مثل همیشه سعی میکنم خلاصه و کوتاه بنویسم که خوندنش اذیتتون نکنه
این نوشته شامل دو قسمت هست که بخش اول مربوط به عنوان مطلب و بخش دوم مربوط به تجربه مصاحبه من با این شرکت میشه .
حدود اردیبهشت ماه امسال (98) برای اولین بار تو عمرم بصورت عملی اقدام به رزومه فرستادن برای چند شرکت اروپایی ( کشورهای مختلف ) کردم، خیلی شانسی تو همون هفته اول یکی از بهترینهاش از استونی ( که بعدا فهمیدم جزو بهترین هاست ) بهم وقت مصاحبه داد.
شرکت تو حوزه Saas کار میکنه و حدود 90هزار تا مشتری تجاری از سراسر دنیا داره که هر مشتری خودش یک شرکت هست با تعدادی کاربر، که گاهی تعدادشون به چندهزار تا تو هر شرکت میرسه.
تو مصاحبه آخر مدیر کل بخش مهندسی و فنی که شامل حدود 200 تا برنامه نویس هست شیوه کار تیمیشون رو برام میگفت که به نظرم خیلی جالب و در نوع خودش باحال اومد و در ادامه براتون شرح میدم
حدود 200 برنامه نویس، همگی تو یک ساختمان روی بخش های مختلف فقط یک محصول کار میکنن.
همه برنامه نویسها سنیور هستن و ساختار تقریبا فلت، به جز حدود 10 نفر مابقی تو شرکت همگی تو یک رده هستن و سطوح مختلف مدیریتی وجود نداره.
تسکها یا در واقع بطور کلی فیچرهای آماده توسعه تو جلساتی که همه برنامهنویسهای آزاد شرکت حضور دارن به عنوان ماموریتهای مجزا مطرح میشن.
هر یک از این 200 نفر اجازه داره که اعلام کنه میخواد مدیر پروژه یکی از این فیچرهای محصول بشه و برای انجامش از بین برنامه نویسهای شرکت تیم تشکیل بده، و اجازه داره بیاد طی یک ارائه چند دقیقهای اعلام کنه که چرا انگیزه و شایستگی این کار رو داره.
بعد از اون سایرین با تمایل خودشون به تیمهای این افراد ملحق میشن.
چیزی به اسم ددلاین دیکته شده از شرکت وجود نداره و مدیرپروژهها خودشون اعلام میکنن که با تیمون چقدر وقت لازم دارن این کار رو تموم کنن. البته این زمان معمولا یه چیز نرمال حدود یک الی دو ماهه هست.
برنامهنویس ها تو گروه های 7 الی 10 نفره طی این مدت روی اون فیچر کار می کنن.
و بعد بصورت چرخشی هر کدوم میتونن تو ماموریت بعدی خودشون مدیر پروژه یه فیچر دیگه باشن.
شرکت یکسری قوانین فنی کلی داره اما درمورد انتخاب روش کار و تکنولوژی و پکیجها و ... تیم ها خودمختار عمل میکنن.
آدمایی که دوست دارن با افرادی که حال میکنن روی کارهایی که ازش لذت میبرن کار میکنن.
البته افراد تازه وارد تا چند ماه اول معمولا مدیر پروژه نمیشن. و هر کس تو هر دوره باید حتما عضو یک تیم باشه.
تیمها براساس عملکردشون تو شرکت امتیازاتی هم دریافت میکنن.
مثلا به گفته مدیر فنی یکی از تیمها رو امسال بهشون پول دادن که برن یه ویلای خیلی خفن تو سریلانکا اجاره کنن و از اونجا پروژه رو ریموت انجام بدن! :)
و یکسری چیزا شبیه این.
جَو شرکت جوری هست که همیشه رقابت بین افراد هست برای انجام دادن و پذیرفتن کارهایی دیگران براشون سخت هست یا حتی کار روی legacy code ها که هیچکس دوست نداره، یه جورایی انگار هرکی سخت ترین و بدترین کارها رو بپذیره از همه خفنتره
خب طبیعتا میشه تو انتخاب آدمها و استخدامشون هم دقت خاصی شده :)
فکر کنم برای همین منو استخدام نکردن.
در مورد تجربه مصاحبه من با شرکت :
من در مجموع 5 یا 6 تا مصاحبه کردم با این شرکت، مصاحبهها بصورت ویدئویی و با گوگل میت انجام میشد.
مصاحبه اول با تیم HR بود که 3 نفر همزمان بودن، سوالاتی در مورد شرکتها و پروژههای قبلیم و چالشهای مربوطه کردن و در مورد دلایل تصمیم به مهاجرت و ...
