mohsen mahmoodzadeh
mohsen mahmoodzadeh
خواندن ۷ دقیقه·۲ سال پیش

طرح یک پرسش | ارزش‌ها یا استراتژی‌ها؟

همه‌ی ما کمابیش با «شطرنج» آشنا هستیم. فارغ از میزان آشنایی و مهارت ما در این بازی، نکته‌ای هست که همه به آن واقفیم. اگر در این بازی، استراتژیک رفتار نکنیم، بازی را واگذار خواهیم کرد. یک فرد می‌تواند این طور فکر کند:

من همیشه و در برابر هر حریفی(از محسن محمودزاده تا گری کاسپاروف!) به یک شکل بازی می‌کنم و لاغیر!

اگر چه در این مثال، این دیدگاه لجوجانه به نظر می‌رسد اما در مثال‌ها و زمینه‌هایی دیگر، نام این پافشاری نه «لجاجت» که «پایبندی به ارزش‌ها» نامیده می‌شود و برعکس مثال بالا، به دیدگاه، بازخورد مثبت داده می‌شود.

تصویر از تحقیقستان
تصویر از تحقیقستان

فراتر از شطرنج

دوران گذشته، دوران ارزش‌ها و ارزش‌سالاری بود. قهرمانان و حتی ضد قهرمانان به ارزش‌هایی اعتقاد داشتند و حتی جان شیرین‌شان را در راه ارزش‌ها فدا می‌کردند. چه بسا که اسطوره‌ها نیز حاصل همین ارزش‌سالاری‌های ملل نیز باشد. از این رو ارزش‌ها تبدیل به معنای زندگی انسان‌ها در سطوح فردی و اجتماعی می‌شدند و هر که بیشتر به ارزش‌ها چنگ می‌زد و در راه تحقق و حفظ آنها از خود هزینه می‌نمود، از نظر معنوی جایگاه والاتری در جامعه می‌یافت.

با گذر زمان مفاهیمی جدید سربرآوردند که کمابیش در نقطه مقابل ارزش‌ها بودند: قراردادها یا استراتژی‌ها.

شاید با ذکر چند مثال بهتر بتوان این گذار را تعریف کرد:

ارزش‌های فردی یا قراردادهای فردی؟

در گذشته ارتباطات اجتماعی میان افراد تا حد زیادی بر اساس ارزش‌ها تعریف می‌شد: فداکاری مادرانه/پدرانه، رفاقت و مرام و معرفت، عشق‌های رمانتیک و ...

با گذر زمان قراردادها جای ارزش‌ها و ارزش‌سالاری‌ها را تنگ‌تر کردند. پسر و دختر تا زمانی که به تعهدات متقابل هم پایبند باشند در زندگی مشترک می‌مانند و پس از لغزش‌های جدی، ساز جدایی کوک می‌کنند. رفاقت‌ها تا حد قابل توجهی بر اساس حفظ حریم خصوصی و مالی افراد تعریف می‌شود و شاید حتی دیگر رفیق خوب رفیقی است که کمتر طلب کمک می‌کند(و یا به قول امروزی‌ها کمتر آویزان دیگران می‌شود!). پدر و مادر تا زمانی که موانع بزرگ بر سر راه فرزندان نتراشند عزیز می‌مانند و در صورت کارشکنی، پاسخ‌ رفتارشان را به انحای مختلف دریافت می‌کنند.

فردین از نمادهای مرام و معرفت!، تصویر از ویکی‌پدیا
فردین از نمادهای مرام و معرفت!، تصویر از ویکی‌پدیا

ارزش‌های اجتماعی یا قراردادهای اجتماعی؟

در زمینه ارزش‌های اجتماعی، اظهار افکار و ابراز عقاید با به چالش کشیدن و یا طعنه‌زنی به عقاید دیگران شکل می‌گیرد. برای مثال مسئله حجاب اجباری از سوی برخی طرفداران آن به عنوان یک قانون شرعی معرفی می‌شود که باید رعایت شود؛ حتی بی‌توجهی به فساد اقتصادی، بی‌توجهی به امر حجاب را باعث نمی‌شود. در مقابل بعضی از مخالفان اجباری، موافقان آن را به استانداردهای دوگانه متهم می‌کنند، آن‌ها را فاقد درک اولویت‌ها می‌دانند و معتقدند که موافقان حجاب اجباری، درک درستی از مفهوم حجاب ندارند.

