ویرگول
ورودثبت نام
محدثه محمدی
محدثه محمدی
خواندن ۴ دقیقه·۱ سال پیش

چالش کتابخوانی طاقچه: شاگرد قصاب


چالش این ماه کتابخوانی طاقچه خواندن کتابی بود به پیشنهاد دیگران. این ماه چشم‌درد داشتم و نمی‌توانستم از اپلیکیشن کتاب بخوانم. برای همین تصمیم گرفتم برای اولین بار به کتاب صوتی گوش دهم. و واقعاً تجربه‌ی شگفت‌انگیزی بود. من پیش از این به کتاب صوتی و پادکست گوش داده بودم؛ اما همیشه فکر می‌کردم در هنگام گوش دادن به آن‌ها تمرکز کافی ندارم و هیچ چیز مانند آن زمانی نمی‌شود که خودم کتاب را بخوانم. بعد از شنیدن کتاب صوتی «شاگرد قصاب» همه چیز تفاوت پیدا کرد. حالا با خودم می‌گویم که وقتی دیگری با صدایی زیبا برای تو کتاب صوتی می‌خواند، چرا دیگر چشمانت را اذیت می‌کنی؟ راحت به صندلی اتوبوس تکیه بده و به کتاب صوتی گوش بسپار. چه بهتر از این؟

کتاب «شاگرد قصاب» را یکی از دوستانم به من معرفی کرد. او نیز گوش دادن به کتاب صوتی را به‌طور جدی از زمانی آغاز کرد که چشمانش را عمل کرده بود. و من نیز از همان موقع به این فکر کردم که حتماً به کتاب گوش دهم؛ مخصوصاً که هومن خیاط آن را می‌خواند. البته با یک مشکلی در این کتاب صوتی مواجه بودم که نمی‌دانم در کتاب‌های صوتی دیگر نیز این‌گونه است یا نه. در این کتاب معنای برخی واژه‌ها را نمی‌دانستم و بعضی از ارجاعات نویسنده را متوجه نمی‌شدم. مطمئن بودم که مترجم در نسخه‌ی اصلی به پاورقی ارجاع داده و دوست داشتم نسخه‌ی الکترونیکی کتاب را دانلود می‌کردم؛ اما تصمیم گرفتم بر وسواس خود غلبه کنم و بدون دانستن معنی و ارجاع چند کلمه از شنیدن کتاب لذت ببرم. کاری که تا حدودی در آن موفق بودم!

راوی کتاب، پسری به نام فرنسی برادی است که در شهری کوچک در کشور ایرلند زندگی می‌کند. پسری که روایتش از همان ابتدا شما را به یاد هولدن کتاب «ناتور دشت» می‌اندازد. شروع کتاب با خانم نوجنت است؛ زنی که تازه به این شهر آمده و مانند کسانی است که از دماغ فیل افتاده‌اند. پسر او فیلیپ نوجنت در مدرسه با فرنسی و جو -دوست صمیمی فرنسی- آشنا می‌شود و سعی می‌کند بیشتر به آن‌ها نزدیک شود. فرنسی و جو نیز تصمیم می‌گیرند کمی فیلیپ را اذیت کنند و کامیک‌بوک‌های او را می‌دزدند. وقتی خانم نوجنت متوجه ماجرا می‌شود، به خانه‌ی فرنسی می‌رود و حرفی می‌زند که نباید. حرفی که بر تمام زندگی فرنسی برادی سایه می‌افکند. او فرنسی و خانواده‌اش را خوک خطاب می‌کند و به مادر فرنسی می‌گوید با وجود الکلی بودن پدر خانواده، معلوم است که فرنسی به این روز افتاده است. (همه‌ی این‌ها نقل‌به‌مسموع! است. شاید چیزی را اشتباه شنیده باشم یا درست متوجه نشده باشم. نام‌ها را نیز بدون مراجعه به کتاب نوشتم. شاید غلط باشند.)

مادر فرنسی در مقابل خانم نوجنت از پسرش دفاع می‌کند و از فرنسی می‌خواهد که هیچ‌وقت او را ترک نکند. فرنسی به مادرش قول می‌دهد. اما روزی به خانه می‌آید و می‌بیند که مادرش در حال ور رفتن با طنابی در آشپزخانه است. فرنسی خودش را به نفهمیدن می‌زند و بعد از رفتن مادرش، به همه می‌گوید او به گاراژ رفته است تا تعمیر شود.

یکی از شخصیت‌های کتاب که دوست داشتم در ادامه‌ی کتاب هم از او چیزی بشنوم، شخصیت اَلو، عموی فرنسی بود. او از آن‌هایی است که به شهر لندن رفته‌اند و از نظر بقیه بسیار موفقند. خود فرنسی و مادرش در انتظار کریسمس هستند تا الو به خانه‌ی آن‌ها بیاید. حتی همه‌ی شهر نیز منتظر او هستند. آمدن الو، آهنگ خواندن‌هایش با مری، شادی فرنسی و مادرش، همه و همه با واکنش پدر فرنسی خراب می‌شوند. فرنسی نیز خانه را ترک می‌کند و آن‌قدر راه می‌رود تا به شهر دوبلین می‌رسد. به نظرم ادامه دادن باعث می‌شود که داستان لو برود. پس بهتر است خودتان کتاب «شاگرد قصاب» را بخوانید.

نام کتاب از یک آهنگ فولکلور ایرلندی گرفته شده و داستان دختری است که با شاگرد قصابی دوست می‌شود و آن پسر او را به دلیلی (در منابع مختلف دلایل متفاوتی آمده) رها می‌کند و دختر که بدون ازدواج کردن باردار شده، خودش را در اتاقی دار می‌زند و پدرش او را پیدا می‌کند. مادر فرنسی بعد از برگشتن از گاراژ یا همان تیمارستان، مدام به این صفحه گوش می‌دهد و با آن هم‌خوانی می‌کند. این آهنگ به یکی از خاطراتی تبدیل می‌شود که فرنسی تا مدت‌ها با خود به این‌ور و آن‌ور می‌برد و حتی خودش بعد از پیدا کردن کار در خوک‌دانی، تبدیل به یک شاگرد قصاب می‌شود.

ترجمه‌ی کتاب از نظرم خوب بود. خوانش هومن خیاط بی‌نظیر بود. اگر هومن خیاط را بشناسید، می‌دانید که دوبلوری حرفه‌ای است و مطمئناً صدایش را در کارتون باب اسفنجی شنیده‌اید. او در هنگام خواندن کتاب صوتی «شاگرد قصاب» نیز از این هنرش بهره می‌برد و برای شخصیت‌های کتاب، صداهای متفاوت خلق می‌کند. من همیشه از این شاکی بودم که موقع گوش دادن به کتاب صوتی خوابم می‌بَرَد. فراز و فرودهای صدای هومن خیاط به گونه‌ای بود که هیچ‌وقت احساس خواب نکردم و اتفاقاً با گوش دادن به کتاب، هوشیارتر هم بودم! دلم می‌خواهد کارهای دیگری را از هومن خیاط و رادیو گوشه بشنوم. از همین الان می‌دانم که کتاب صوتی بعدی‌ای که می‌خواهم به آن گوش بدهم چیست. و کتاب چالش شهریور را نخواهم خواند؛ بلکه گوش خواهم داد!

https://taaghche.com/audiobook/127390/%D8%B4%D8%A7%DA%AF%D8%B1%D8%AF-%D9%82%D8%B5%D8%A7%D8%A8

کتاب صوتیشاگرد قصابچالش کتابخوانی طاقچههومن خیاطرادیو گوشه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید