دانشگاه جای این کارها نیست!
جملاتی مشابه و هممعنا با جملهی بالا را پیشتر در موقعیتهای مختلف شنیدهایم. جملاتی که قصد دارند تا به ما یادآوری کنند که کارکرد اصلی دانشگاه چیزی دیگر است و «این کارها» در دانشگاه نامتعارف محسوب میشود.
پیشتر در متنی جداگانه به موانع کارآمدی دانشگاه پرداختیم و برخی دلایل را بررسی کردیم. همانطور که در آنجا به دو دیدگاه افراطی، یکی در پرستش و دیگری در کوبش دانشگاه، انتقاداتی وارد شد، این بار و در این نوشته نیز به سراغ دیدگاه رایج دیگری از دانشگاه خواهیم رفت و آن را تبیین خواهیم نمود.
یکی از دیدگاههای رایج، فعالیتهای سیاسی و در مقیاس بزرگتر فعالیتهای اجتماعی دانشجویی را نفی میکند. قائلان به گزارهی فوق، دانشجویان را مشتی جوان جوگیر و خود باسواد پندار که چند کتاب دانشگاهی خواندهاند میپندارند. به عقیدهی ایشان، بهتر است دانشجویان، سر کتاب و دفتر و کلاسشان برگردند و در سیاست، این تخصص خردْپیران آرام و نه جوانان هیجانی، دخالت نکنند.
آنچه که در این دیدگاه مغفول باقی میماند، نادیدهگرفتن ساحت «اجتماعی» نهاد دانشگاه است. اعضای دانشگاه(دانشجویان، اساتید، و کارکنان) پیش از نقشهای انتصابیشان در این نهاد، یک «شهروند» هستند؛ از این رو کشیدن دیواری بلند میان نقش دانشگاهی و نقش انسانی-اجتماعی آنها جز نادیده گرفتن بخشی از مسئله، سودی ندارد.
جنبشهای دانشجویی در سراسر جهان، نقشی پررنگ در تحولات سیاسی ملتها ایفا کردهاند. بیشک رویکردها و عملکردهای اشتباه اهالی دانشگاه جای نقد و بررسی دارد اما تحقیر ایشان، به آن شرح که بالاتر ذکر آن رفت، حاکی از لجاجت، بیپاسخی و تعصب است.
دانشجویان در هر جامعهای خرمگساند! نه آن «خرمگس معرکه» بلکه «خرمگس اجتماعی» که نظرات و روال جامعه را نقد و تلاش میکنند اسب کرخت جامعه را وادار به حرکت کنند. دانشجویان نه فرشتهاند نه شیطان. اما به مانند دیگر انسانها انتظار دارند که فردیتشان به رسمیت شناخته شده نه اینکه «مزدور» یا «فریبخورده» مورد خطاب قرار گیرند. در هر جامعهای فرصتهای بسیاری در گفتار و افکار دانشجویان وجود دارد که از طریق آنها میتوان چالشهای آینده را شناسایی نمود.
روابط اجتماعی اهالی دانشگاه، به ویژه روابط دانشجویان، همیشه دغدغهی برخی از فعالان و دغدغهمندان اجتماعی بوده است. این افراد اکثرا ارتباطات دانشجویی را از حیث عاطفی مورد نقد قرار دادهاند. از دید آنها چنین ارتباطاتی خارج یا حتی متضاد با هدف و رسالتی است که دانشگاه برای آن در نظر گرفته شده است. برای مثال:
مراقب خوبیهایتان باشید. خیلیها نمیتوانند این خوبیها را ببینند و برای نابودی آن نقشه دارند. مخصوصا در دانشگاه!
نظر یک هموطن
دربارهی چنین دیدگاهی(که دانشگاه را محل زندگی گرگها میداند!) میتوان مشابه استدلال بالا توضیح داد: تعریفی که از «هدف و کارکرد دانشگاه» وجود دارد، باعث به وجود آمدن چنین اختلاف نظری میشود. قائلان به «دانشگاه جای رفیقبازی نیست!»، نگاهی افراطی به وجههی علمی نهاد دانشگاه دارند، به حدی که دیگر جنبههای آن را برنمیتابند. طبق چنین دیدگاهی دانشگاه از یک «نهاد اجتماعی» به «کارخانهی تولید علم» تبدیل میشود(البته با این فرض که جنبهی علمی دانشگاه در وضعیت مناسبی قرار داشته باشد). خروجی چنین دیدگاهی نیز گروهی از افراد متخصص خواهند بود که متاسفانه مهارتهای نرم و اجتماعی بسیار ضعیفی خواهند داشت.
با این حال دانشگاه یک «نهاد اجتماعی» است. ارتباطات دانشجویی نیز بخشی از آن است. مطمئنا میتوان این ارتباطات را بر اساس دیدگاههای واقعی و نه ایدئولوژیزده آموزش داد. اما نفی آن به دور از واقعیت و عقلانیت است. با اعتماد به شعور و کرامت انسانی دانشجویان، میتوان از نگاههای بالا به پایین و تحقیرآمیز به ایشان جلوگیری نمود و به قول گفتنی نقش «دایهی دلسوزتر از مادر» را ایفا نکرد.
خودشناسی در نسبت و ارتباط با دیگران شکل میگیرد و محیط اجتماعی دانشگاه میتواند فرصتی برای آموزش، تجربه و بالغشدن دانشجویان باشد. شایان ذکر است که این خودشناسی الزاما به پیشرفت(به معنای رایج آن در جامعه) منجر نمیشود. دانشجویان بسیاری هستند که در اثر شناخت خود تصمیم به تغییر رشته، انصراف از دانشگاه، مهاجرت و … گرفتهاند. این تصمیمات جز با خودشناسی از طریق ارتباطات اجتماعی شکل نمیگیرد. بنابراین تصورات از دانشجوی موفقی که ابدا اهل رفیقبازی نیست، صبح تا شب و شب تا صبح سر در کتاب و جزوه میکند و …، نه تنها به دور از واقعیت است بلکه به رشدی صرفا علمی و نه الزاما اجتماعی منجر میشود.
دانشگاه یک «نهاد اجتماعی» است؛ نه صرفا محیطی برای تولید علم است و نه صرفا مکانی برای دوستیابی، سیاسیبازی و … . به عنوان یک نهاد اجتماعی، بخش قابل توجهی از ویژگیهای جامعه(خوب یا بد) به دانشگاه نیز سرایت میکند. از این رو، غیراجتماعیسازی(desocialization) نهاد دانشگاه و کشیدن دیواری میان ساحت علمی و ساحت اجتماعی آن، جز اصطکاک و اثبات تعصب، چیزی به همراه ندارد.