سلام من محسن روح بخش هستم در این مقاله بازاریابی یا مارکتینگ، فعالیتها و استراتژیهایی است که برای جلب مشتریان، افزایش فروش، و ارتقاء نام تجاری انجام میشود. این حوزه شامل اصول و تکنیکهای مختلفی میشود که به تحقیقات بازار، تعیین هدفهای بازاریابی، و ایجاد تبلیغات متناسب با نیازهای مشتریان میپردازد.صحبت خواهیم کرد پس با ما همراه باشید
خیلی اوقات، مدیران عامل و مدیران ارشد اجرایی در نقش بازاریابی همسو نیستند. آیا به این دلیل است که آنها به صورت مترادف صحبت می کنند و هر دو می گویند "بازاریابی" اما به معنایی چیزهای متفاوتی هستند؟
مارکتینگ همه چیز است و همه چیز بازاریابی است.»
این هم یک حقیقت عینی در مورد چشمانداز کسبوکار امروزی است و هم عنوان کتابی در سال 1991 (و مقاله HBR) توسط رجیس مککنا که بیش از 30 سال بعد، بهطور قابلتوجهی پیشبینیکننده و هنوز هم بسیار مرتبط است.
اما اگر همه چیز واقعاً بازاریابی است، پس دقیقاً «بازاریابی» چیست؟ در زمانی که ارتباط تجاری بازاریابی به طور کلی، و CMO به طور خاص، توسط بسیاری از مدیران عامل و مدیران ارشد مالی مورد سوال قرار میگیرد، آیا در نظر گرفتن اینکه آنها چه چیزی را زیر سوال میبرند، و منظور آنها از «بازاریابی» چیست؟ آیا تعریف آنها با CMO آنها یکی است؟
معلوم است، احتمالاً نه.
بر اساس نظرسنجی اخیر مک کینزی، «مدیرعامل و مدیران ارشد اجرایی همیشه در مورد نقش اصلی بازاریابی در شرکتهایشان در یک صفحه نیستند»، با این تحقیق که تنها 50 درصد از مدیران اجرایی و مدیران ارشد شرکتهای مشابه این نقش را یکسان میبینند.
در حالی که این اطلاعات برای CMOهایی که در آن زندگی می کنند خبری نیست، این داده ها این سوال را ایجاد می کند که چرا این گونه است و این شبح را ایجاد می کند که مدیران ارشد اجرایی و مدیران عامل - که به ندرت از رده های بازاریابی هستند - به صورت مترادف صحبت می کنند و همان چیزی را می گویند ("بازاریابی") اما به معنی چیزهای مختلف 100% مواقع این چیز بدی است.
به همان اندازه ابتدایی که بپرسید "بازاریابی چیست؟" ممکن است به نظر برسد، بازجویی از مفروضات و تعاریف پیشفرض ما همیشه ارزشمند است تا ببینیم آیا هنوز درست هستند یا خیر. به خصوص در زمان تغییرات لرزه ای، و دهه گذشته + برای بازاریابی و بازاریابان اصلی هر دو بوده است.
من، نمی دانم این یعنی چه؛ این تعریف پیچیده است (مسلماً مبهم می کند) اما روشن نمی شود. اگر یک گروه تجاری که خود را به عنوان «جامعه ضروری برای بازاریابان» عنوان میکند این شیوه را تعریف میکند، شاید تعجبی نداشته باشد که بسیاری از مدیران ارشد اجرایی و مدیران ارشد اجرایی در مورد آن یکسان نیستند.
دیکشنری وبستر بسیار نزدیکتر از AMA است و به طور خلاصه ارائه می دهد که بازاریابی عبارت است از:
«فعالیت یا تجارت تبلیغ و فروش محصولات یا خدمات».
اما آقای وبستر پس از مرگ در سال 1843، هرگز مجبور به تبلیغ یا فروش چیزی در چشم انداز تجاری امروزی نشد. بنابراین، دوباره، با تعجب که چه چیزی ممکن است تغییر کرده باشد و چه چیزی پایدار بماند، از گروه کوچکی از CMOها، از دستههای مختلف، پرسیدم که بازاریابی را چگونه تعریف میکنند.
شاید تعجب آور نباشد - و مطمئناً اطمینان بخش - سازگاری زیادی وجود داشت، و حتی اگر کلمات استفاده شده متفاوت باشند، یک دیدگاه مشترک در میان پاسخ های آنها پدیدار شد:
بازاریابی عمل ایجاد و جذب تقاضای مشتری برای هدایت رشد شرکت است. در حالی که این ترکیب من از آنچه در این مطالعه غیرعلمی به اشتراک گذاشته شده است، در اینجا آمده است که چگونه 9 مدیر ارشد اجرایی بسیار تحسین شده، «بازاریابی» را، به قول خود، به صورت حروف الفبا تعریف می کنند (توجه: برخی از نقل قول ها برای اختصار به سادگی ویرایش شده اند):
«بازاریابی در مورد ایجاد تقاضا و جذب تقاضا است... (این امر) بسیار شبیه کمپین است. (مردم) هنگامی که از خدمات ما استفاده می کنند "رای می دهند" - هر روز روز انتخابات است." ~ جاناتان آداشک، مدیر ارشد بازاریابی و ارتباطات، IBM
"(مارکتینگ به معنای) درک عمیق مشتریان، به کارگیری این درک و همدلی برای ایجاد محصولات بهتر برای حل مشکلات آنها، و کمپین های پر طنین انداز تر است که بهتر تبدیل می شود - تا در نهایت باعث رشد و مشارکت فزاینده شود." ~ Kofi Amoo-Gottfried، CMO، DoorDash
"ارتباط با نیازها یا خواسته های هدف خود و متقاعد کردن آنها به برند شما به بهترین وجه با آنها هماهنگ است." ~ Eugenia Blackstone، CMO، Iris پشتیبانی شده توسط Generali
«(بازاریابی) یک جزء حیاتی از استراتژی رشد یک شرکت است. بازاریابی با درک عمیق مشتریان، ایجاد شهرت و اعتماد در برندها، و ارائه جذب، تعامل و حفظ مشتری باعث رشد درآمد می شود. ~ لارا هود بالاز، EVP، GM و CMO، Intuit
«(بازاریابی در مورد) رشد است. تأثیرگذاری بر مخاطبان هدف ما برای انتخاب محصولات و خدمات ما هسته اصلی کاری است که انجام میدهیم و هنر و علم را در بر میگیرد.» ~ Soyoung Kang، CMO، محصولات EOS
«مارکتینگ هماهنگسازی مواجهه، تعامل، تعامل و تجربه هدف شما با محصول/نام تجاری شما با هدف ایجاد مجموعهای از افکار و احساسات در مورد محصول/برند شما است که بر تصمیمگیری خرید تأثیر میگذارد.» ~ جانت لی، SVP و CMO، Samsung Electronics America
"(مارکتینگ) هنر و علم درک عمیق مخاطبان و مشکلی است که برند شما می تواند به طور منحصر به فرد برای آنها حل کند، سپس با آن مخاطبان ارتباط برقرار کنید تا آنها را در راه حل خود درگیر کنید به گونه ای که آنها را به پذیرش یا خرید سوق دهد." ~ میکی اونوروال، SEVP و مدیر ارشد بازاریابی و ارتباطات، TIAA
"بازاریابی هنر و علم علاقه مند کردن مردم به شرکت شما و هر آنچه که می فروشد است. بازاریابی با صدای مشتری برای شرکت و صدای شرکت برای مشتری، به میل برند دامن می زند و باعث رشد می شود. ~ Dara Treseder، CMO، Autodesk
نقش مارکتینگ ایجاد تقاضا، ایجاد وفاداری مشتری و تقویت ارزش ویژه برند است. ~ ویلیام وایت، CMO، Walmart
در حالی که وجه اشتراک در این گروه کوچک به همان اندازه اطمینانبخش است، آنچه بیش از هر تعریف منحصربهفردی اهمیت دارد این است که CMOs و همکاران C-suite آنها در اطراف آنها همسو میشوند و یک تعریف مشترک را به اشتراک میگذارند - هر چه که باشد. صحبت کردن به صورت مترادف، استفاده از کلمه(ها) یکسان، اما به معنای چیزهای متفاوت بدون اینکه متوجه باشیم، ما را مطمئن می کند که در حال برقراری ارتباط هستیم در حالی که نیستیم.
بدون یک تعریف مشترک و نقطه شروع، احتمال موفقیت مشترک بسیار کمتر است. زیرا همانطور که لوئیس کارول نوشت: "اگر ندانید به کجا می روید، هر جاده ای شما را به آنجا خواهد رساند."
(در نظرات به من اطلاع دهید که چگونه "مارکتینگ" را می بینید و تعریف می کنید. آیا اختلاف نظرهای مهمی وجود دارد؟ تفاوت های ظریف و تمایزات به نظر شما به طور گسترده مهم است؟)