بازنشر هایلایت «چیستی امنیت» از صفحه اینستاگرام «علی آردم»(نقالباشی)
برای دولتها اهداف زیادی بیان شده، اما گروهی هستند که معتقدند دولت فقط دو وظیفه دارد: تامین رفاه و امنیت.
اما وقتی از امنیت حرف میزنیم، دقیقا از چه حرف میزنیم؟
در طول قرن بیستم، که بخش بزرگی از آن در سایه جنگ سرد بود، امنیت کلا نظامی درک میشد. دولتها برای تامین امنیت، دائم مشغول افزایش قدرت نظامی بودند و جنگ تسلیحاتی بزرگی شکل گرفته بود. با فروپاشی شوروی، یک سوال مهم پیش آمد که «امنیت در دنیای جدید به چه معنی است؟».
گروهی، که آمریکا در صدر آن بود، تهدید جدیدی را مشخص کردند و با «بازتعریف» مفهوم تروریسم، امنیت را بر مبارزه با تروریسم متمرکز نمودند. جنگهای بزرگ این دوره، با همین مفهوم شکل گرفت، به طوری که حتی روسیه برای حمله به اوکراین، از همین چارچوب استفاده میکرد: مبارزه با تروریستهای اوکراینی. گروههای دیگری هم تلاش کردند که از همان چارچوبهای قبلی، مثل رئالیسم و لیبرالیسم، استفاده کردند.
اما گروه کوچکی هم بودند که طرح جدیدی داشتند. «مکتب کپنهاگ» ادعا کرد که باید کل مفهوم امنیت را بازتعریف کرد، چون این مفهوم از امنیت، بسیار مفهوم کوچکی است. یکی از متفکرین این گروه، «بری بوزان» نام دارد و معتقد است که باید یک تعریف وسیع(Wide Definition) از امنیت داشت. بری بوزان در کتاب مهمش، «مردم، دولتها، و هراس»، بیان میکند که امنیت، پنج حوزهی مختلف دارد و هر کشور ممکن است با «تهدیدهای وجودی»(Existential Threat) در هر یک از این حوزهها روبرو شود.
اولین بخش امنیت، همان چیزی است که بقیه نظریات بر روی آن میایستند. بوزان برای این بخش از امنیت اگر چه اهمیت زیادی قائل است اما امنیت را فقط «نظامی» نمیداند.
هر وقت که مشروعیت و مقبولیت یک نظام سیاسی مورد تهدید باشد، امنیت سیاسی به چالش کشیده میشود. ایران از هر دو سو، یعنی هم مقبولیت و هم مشروعیت، با یک تهدید حیاتی روبرو است.
مقبولیت
با کمی اغماض، میتوان ادعا نمود که اصلیترین خواسته اکثر ایرانیها، توسعه است که دولت ایران از انجام آن عاجز مانده. مردم معمولا خود را با کشورهای حاشیه خلیج فارس یا ترکیه قیاس میکنند و با توجه به وضعیت موجود، دولت را فاقد مقبولیت میدانند.
اگر هم معتقد باشیم که وظیفهی دولت «ایجاد رفاه» است، باز هم حاکمیت در احقاق این هدف ناتوان بوده و به همین دلیل، مقبولیت آن مورد مناقشه است.
مشروعیت
مشروعیت متفاوت از مقبولیت است. مشروعیت به این معناست که چه کسی اجازهی حکومت بر مردم را دارد و چه کسی این اجازه را داده است.
به طور کلی مشروعیت دارای دو شکل است:
مشروعیت الهی
مشروعیت الهی به این معناست که فقط خدا یا نمایندهاش(خلیفه) اجازهی حکومت بر مردم را دارد و مردم حقی ندارند.
مشروعیت مردمی
مشروعیت مردمی به این معناست که حق حکومت از آن مردم است و مردم میتوانند این حق را به کسی تفویض کنند و هر وقت خواستند از او سلب نمایند.
این دو شکل مشروعیت، به شدت با هم در تضاد هستند و همدیگر را به چالش میکشند.
با توجه به اصل دوم قانون اساسی، مشروعیت در این نظام الهی است ولی بخشی از جامعه به چنین چیزی اعتقاد ندارد. با توجه به کاهش مقبولیت، مشروعیت هم بیش از پیش مورد حمله قرار گرفته و بسیاری میپرسند آیا واقعا حکومت از آن خداست؟
بنابراین امنیت سیاسی ایران با یک تهدید جدی روبرو است. شایان توجه است این نه فقط تهدید امنیتی یک نظام سیاسی که تهدید امنیتی کل یک کشور است، زیرا بسیار بعید است که بتوان نظامی با مشروعیت مردمی را جایگزین نظامی با مشروعیت الهی کرد و تلفات جانی و ارضی نداشت.
تعریف امنیت اقتصادی در سطح ملی، بر خلاف سطح فردی، بسیار دشوار است. به طور کلی میتوان گفت تهدید وجودی در اقتصاد وقتی به وجود میآید که شاخصهای اقتصادی در وضعیتی قرار بگیرند که منجر به نارضایتیهای عمومیای بشوند که ثبات نظام سیاسی را مورد تهدید قرار دهند. اگر چه اعتراضات ۱۴۰۱ را اعتراضاتی اجتماعی-فرهنگی میدانند، اما وضعیت اقتصادی کشور نشانگر این واقعیت است که این بحران پیش از این شکل گرفته بود و پیشزمینههای اقتصادی داشت.
