم به خودم القا کنم، اعتبار سخن عام برایم خیلی هم زیاد است. آلن دوباتن در کتابش توضیح میدهد که اضطراب جایگاه اجتماعی چگونه به وجود میآید و برای کنار آمدن با آن، باید چه کارهایی انجام دهیم.
دوباتن کتاب «اضطراب جایگاه اجتماعی» را در سال 2004 نوشت که فکر میکنم آنزمان مردم حتی با فیسبوک هم آشنایی نداشتند. اما امروز با گسترش شبکههای اجتماعی، احساس میکنم این اضطراب روزبهروز بیشتر میشود و افراد زیادی با آن درگیر هستند. دوباتن در هر فصل توضیح میدهم که مفاهیمی چون دریافت نکردن عشق کافی از سوی دیگران، توقعات، شایستهسالاری، اسنوبیسم و عدم استقلال را علتهای اضطراب جایگاه اجتماعی میداند. به نظرم در عصر امروز شبکههای اجتماعی را هم میتوانیم در دلایل اضطراب اجتماعی ججای دهیم. (شاید بتوان آن را در ذیل اسنوبیسم هم گنجاند؛ اما به نظرم شبکههای اجتماعی جایگاه مستقلی دراند. ) حال برای مقابله با چنین اضطرابی باید چه کارهایی انجام دهیم؟ در اینجا فلسفه، سیاست، هنر، دین و سبک زندگی بوهمیها به کمک ما میآید. برای مثال، وقتی کتاب «در باب حکمت زندگی» شوپنهاور را خواندم، تحتتأثیر دیدگاه این فیلسوف آلمانی قرار گرفتم و به این نتیجه رسیدم که حرف دیگران آنقدرها هم اهمیت ندارد. یا وقتی آثار ادبی را میخوانیم، به خطاهای انسانی واقف میشویم و به این نتیجه میرسیم که هیچکس بیعیبونقص نیست.
شاید بتوان کتاب اضطراب جایگاه اجتماعی را در چند جمله خلاصه کرد؛ اما بینشی که با خواندن کل کتاب به دست میآورید، قطعاً ارزش وقت گذاشتن را دارد. مثلاً من راجعبه مفاهیمی چون علل فقر، داروینیسم اجتماعی، نقش بخت و شانس، تغییر ساختار اجتماعی و جایگاه زنان در جامعه کنجکاو شدم و قصد دارم که دربارهی این موضوعات، اطلاعات بیشتری به دست آورم. شما میتوانید نسخهی صوتی و متنی کتاب اضطراب جایگاه اجتماعی را از اپلیکیشن طاقچه بخوانید. مترجمان و ناشرهای معتبر زیادی این کتاب را ترجمه کردهاند. از نظر من ترجمهی مریم تقدیسی از کتاب کمنقص و قابلقبول بود. رضا عمرانی هم به یکی از گویندههای محبوبم تبدیل شد.