یه روز عصر، مثل همیشه با علی تو کافه نشسته بودیم. داشتیم درباره کار و روزمرگیهای زندگی حرف میزدیم. از اون روزهایی بود که حس میکردم دیگه چیزی تو زندگی تغییر نمیکنه. همون روتین همیشگی، همون آدمها، همون مسیر هر روزه.
علی داشت قهوهاش رو میخورد و از پروژه جدیدش تعریف میکرد. من که تو فکر سفر و یک تغییر حسابی بودم، یهو بهش گفتم: "علی، یه انگلیسمون نشه؟"
علی اول با تعجب نگاهم کرد، بعد از اون خندههای معروفش کرد. میدونستم منظورمو فهمیده. این جمله همیشه بین ما مثل یک کد بود. هروقت حوصلهمون از همه چیز سر میرفت یا نیاز به تغییر داشتیم، میگفتیم: "یه انگلیسمون نشه؟" یعنی، چرا یه سفر به انگلیس نریم؟
علی، قهوهش رو گذاشت کنار و با نگاهی که بیشتر از کنجکاوی بود گفت: "الان؟ همینجوری الکی؟"
منم که جدی شده بودم، لپتاپم رو از کیفم درآوردم و شروع کردم به سرچ کردن. "آره، چرا که نه؟ یه سفری، برج لندن، موزهها، خیابونهای قدیمی. فکر کن اونجا هستیم!"
علی که همیشه از سفرهای بیبرنامه خوشش میاومد، حالا لبخندش از کنجکاوی تبدیل به هیجان شده بود.
همونطور که علی و من داشتیم برای سفر انگلیس هیجانزده برنامهریزی میکردیم، کمکم به بخش جدیتر ماجرا رسیدیم: گرفتن ویزا. راستش رو بخوای، همیشه این قسمت تو ذهنم سختترین بخش سفر بود. از لحظهای که لپتاپم رو باز کردم و وارد سایت سفارت انگلیس شدم، متوجه شدم که این بار به این راحتیها هم نیست.
علی که حالا داشت به صفحه مانیتور نگاه میکرد، آروم گفت: "حسن، این ویزا رو چطور میخوای بگیری؟ تا جایی که میدونم گرفتن ویزا از ایران خیلی سخت شده." حق باهاش بود. پر کردن فرمها، مدارک، وقت سفارت و کلی چیزهای دیگه. همون موقع که داشتم فکر میکردم چطور از پسش بربیایم، یاد عصر ویزا افتادم.
من قبلاً اسم عصر ویزا رو شنیده بودم. یه موسسه متخصص تو گرفتن ویزا و وقت سفارت برای کشورهای مختلف، از شنگن گرفته تا انگلیس، کانادا و دبی. سریع سایتشون رو باز کردم و شروع کردم به جستجو. علی که داشت از کنجکاوی نگاهم میکرد، گفت: "این چیه؟"
"اینجا همونه که میتونه کارمون رو راحت کنه." توضیح دادم که عصر ویزا به جای اینکه ما خودمون رو درگیر فرمها و مراحل پیچیده کنیم، همه این کارها رو برامون انجام میده. قرارهای سفارت رو میگیرن، مدارک رو چک میکنن و حتی برای ارائه مدارک هم راهنماییهای کامل میدن.
علی که همیشه دنبال راههای راحت بود، خندید و گفت: "پس بزن بریم! همین حالا ثبتنام کنیم."
ما خیلی سریع اطلاعاتمون رو توی سایت عصر ویزا ثبت کردیم. چند روز بعد، تیم حرفهایشون با ما تماس گرفت و تمام جزئیات لازم رو برامون توضیح داد. به لطف راهنماییهای اونها، همهچیز خیلی سریع و بیدردسر پیش رفت. وقت سفارت رو گرفتن، مدارک رو آماده کردیم، و از همه مهمتر، تونستیم ویزای انگلیس رو بدون مشکل بگیریم.
اون لحظهای که ویزا به دستمون رسید، دیگه هیچ مانعی جلو رومون نبود. واقعاً حس خوبی داشتیم. علی بهم نگاه کرد و گفت: "دیدی؟ بالاخره یه انگلیسمون شد!"
و اینطور بود که به لطف عصر ویزا، نهتنها رویای سفرمون به انگلیس عملی شد، بلکه تونستیم بدون دردسرهای معمول ویزا، برنامهمون رو هم سریعتر پیش ببریم. حالا دیگه ما آماده بودیم، چمدونها بسته و انگلیس منتظر ما!