محدثه محمدی
محدثه محمدی
خواندن ۴ دقیقه·۸ ماه پیش

چالش کتابخوانی طاقچه: زندگی، جنگ و دیگر هیچ


موضوع چالش این ماه طاقچه، کتابی بود که در یافتن معنای زندگی به تو کمک کند. خیلی اتفاقی شبی با پدرم راجعبه جنگ ویتنام صحبت میکردم و او به من پیشنهاد کرد که کتاب «زندگی، جنگ و دیگر هیچ» را بخوانم. من هم همان شب در طاقچه جستوجو کردم و نسخهی صوتی آن را با صدای شهیندخت نجفزاده خریدم. صبحها در اتوبوس موقع رفتن به سر کار، چشمانم را میبستم و به کتاب صوتی زندگی، جنگ و دیگر هیچ گوش میدادم. اوریانا فالاچی در آغاز کتاب، گفتوگویی را با خواهر پنج سالهاش را میآورد:

· زندگی یعنی چه؟
جواب احمقانهای به او دادم.
· زندگی لحظهای است بین تولد و مرگ.
· مرگ چیه؟
· مرگ وقتی است که همه چیز تمام میشود.
· مثل زمستان؟ وقتی که برگهای درختان میریزند؟ ولی عمر یک درخت با زمستان تمام نمیشود، نه؟ وقتی بهار بیاید درخت دوباره زنده میشود، نه؟
· ولی برای مردها اینطور نیست. زنها و بچهها هم همینطور. وقتی کسی مرد، برای همیشه مرده. دیگر دوباره زنده نمیشود.
· این که نمیشه. این درست نیست.
· چرا، الیزابتا. بخواب.

فالاچی درست فردای همان شب به ویتنام میرود؛ درحالیکه ذهنش درگیر پاسخ به این سؤال است. زندگی چه معنایی دارد؟ اینهمه آدم در جنگ ویتنام برای چه کشته میشوند؟ چرا چنین جنگی به وجود آمده؟ و یک سؤالی که بعد از کشته شدن یک سرباز ویتکنگ با دستهای بسته در ذهن او شکل میگیرد (که عکس آن روی جلد کتاب و در ابتدای معرفی کتاب آمده است): چرا ژنرال لون دست به چنین کار کثیفی زده؟ فالاچی در زمان حضورش در ویتنام به شهرهای مختلف این کشور سفر میکند و جنگ را از نزدیک میبیند. با سربازان آمریکایی مصاحبت میکند، دفترچهی خاطرات یک ویتکنگ را میخواند، مقامات ویتنام جنوبی را از نزدیک میبیند و هر تجربهای را از سر میگذراند تا به جواب سؤالاتش برسد.

کتاب زندگی، جنگ و دیگر هیچ پر است از صحنههایی که شما را با ذات واقعی بشریت آشنا میکند. ولی بخشهایی از کتاب که با آنها بغض کردم، آنجایی بود که فالاچی با یک ویتکنگ مصاحبه میکرد و دفترچهی خاطرات دو ویتکنگ را پیدا کرده بود. ویتکنگی که نمیخواست در جنگ شرکت کند؛ اما مجبور بود در دفاع از کشورش به جنگ برود. مردانی – چه ویتکنگ و چه آمریکایی- که میخواستند در کنار خانوادهشان یک زندگی عادی و بدون دغدغه داشته باشند، حالا مجبور بودند به جنگ بیایند و زندگیشان را به خطر بیندازند. معنای زندگی برای افرادی مثل آنها چه بود؟ زندگی آنها میتوانست چه معنایی داشته باشد؟

اوریانا فالاچی بعد از ویتنام به مکزیک میرود و در قتلعام میدان ارود مجروح میشود. مردم مکزیک در اعتراض به برگزاری بازیهای المپیک در این کشور در میدانی جمع میشوند و تظاهرات مسالمتآمیزی برپا میکنند؛ اما با گلوله از آنها استقبال میشود. فالاچی هم که در آنمیان حضور داشته، زخمی میشود و در این میان است که به جواب سؤالش میرسد. میفهمد که اینهمه تقلا برای زندگی چه معنایی دارد.

کتاب زندگی، جنگ و دیگر هیچ پر از جملات ناب است. آنقدر جملات برگزیدهی آن زیاد هستند که نتوانستم از میان آنها چیزی را انتخاب کنم. به نظرم خودتان کتاب را بخوانید. ترجمهی لیلی گلستان از کتاب که حرف ندارد. یادم میآید در مستند «در جستجوی صبح» لیلی گلستان گفته بود که ترجمهی این کتاب باعث معروف شدنش شد و یکی از پرفروشترین کتابهای نشر امیرکبیر در آنزمان، همین کتاب بود. خوانش شهین نجفزاده هم عالی بود. انتخاب موسیقی متناسب با محتوا در کتابهای صوتی اهمیت ویژهای دارد. متأسفانه نوین کتاب گویا در این زمینه خوب عمل نکرده بود. به نظر من کسی که موسیقی را انتخاب کرده بود، با این کتاب هیچ آشناییای نداشته و فقط براساس نام آن چند قطعه را برگزیده بود. بههرحال، کتاب آنقدر خوب است که میتوان چنین چیزی را نادیده گرفت. نسخهی متنی این کتاب در طاقچه موجود نیست ولی میتوانید آن را از جای دیگری دانلود کنید. اما نسخهی صوتی آن را حتماً از طاقچه بشنوید:

https://taaghche.com/audiobook/83915/%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C%D8%8C-%D8%AC%D9%86%DA%AF-%D9%88-%D8%AF%DB%8C%DA%AF%D8%B1-%D9%87%DB%8C%DA%86


اوریانا فالاچیجنگ ویتناممعنای زندگیچالش کتابخوانی طاقچهزندگی جنگ و دیگر هیچ
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید