ویرگول
ورودثبت نام
mohsen mahmoodzadeh
mohsen mahmoodzadeh
خواندن ۶ دقیقه·۴ ماه پیش

اوپنهایمر | زنده باد سرمایه‌ی انسانی!

احتمالا تا الان فیلم «اوپنهایمر» که اخیرا برنده‌ی جوایز متعددی در جشنواره‌های سینمایی مختلف شد را تماشا کرده‌اید. در این نوشته قصد داریم نه به نقد و بررسی فیلم، که به یک پیشینه‌ی تاریخی جالب توجه که فیلم بر اساس آن ساخته شده است بپردازیم.

پیشنهاد اول: فیلم «اوپنهایمر»، تصویر از فرارو
پیشنهاد اول: فیلم «اوپنهایمر»، تصویر از فرارو

پروژه‌ی منهتن

همانطور که می‌دانید، «اوپنهایمر» به زندگی «رابرت اوپنهایمر»، دانشمند آمریکایی، و تلاش‌های او و همکارانش در طول پروژه‌ی «منهتن» که به ساخت اولین بمب اتم منجر شد می‌پردازد. آنچه که پروژه‌ی منهتن را به سرانجام رساند اما نه فقط سیاست‌گذاری‌های کلان، نه فقط منابع مالی، بلکه از همه مهم‌تر وجود برترین متخصصان، کارشناسان و دانشمندان وقت بود که تئوری فیزیک کوانتوم را به یک بمب اتمی تبدیل کرد.

در این میان اما چندین دانشمند هستند که به طور خاص در کانون توجه ما قرار دارند:

انریکو فرمی

انریکو فرمی، فیزیک‌دان برجسته‌ی قرن بیستم و از چهره‌های مهم پروژه‌ی منهتن بود. فرمی در سال ۱۹۴۲ و در دانشگاه شیکاگو، اولین راکتور هسته‌ای را با نام CP-1 طراحی و راه‌اندازی کرد که در آزمایش‌های مرتبط با پروژه‌ی منهتن تاثیر بسزایی داشت. این پژوهش‌ها و آزمایش‌ها در حالی انجام می‌شد که او پیشتر در سال ۱۹۳۸، جایزه نوبل فیزیک را دریافت کرده بود.

انریکو فرمی، تصویر از ویکی‌پدیا
انریکو فرمی، تصویر از ویکی‌پدیا

با این حال، انریکو فرمی اصالتا به آمریکا تعلق نداشت. وی متولد ۱۹۰۱ در شهر رم ایتالیا بود‌؛ همان شهر و کشوری که دو دهه‌ی بعد تحت سیطره‌ی فاشیست‌ها قرار گرفت و تا دو دهه پس از آن نیز تحت حاکمیت آن‌ها باقی ماند.

فرمی اگر چه در آوریل ۱۹۲۹ به حزب فاشیست پیوست اما یک دهه بعد در ۱۹۳۸، سیاست‌های نژادپرستانه‌ی حزب فاشیست، او را به اعتراض واداشت. قوانینی که آینده‌ی همسر یهودی او و تعدادی از همکارانش را مورد تهدید قرار می‌داد. در نهایت چنین تحولاتی، انریکو فرمی را که تا آن زمان برنده‌ی جایزه‌ی نوبل فیزیک شده بود، واداشت تا سال ۱۹۳۹ را در خاک آمریکا آغاز کند.

به این ترتیب یکی از مهم‌ترین فیزیک‌دان‌های وقت اروپا کشورش را به مقصدی ترک کرد که علیه موطن او یعنی ایتالیا وارد جنگ شد و فرمی نیز در مهم‌ترین پروژه‌ی امنیتی-نظامی آمریکا کار خود را آغاز کرد.

ادوارد تلر

یکی دیگر از چهره‌های شناخته‌شده‌ی پروژه‌ی منهتن، ادوارد تلر، فیزیکدان هسته‌ای و مدیر آزمایشگاه ملی لارنس لیورمور بود.

تحقیقات تلر بیشتر معطوف به کار بر روی همجوشی هسته‌ای و بمب هیدروژنی بوده است. روشی که پیش‌نیاز آن یک نیروی اولیه‌ی بسیار زیاد بود که به عقیده‌ی تلر، یک شکافت هسته‌ای می‌توانست آن را فراهم کند. ایده‌ای درخشان(و شاید دیوانه‌وار) که متضمن تولید مقدار بیشتری از انرژی‌ است.

ادوارد تلر، تصویر از ویکی‌پدیا
ادوارد تلر، تصویر از ویکی‌پدیا

با این حال تلر نیز اصالتا به آمریکا تعلق نداشت. در آن سوی اقیانوس اطلس و در سرزمین مجارستان که آن زمان جزئی از امپراتوری اتریش-مجارستان بود، متولد شد. پس از تشدید جو یهودستیزی در دوران پس از جنگ جهانی اول، به آلمان سفر کرد و سپس با قدرت‌گیری نازی‌ها در آلمان، در سال ۱۹۳۵ برای همیشه اروپا را به مقصد آمریکا ترک نمود.

به این ترتیب یکی از خوش‌آتیه‌ترین و بلندپروازترین فیزیک‌دان‌های وقت اروپا، کشورش را به آمریکایی ترک کرد که متحدان اروپایی آن در سال‌های جنگ جهانی دوم علیه مجارستان و نازی‌ها جنگیدند.

لئو زیلارد

شاید بتوان لئو زیلارد را آغازگر پروژه‌ی منهتن و بمب اتم دانست. کسی که همراه با انیشتن، با نوشتن نامه‌ای به رئیس‌جمهور وقت آمریکا، دولت را به سرمایه‌گذاری در ساخت بمب اتم علیه نازی‌ها تشویق کرد. زیلارد البته رفیق نیمه راه نبود و خود در بخش متالورژی پروژه منهتن، ساخت اولین راکتور اتمی را همراه با انریکو فرمی شروع کرد.

به جز پروژه‌ی منهتن، دستاوردهای علمی زیلارد مانند شتاب‌دهنده‌ی ذره‌ای خطی(LINAC)، شتاب‌دهنده‌ی حلقوی(Cyclotron) و میکروسکوپ الکترونی نیز در کارنامه‌ی علمی او خودنمایی می‌کنند. با این حال زیلارد آن اندازه خوش اقبال نبود که برنده‌ی جایزه‌ی نوبل شود.

لئو زیلارد، تصویر از ویکی‌پدیا
لئو زیلارد، تصویر از ویکی‌پدیا

سرگذشت زیلارد نیز تفاوت چندانی با ادوارد تلر نداشت: تولد در مجارستان در خانواده‌ای یهودی، مهاجرت به آلمان در ۱۹۱۹، و در نهایت مهاجرت به آمریکا در ۱۹۳۸.

به این ترتیب یکی از مهم‌ترین فیزیک‌دان‌های هسته‌ای وقت اروپا، موطن خود را به آمریکایی ترک کرد که متحدان اروپایی آن در سال‌های جنگ جهانی دوم علیه مجارستان و نازی‌ها جنگیدند.

هانس بیته

هانس بیته مسئول بخش نظری پروژه‌ی منهتن، برنده‌ی جایزه‌ی نوبل فیزیک در سال ۱۹۶۷ و از فیزیک‌دان‌های برجسته‌ی هسته‌ای قرن بیستم بود.

هانس بیته، تصویر از ویکی‌پدیا
هانس بیته، تصویر از ویکی‌پدیا

با این حال و همان‌طور که از نام او می‌توان حدس زد، او اصالتی آلمانی داشت و در ۱۹۰۶ در آلمان متولد شد. بیته تحصیلات تکمیلی و عالی را در دانشگاه‌های آلمان گذراند و به مانند بسیاری از دانشمندان مکانیک کوانتوم شاگرد آرنولد زومرفلد بود. تحقیقات پسادکترای او نیز در انگلستان و ایتالیا زیر نظر پاتریک بلاکت و انریکو فرمی در پیش گرفته شد تا اینکه در نهایت در سال ۱۹۳۵ به آمریکا مهاجرت نمود. بیته برخلاف مادر خود یهودی نبود اما پس از کریستالناخت تلاش نمود تا با فراهم نمودن شرایط مهاجرت مادرش، او را از آلمان نازی خارج کند.