یک هفته بعد ایمیل زدن که از صحبت باهات لذت بردیم حالا یک تست فنی برات میفرستیم که خودت باید بگی چقدر زمان لازم داری که انجامش بدی و درنهایت یک رپوی گیتهاب بهمون تحویل بدی.
برآورد من برای یک هفته بود، و ظرف همون یک هفته هم کار انجام شد، سعی کردم همه موارد مهم تو تمیز بودن کد، تست نوشتن تا سرحد مرگ و حتی متن کامیتهام رو به بهترین شکل انجام بدم
مصاحبه دوم: یک هفته بعد از انجام تست فنی ایمیلی اومد که باز ازم دعوت شد با دو نفر از برنامه نویسهای شرکت مصاحبه کنم، کلیت این مصاحبه این بود که ازم خواستن کد رو بالا بیارم و خط به خطش رو براشون توضیح بدم، خیلی کول و باحال باهام برخوردم کردن و حتی جاهایی که واقعا میشد ایراد گرفت هم ایرادی نگرفتن ازم.
مصاحبه سوم: مجددا یک هفته بعد باز ایمیلی اومد و گفتن که فلانی و فلانی خیلی از صحبت باهات لذت بردن و حالا این هفته باز با دو تا دیگه از بچه های شرکت مصاحبه داری :) این یکی هم تقریبا مثل مصاحبه قبلی بود یکی هم کول تر :))
مصاحبه چهارم: هفته بعدش این بار با یکی دیگه شون مصاحبه کردم که ظاهرا جزو معدود مدیران بخش فنی بود، یه چیزی شبیه لید، موضوع گفتگو هم ترکیبی از چیزهای فنی و غیرفنی بود و مثل همیشه خیلی کول و دوستانه :)
مصاحبه آخر: بالاخره یک ایمیل اومد که خب دیگه این هفته مصاحبه فینال هست و تو قراره با مدیر کلی بخش فنی حرف بزنی
مصاحبه با 5 دقیقه تاخیر شروع شد، در واقع من حاضر بودم ولی اون دیر کانکت شد، سلام و علیک و عذرخواهی کرد که دیر اومده، و یک نفس حدود نیم ساعت حرف زد، همین چیزهایی که در مورد شیوه کار تیم ها و ساختار شرکت اون بالا نوشتم رو توضیح داد :))
بعد یهو مکث کرد پرسید : راستی تو اوغات فراغتت چیکار میکنی؟
گفتم : خب یه کم کنکجاوی و مطالعه فنی، اگر وقت بشه ورزش و فیلم و سریال و مسافرت و یکسری کارهای خیریه
سوالهای بعدی اگر درست یادم بیاد اینا بودن :
از چه تاریخی میتونی بیای پیشمون؟
مجرد میای یا با خانواده؟
به نظرت زندگی چیه؟
اینو به نظر خودم خیلی باحال جواب دادم : زندگی یک سفر ماجراجویانه است برای اینکه طی این سفر هر روز نسخه جدید و بهتری از خودت رو بسازی و ملاقات کنی
و مصاحبه اینجوری ادامه پیدا کرد که ازم پرسید سوالی نداری؟ و من باز چند تا سوال در مورد متدهای کاری شرکت پرسیدم،
و البته یک سوال که الان یادم اومد، پرسیدم: فرض کنیم تیمها زمان لازم برای انجام یک کار رو 45 روز تخمین بزنن ولی تو این زمان به هردلیلی کار تمام نشه، تکلیف چیه؟
جواب : این زمان تا 25% قابل تمدید هست اما اگر بعد از اون هم تمام نشه این ایراد معمولا از تیم فنی نیست بلکه ایراد تیم محصول هست، فیچر به تیم محصول برمیگرده تا بازبینی بشه!!!
پایان صحبت هم این شد که خب nice to meet you و فلانی که مسئول HR هست بهت خبر میده که مرحله بعدی چیه :)
بنده هم بعد یکی دوماه طی کردن پروسه مصاحبه، با حالت عروسی در ماتحت هرچی پیشنهاد و کار تو ایران بود کنسل کردم و آماده رفتن به سفارت بودم که ایمیل اومد متاسفانه ما تو رو رد کردیم :))))
وات د فاز؟ بعد این همه طی مراحل مختلف ؟
ایمیل زدم که آقا مشکل چی بوده؟ میشه بهم بگید برای چی رد شدم؟
و این جواب رو دریافت کردم :)
امیدوارم این مطلب و تجربه به دردتون خورده باشه :)