دوباره نوشتن را مانند گیاه کوچکی که از لای سنگ فرش خیابان میزند بیرون شروع کردم .نوشتن ها را با همین سختی مینویسم هنوز جلوی خودم را نمی توانم بگیرم هیچ کاری نیست که نخواهم بکنم و هیچ کاری نیست که بخواهم نکنم مثل همین آهنگ فرستادن برای کسی که نباید بفرستی نه بخاطر اینکه شاید بلاک باشی ،بخاطر اینکه اذیت کنندست یا همین موزیک کوه باش ، جلوی این دو را اصلاً نمی توانم بگیرم هرچقدر سعی کنم نمی توانم مثل سعی کردن در خوش خط نوشتن است کوه باش دل نبند رود باش اما بمون اشک شو اما نتو غم تو اوج خنده، یادت نره قولت رو ،چه چیزی خسته کنه تورو ،یادت نره زندگی، یه وقت یادت نره زنده ای !
کوه باش دل نبند دل نبند دل نبند دل نبند.
چند ماهی است خانواده ام را ندیدم میدانم که چقدر کاربدی است ندیدن خانواده ولی چه کنم هیچ دستاوردی ندارم بعد از ۱۰ سال مهاجرت هم به تهران هنوز هم پول از پدر و مادرم میگیرم کاش با یک ماشین میرفتم کاش یک ماشین میخریدم یا حتی کاش دست دختری را میگرفتم و میرفتم اینجوری هر هفته میرفتم سجاد افشاریان می خواند هیهات هیهات هیهات هیهات هر بهاری که آید، یادم آید از آن شب ،خواندی در گوشم ،یادم آید که گفتی ،مستی و بی خیالی شد نصیبم از حالت ،دیگر بین ما هرچی بود گذشته ،عشق همچو دود گذشته،
انگلیسی خندیدن را به او گفتم اشتباه نوشته است تصورش سخت است بعد از مدتها میخواهی برای کسی که قبلا خیلی دوسش داشتی آهنگ ای بفرستی ولی بعد از فرستادن آهنگ تذکر غلط املایی میدهی شاید به خاطر همین ها ترکم کرده است سخت است قضاوت . فراموش می کنم صدای نوتیف را اصلاً برای مهم نیست چه کسی صبح شده است و پیام داده است آخر من نصف شب برایش آهنگ رو فرستاده بودم و الان صبح است سهیل نفیسی پخش می شود ای کاش عشق را زبان سخن بود آنکه میگوید دوستت دارد خنیاگر عشقی است از این آهنگ بدم میاد میزنم ترک بعدی سخت است تنهای تنهای تنها بودن. آنقدر ها که فکرش را هم می کنم تنها نیستم خودم را دارم خود خواننده هم را دارم که قرار است بعد از این چرتو پرت ها را قبل از سوزاندن بخوانم تازه اگه خوش شانس باشم ولی واقعا وقتی به روزهای تولدم نزدیک میشم اذیت میشم بیشتر از همیشه بیشتر از هرچیزی تولدم اذیتم میکنه فکر میکردم ۲۱مرداد میرم توی ۲۸ سالگی ولی فهمیدم که دارم میرم ۲۷ سالگی و دیگه استرس ندارم شاید این تنها خبر خوش امسال هم باشه چون دیگه ترسی ندارم برای پیوستن به کلاب ۲۷ ساله ها به جهنم که اسمش اشتباه مینویسم به جهنم که نمیتونم دقیق چیه به جهنم که نمیتونم چه کوفتی به جهنم که چه اسم واقعی داره من دارم میگم می خوام خودکشی کنم اسم لعنتی چه اهمیتی داره هر مزخرفی که هست براش منتظرم تنها انتظار درست و معقولی که دارم اینه . از ۱۸ سالگی تا پیش از ۲۶ سالگی رو اصلا نفهمیدم واقعا باورم نمیشه من ۲۳ سالگی یا ۲۴ ساله آیا ۱۹ سالگی رو گذرونده باشم هیچ خواست و هیچ امیدی نیست جز کلوب ۲۷.
پایان