و حالت دیگری از تهدید وجودی اقتصادی، زمانی است که یک کشور پول کافی برای تقویت تسلیحات نظامی نداشته باشد. ایران، هم به خاطر تحریمها و هم به خاطر مسائل اقتصادی، بسیاری از برنامههای توسعهی نظامیاش را نتوانسته پیش ببرد و از این رو اینجا نیز با یک تهدید وجودی روبرو است.
در بسیاری از نظریههای قدرت، هویت و تاریخ یک ملت را از عناصر اصلی قدرت آن دولت-ملت میدانند. میتوان ادعا کرد که هویت تمام انسانها دارای دو بخش اصلی است: هویت ملی و هویت دینی.
نظام حاکمهی فعلی ایران خود بارها و بارها به هویت ملی ایرانی ضربه زده و بسیاری از عناصر فرهنگی را مورد حمله قرار داده است. با این حال اما این هویت ایرانی، از سوی برخی کشورهای همسایه هم آماج حمله قرار گرفته و هویت ایرانی روز به روز تنکتر میشود. در صدر این حملات میتوان به تلاش برای تغییر نام خلیج فارس اشاره کنیم. تغییر نام خلیج فارس در واقع یک حمله به «هویت ملی» ماست و ملتی که هویت خود را از دست بده، شکننده و شکستپذیر میشود. حملات متعدد به این نام و همین طور مالکیت جزایر سهگانه، بیش از اینکه یک مسئلهی سیاسی باشد، یک مسئلهی هویتی است. حزب بعث با شعار «آمدهایم که بمانیم»(جئنا لنبقی) گمان میکرد که میتواند بر مردم ایران غلبه کند اما هویت ملی-مذهبی مانع از این شد.
هویت مذهبی ما نیز به دو روش مور تهدید قرار گرفته است: حمله رسانهای غرب و اسلامهراسی و دیگری عملکرد نامناسب حکومت اسلامی. تعریف یک ایرانی مسلمان، روز به روز دشوارتر میشود و بخشی از این مشکل، به خاطر حملهی دشمنان منطقهای و فرامنطقهای و خود جمهوری اسلامی است.
شاید بدیهیترین نکته برای زندگی، داشتن محیط زیست مناسب است و به همین دلیل امنیت زیست محیطی را شاید بتوان مهمتر از هر چیزی قلمداد نمود.
خشکشدن جازموریان و هامون آن قدر قدیمی شده که دیگر کسی به خاطر ندارد زمانی آب داشتند. زایندهرود، کارون، و دریاچهی ارومیه در معرض خطر هستند و به هیچ وجه امنیت ندارند. محیط زیست میانکاله مدتهاست که در خطر است ولی دولتها به همین بسنده نکردهاند و میخواهند در میانکاله پیتروشیمی و ویلا بسازند. و البته که این سیاههی بلند بالا تمامی ندارد: تالاب شادگان، تالاب انزلی، بختگان و … . ریزگردهای سیستان و بلوچستان برای همه عادی شده و دیگر در اخبار ذکر نمیشود. نفس خوزستان نیز بریده و استانهای ایلام و کرمانشاه و کردستان قربانیان بعدی هستند و فقط تقصیرها به گردن دیگران میافتد.
از پنج شکل امنیت و تهدیدهای وجودی امنیتی گفتیم. پرسش این است که «آیا با مقاومت میتوان بر این تهدیدات وجودی غلبه کرد»؟ پیش از پاسخ، اول باید بفهمیم که دلایل این مشکلات وجودی چیست. بری بوزان معتقد است توجه بیش از اندازه روی یکی از این مدلهای امنیت، منجر به ضعف در باقی اشکال امنیت میشود.
برای توضیح بیشتر این موضوع، میتوان به فروپاشی شوروی اشاره کرد؛ جایی که حکومت با تمرکز بر امنیت نظامی، بقیه اشکال امنیت را به فراموشی سپرد. امنیت سیاسی و امنیت اقتصادی در شوروی با تهدیدهای وجودی روبرو بود و شوروی بدون شلیک گلوله، سقوط کرد.
داستان انرژی هستهای و تحریمها را نیز میتوان بخشی از همین الگو دانست. پرسش اینجاست که انرژی هستهای چه جایگاهی در بحث امنیت دارد؟ گروهی آن را به عنوان بخشی از امنیت انرژی میدانند و زیر امنیت اقتصادی قرار میدهند و گروهی نیز آن را به عنوان امنیت نظامی معرفی میکنند. هر جایی که آن را قرار دهید، تفاوتی نمیکند. آن چه حائز اهمیت است، این است که آنقدر بر روی آن تمرکز شده که باقی قسمتهای امنیت، مغفول واقع شده است.
البته میتوان به شکل دیگری نگاه کرد و تغییرات اقلیمی، زیادهخواهی همسایگان، تغییرات منطقهای و یا هر چیز دیگری را عامل این تهدیدها بدانیم. یا حتی فراتر برویم و دشمنان این سرزمین یا این حکومت را تهدیدگر امنیت بدانیم. اما هیچ کدام باعث نمیشود از نقش دولت گذشت. پرسش این است که دولت در برابر این تهدیدات چه کرده است؟
تاکید زیاد بر مقابلهی نظامی یا شبهنظامی(نیروهای نیابتی) با دشمن، باعث شده امنیت در قسمتهای دیگر مورد تهدید قرار بگیرد.
با این توضیحات، میتوان دربارهی این سوال مهم دوباره و از نو اندیشید: آیا ما امنیت داریم؟