به این ترتیب یکی از مهم‌ترین چهره‌هایی که در ساخت بمب اتمی نقش برجسته‌ای داشت، وطن خود را به مقصد آمریکا، سرزمین دشمن ترک نمود و در مهم‌ترین پروژه‌ی نظامی-امنیتی وقت آمریکا نقش‌آفرینی کرد.

پیشنهاد دوم: فیلم «بازی تقلید»، تصویر از هوشیو
پیشنهاد دوم: فیلم «بازی تقلید»، تصویر از هوشیو

لیگ اورانیوم

اما نازی‌ها هم پروژه‌ی منهتن خودشان را داشتند! «باشگاه اورانیوم»(Uranverein) اگر چه در عمل به اندازه‌ی پروژه‌ی منهتن موفق نبود اما در سال‌ پایانی جنگ جهانی، نیروهای متفقین برخی از دانشمندانی را که مظنون به نقش‌آفرینی در برنامه‌ی هسته‌ای آلمان نازی بودند، دستگیر کردند. بد نیست به بعضی اسامی‌ای که در آن حضور داشتند، نگاهی بیندازیم:

ورنر هایزنبرگ، برنده‌ی جایزه‌ی نوبل فیزیک ۱۹۳۲
اوتو هان، برنده‌ی جایزه‌ی نوبل شیمی ۱۹۴۴
ماکس فون لائو، برنده‌ی جایزه‌ی نوبل فیزیک ۱۹۱۴
پاول هارتک: نامزد جایزه‌ی نوبل شیمی ۱۹۳۷ و ۱۹۵۲
ورنر هایزنبرگ، تصویر از ویکی‌پدیا
ورنر هایزنبرگ، تصویر از ویکی‌پدیا

اگر چه برخی از دانشمندان دستگیرشده، در برنامه‌ هسته‌ای حضور نداشتند، اما تصور کنید اگر دانشمندانی که در بخش قبلی ماجرای پیوستن‌شان به پروژه‌ی منهتن را گفتیم، به دانشمندان لیگ اورانیوم می‌پیوستند، آنگاه برنامه‌ی هسته‌ای آلمان نازی چه سرانجامی پیدا می‌کرد؟!

در پایان یادآوری دو نکته ضروری است:

«سرمایه‌ی انسانی» همیشه و الزاما به معنای «نخبه» نیست. نخبگان، متخصصان، مدیران، نیروی کار همه و همه نقش خود را در ساخت دستاوردهای جامعه ایفا می‌کنند و محدودکردن «سرمایه» به صرفا یکی از آنها به دور از واقع‌بینی است.
همچنین فقدان «سرمایه‌ی انسانی» همیشه خود را در «مهاجرت» نشان نمی‌دهد. سرمایه‌ی انسانی با «فعالیت در مشاغل غیر تخصصی»، «فعالیت در محیط سلسله‌مراتبی و انعطاف‌ناپذیر»، «محدود سازی یا مسدود سازی امکانات و زیرساخت‌ها»، «برطرف نشدن دغدغه‌های معیشتی» و … نیز به هدر رفته و بهره‌وری خود را از دست می‌دهد.
پیشنهاد سوم: فیلم «ورود»، تصویر از Smithsonian mag
پیشنهاد سوم: فیلم «ورود»، تصویر از Smithsonian mag

سرمایه‌ی انسانی برای هر جامعه و حکومتی، یک تغییردهنده‌ی بازی(game-changer) است. از آنجا که جهان حاصل تعاملات اجتماعی-گروهی انسان‌ها و نه منجی‌ها و لشکرهای یک‌نفره است، آن کسی می‌تواند بیشترین برد را کند که بهره‌ی بهینه‌تری از سرمایه‌های انسانی ببرد.

تصویر از just-music
تصویر از just-music

پیشنهاد چهارم: موسیقی «Can you hear the music» و «Destroyer of the Worlds» از فیلم اوپنهایمر


همچنین بخوانید:

https://vrgl.ir/dXWKj
https://vrgl.ir/mxhs3
https://vrgl.ir/drGHZ
https://vrgl.ir/8hBVw



















اوپنهایمرفیلممعرفی فیلمنقد فیلمجنگ
نه فرشته‌ام نه شیطان، کی‌ام و چی‌ام؟ همینم... | 35.699738,51.338060
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید