محدثه محمدی
محدثه محمدی
خواندن ۴ دقیقه·۱ سال پیش

چالش کتابخوانی طاقچه: هر دو در نهایت می‌میرند


پنج‌شنبه‌ی هفته‌ی پیش، کمی احساس گلودرد داشتم. وقتی به خانه برگشتم، با خودم گفتم احتمالاً فردا دیگر حالم بد می‌شود و فرصت انجام خیلی از کارها را از دست می‌دهم. برای همین کارهایی را که مدت‌ها عقبشان می‌انداختم، سریع انجام دادم و اصلاً دلم نمی‌خواست به خواب بروم. احساس می‌کردم برای آخرین بار است که دارم لذت چشیدن غذا را تجربه می‌کنم (چون فکر می‌کردم کرونا گرفته‌ام و دیگر چشایی و بویایی نخواهم داشت!) وقتی صبح از خواب بلند شدم، آثار گلودرد از بین رفته بود و من دوباره به زندگی عادی برگشته بودم. چنین اتفاقی مرا به یاد کتاب «هر دو در نهایت می‌میرند» انداخت. کتابی که برای چالش این ماه طاقچه انتخاب کرده بودم.

من بی‌صبرانه منتظر چالش این ماه بودم؛ چون عاشق موضوعات این‌چنینی هستم. اصلاً قفسه‌ای در گودریدز دارم با عنوان: A girl who was obsessed with death. کتاب‌هایی با موضوع مرگ را هرازچندگاهی انتخاب می‌کنم و آن‌ها را با ولع می‌خوانم. کتاب‌هایی مثل: مواجهه با مرگ، از قیطریه تا اورنج کانتی، سه‌شنبه‌ها با موری، مرگ ایوان ایلیچ و... . راستش قصد داشتم برای چالش این ماه چندین معرفی کتاب بنویسم و جایزه‌ی بیشتری بگیرم. اما باز هم تنبلی مانعم شد. و درنهایت وقتی دیدم کسی به کتاب «هر دو در نهایت می‌میرند» توجهی نکرده، تصمیم گرفتم درباره‌ی این کتاب بنویسم.

این کتاب در دنیایی شبیه به دنیای امروزی که دو تفاوت مهم دارد:

· قاصد مرگی که با شما تماس می‌گیرد و می‌گوید که این آخرین روز زندگی شماست و در 24 ساعت آینده، هر لحظه ممکن است بمیرید.

· مراکزی تفریحی که تجربه‌های جدید را برای شما می‌سازند. مانند جایی که در آن با واقعیت مجازی می‌توانید با کوسه‌ها شنا کنید، از هواپیما بپرید و کلی کار هیجان‌انگیز دیگر انجام دهید. یا جایی که می‌توانید در آن به دور دنیا سفر کنید؛ آن هم فقط در چند ساعت! و البته نرم‌افزارهایی که تجربه‌ی مرگ را برای شما لذت‌بخش‌تر می‌کنند. در دنیای خلق‌شده‌ی آدام سیلوسترا، همه سعی دارند با مرگ خود هرطور شده کنار بیایند.

آدام سیلوسترا برای این کتاب دو شخصیت اصلی را برگزیده: متیو و روفوس. متیو پسری خجالتی، آرام، محتاط و مهربان است که دوستان زیادی ندارد، مادرش را از همان بدو تولد از دست داده و پدرش هم مدتی است در بیمارستان بستری شده. او عاشق خواندن تجربه‌های دم‌مرگ دیگران است و دقیقاً در زمان خواندن یکی از همین تجربه‌ها، قاصد مرگ با او تماس می‌گیرد. برعکس متیو، روفوس پسری سرزنده و شیطان است که پدر و مادر و خواهر خود را در یک تصادف از دست داده و در کنار پلوتونی‌ها در یک یتیم‌خانه زندگی می‌کند. او در حال کتک زدن دوست‌پسر جدید نامزد سابقش است که قاصد مرگ با او تماس می‌گیرد.

مواجهه‌ی دو شخصیت با خبر مرگشان، یکی از نقاط عطف کتاب است. آن‌ها در یک نرم‌افزار با هم آشنا می‌شوند و بعد هم قرار می‌گذارند. متیو نمی‌خواهد از خانه بیرون برود؛ چون فکر می‌کند که با بیرون رفتن از خانه، مرگ به سراغش خواهد آمد. روفوس متیو را وامی‌دارد که در بیرون از خانه تجربه‌های جدیدی داشته باشد. و این‌چنین هر دو با مفهوم جدیدی از زندگی آشنا می‌شوند که هیچ‌وقت آن را تجربه نکرده بودند.

وقتی به یکی از دوستانم گفتم که دارم کتاب «هر دو در نهایت می‌میرند» را می‌خوانم، گفت تعجب می‌کند که چنین کتابی به زبان فارسی ترجمه شده؛ چون مفاهیم LGBT در آن وجود دارد. من هم تعجب کردم و بعداً کتاب را با دقت بیشتری خواندم. البته که چنین چیزهایی از کتاب حذف شده بود؛ اما شما بدانید که کتاب در ترجمه سانسور شده و بهتر است کتاب را به زبان انگلیسی بخوانید.

هر کس با یکی از شخصیت‌های کتاب احساس نزدیکی می‌کند. من مطمئناً شبیه متیو هستم. می‌دانم زمان مرگم وقتی به قفسه‌ی کتابخانه‌ام نگاه کنم، حسرت بخورم که چرا همه‌ی آن‌ها را نخوانده‌ام. حسرت بخورم که چرا شادتر و رهاتر زندگی نکردم. حسرت بخورم که چرا همه‌اش در ترس از آینده، زمان حال را فراموش کردم. حسرت بخورم که چرا دوستان بیشتری ندارم تا شادی‌ها و غم‌هایم را با آن‌ها در اشتراک بگذارم. حسرت بخورم که چرا بیشتر به سفر نرفتم. و کلی حسرت‌های دیگر. دلم می‌خواست می‌توانستم در این پست بنویسم که راجع‌به زندگی و مرگ چه فکر می‌کنم. اما دیگر بس است. شاید بعداً به این موضوع پرداختم.

من کتاب صوتی «هر دو در نهایت می‌میرند» را با صدای مریم محبوب شنیدم. یک گوینده‌ی مرگ دیگر هم بخش‌هایی از کتاب را می‌خواند که از نظر من اصلاً خوب نبود. اما صداسازی مریم محبوب عالی بود و من را با علاقه به سمت کتاب صوتی می‌کشاند.

https://taaghche.com/book/112654/%D9%87%D8%B1-%D8%AF%D9%88-%D8%AF%D8%B1-%D9%86%D9%87%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D9%85%DB%8C-%D9%85%DB%8C%D8%B1%D9%86%D8%AF
کتاب صوتیچالش کتابخوانی طاقچه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید