امروز در جهانی زندگی میکنیم که مسائل به دلایل گوناگون در حوزههای مختلف روز به روز پیچیدهتر میشوند. ذینفعانی که بر تعریف واحد از مسئله توافق ندارند و به طریق اولی برای ارائه راه حل هم توافقی وجود نخواهد داشت؛ افرادی که نسبت به تغییر رفتار و پذیرفتن ریسک بی علاقه هستند و مزیت را به جای حل مسئله در حفظ وضع موجود می دانند؛ تصمیمگیرانی که با حیرت در انبوه دادههای گرفتار شدهاند و توان رویارویی با مسائل را ندارند؛ از سوی دیگر خدمات گیرندگانی که انتظاراتشان به سرعتی که منابع در حال افول هستند، بالا میرود و همهی اینها موجب میشود تا روز به روز با مسائل پیچیدهتری مواجه باشیم و برای مقابله با این وضعیت، سیاستگذاران و مسئولان باید به ابزارهای جدید و نوآورنهای برای حل مسئله مجهز شوند.
نظامهای اقتصادی به زغم توفیقهای فراوان خود در افزایش سطح کارآیی و رقابت پذیری، در برخی موضوعات مانند کاهش نابرابریهای اجتماعی و حفاظت از محیط زیست کارنامه قابل دفاعی ندارند. اگرچه نظامهای اقتصادی رایج در زمینههای متعددی دچار ضعف مشکل هستند، اما همین دو مورد به قدری با اهمیت هستند که جریان اصلی اقتصاد (رویکرد نئوکلاسیک) نمره قابل قبولی در نیل به جهانی بهتر به دست نمیآورد. اعتراضات جنبش وال استریت به نظام سرمایه داری و اعتراضات مدنی نسبت به تخریب محیط زیست نشانه هایی از شکست بازار هستند و زمینه توسعه سیستمهای جدید اقتصادی - اجتماعی را بیش از پیش مهیا میکنند. مفاهیم نوپدیدی مانند اقتصاد هم بسته، اقتصاد چرخهای، اقتصاد مقاومتی، اقتصاد سبز و اقتصاد اجتماعی، نوآوریهایی در سیستم اجتماعی - اقتصادی هستند که با هدف تغییر وضع موجود و رفع ناکارآییهای بازار در اکوسیستم اقتصادی به وجود آمده اند. البته باید توجه داشت که همه این نوآوریهای اجتماعی از همان مکانیسم بازار برای رفع ناکارآییها استفاده میکنند و در بستر انتخاب مسئولانه مردم، تعامل آزادانه بنگاهها، نظام بازار و با ترکیبی از فعالیتهای انتفاعی و غیرانتفاعی رخ می دهد.