آن چه که در این موقعیت‌ها رقم می‌خورد، تبدیل شدن ارزش‌ها به قراردادها و استراتژی‌هاست(حداقل در بخشی از جامعه).

اگر آنها به فساد اقتصادی بی‌توجهند، ما نیز دلیلی برای رعایت حجاب اجباری نمی‌بینیم.
اگر آنها علیه دیگران خشونت به خرج می‌دهند، ما نیز دلیلی برای عدم برخورد خشونت‌آمیز نمی‌بینیم.

مثال شطرنج را به خاطر دارید؟ با تغییر استراتژی حریف، استراتژی انتخابی شما نیز تغییر می‌کند. اگر با همان استراتژی همیشگی(برآمده از نگاه ارزش‌سالار) دست به انتخاب بزنید، احتمال شکست خود را افزایش می‌دهید. این نگاه ولو اینکه درست باشد، در اقناع مخاطبی که تزلزل تعهدات طرف مقابل را در قراردادها می‌بیند، شکست می‌خورد و از این رو مخاطب استراتژی ارزش‌سالارانه‌ای را اتخاذ نخواهد کرد.

چو پرده‌دار به شمشیر می‌زند همه را / کسی مقیم حریم حرم نخواهد ماند
من ار چه در نظر یار خاکسار شدم / رقیب نیز چنین محترم نخواهد ماند

ارزش‌های جهانی یا قراردادهای جهانی؟

در سطح جهانی نیز ارتباط دولت‌ها متکی بر قراردادها بوده و هست(و احتمالا نیز خواهد بود!). در قلمروی سیاست از واژه «منافع» برای بازگویی آن استفاده می‌شود. از این رو حتی در ورای ارزش‌گرایانه‌ترین فعالیت‌های دولت‌ها، رد پای پررنگی از منافع وجود دارد؛ منافعی که امروز کشور x را متحد و کشور y را دشمن برمی‌شمارد اما فردا روز با تغییر منافع، جای دوست و دشمن تغییر می‌کند.

به عنوان مثال، در دوران جنگ جهانی دوم، اتحاد جماهیر شوروی تا پیش از عدم تجاوز آلمان نازی به خاکش، مطابق پیمان مولوتوف-ریبنتروپ، علیه آلمان وارد جنگ نشد. پس از تجاوز آلمان، پیمان مولوتوف-ریبنتروپ اعتبار خود را از دست داد و نیروهای شوروی با مقاومت و سپس پیشروی بی‌رحمانه، به برلین رسیدند. در چنین موقعیتی، دیدگاهی که اخلاقی و ارزش‌گرایانه می‌نمود، اینگونه است که:

«اگر چه نازی‌ها به سرزمین ما یورش بردند اما ما به تعهدات خود پایبند می‌مانیم تا در عمل، تفاوت‌مان را با آنها نشان دهیم.»

با این حال می‌دانیم که این دیدگاه اخلاقی در عوالم سیاست، نامتعارف و حتی مضحک به نظر می‌رسد!

از ارزش‌سالاری به استراتژی‌گرایی

آن چه که در سبک زندگی امروز در حال گسترش است، گذاری از ارزش‌سالاری به استراتژی‌سالاری است. ما از یک منبع کنش‌گرا به منبعی واکنش‌گرا تبدیل شده‌ایم و عمده فعالیت‌های ما بر مبنای بازخورد محیط شکل گرفته است. امروزه، یکی از دلایلی که جایگاه دین در بخشی از جامعه، نسبت به گذشته دچار تزلزل شده است، حاصل بروز تعارض‌ها میان دیدگاه دینی و دیدگاه استراتژیک است. در دیدگاه دینی، ارزش‌ها تغییرناپذیر با زمان هستند. حلال تا ابد حلال خواهد بود و حرام تا ابد حرام. در نقطه مقابل در دیدگاه استراتژیک، ارزش‌ها در گذر زمان می‌توانند دچار دگرگونی شوند. این دو ذات متفاوت و گاها متعارض، در موقعیت‌هایی در تعامل با یکدیگر، دچار تنش می‌شوند. سالیان سال درگیری میان حاکمیت کلیسا با دانشمندان، نواندیشان دینی و روشنفکران غیر دینی در اروپا نمونه‌ای از همین تعارض‌هاست. البته که این تعارضات محدود به جغرافیای خاصی نبوده و نیست و احتمالا هم نخواهد بود.

کشتار سن‌بارتلمی، تصویر از ویکی‌پدیا
کشتار سن‌بارتلمی، تصویر از ویکی‌پدیا

می‌توان مثال‌های بیشتری را در هر سه سطح(به ویژه اجتماعی و جهانی) یافت که ارتباطات ما تبدیل به قراردادهایی شده‌اند که طرف مقابل تعهدات خودش را زیر پا گذاشته و حال وفاداری ما به تعهدات از پیش تعیین شده، معنا و ارزش خود را از دست داده است. رضا صائمی، نویسنده و منتقد سینما در مورد حجاب اجباری این طور می‌نویسد:

وقتی حجاب به آبژه سرکوب بدل می‌شود، واژه‌ها دیگر در قید ادب نمی‌مانند و میل به تادیب رقیب پیدا می‌کند!... خشونت، خشونت می‌زاید... آنها که خود را ارباب می‌دانند و ارعاب می‌کنند، روزی از جمع مردم پرتاب می‌شوند!
فیلم Incendies، تصویر از bfi
فیلم Incendies، تصویر از bfi
یک یادآوری مهم: مثال‌ها در این متن نه برای بیان عقاید شخصی نگارنده متن و یا هر کسی که از او نقل قول شده بلکه برای تفهیم بهتر موقعیت‌های روزمره ما بیان شده‌اند. از این رو خواهشمند است که مفهوم را به مثال و مثال را به مقایسه بدل نکرده و بحث را به دوگانه‌های نازی و کمونیست، اصلاح‌طلب و اصول‌گرا، ارزشی و لیبرال، مدافع و مخالف حجاب اجباری و ... تقلیل ندهیم. مثال‌ها برای پیش‌روندگی در مفاهیم و نه درماندگی در خود مثال‌ها و حواشی‌شان بیان می‌شوند.

آنچه که به طور نمادین در این نقل قول از آن صحبت می‌شود، قراردادی است که از سوی یکی از طرفین(و گاهی اوقات هر دو طرف) نقض شده و حال طرف دیگر نیز دلیلی برای پایبندی به تعهدات خویش نمی‌یابد.

با بدان بد باش و با نیکان نکو
جای گل گل باش و جای خار خار

این استدلال در نقطه مقابل خط مشی‌ایست که پیشتر و بیشتر در گذشته در پیش گرفته می‌شد:

گر فراق بنده از بد بندگیست
چون تو با بد بد کنی پس فرق چیست؟

البته این استدلال خالصانه‌ در بیت فوق، در بحث‌های امروزی به فراری رو به جلو تبدیل گشته که هر طرف، دیگری را این چنین متهم می‌کند:

شما که به پلیدی ما معتقدید، در عمل نیز با ما تفاوتی ندارید چون با هدف و تفکری متفاوت، همان می‌کنید که ما کردیم و همان می‌گویید که ما گفتیم. بله، شما هم با ما تفاوتی ندارید!
بدون شرح!
بدون شرح!

تعادل یا بی‌تعادلی؟

گفتنی است که نه ارزش‌ها و نه قراردادها تماما صحیح نیستند، تماما هم غلط نیستند. نه هر ارزشی کهن و والاست که برای نجات آن باید کوشید و نه هر نوگرایی و قرارداد امروزی‌ای اصالت دارد که باید به آن متمایل شد. برخی ارزش‌ها به جای کهن‌بودن، کهنه‌اند و بعضی قراردادها به جای اصالت، نااصیل و ناانسانی‌اند. بنابراین تعصب‌ورزی تمامیت‌خواهانه بر هر یک از این دو، مختوم به ترکستان است.

ختم کلام

آنچه که به عنوان مثال در این نوشته بیان شد، تلاشی برای بیان «هست و نیست»ها و نه «باید و نباید»ها بوده است.

راه حل و دیدگاه شما چیست؟ آیا جامعه امروز یک «شطرنج» است و در سطوح فردی و اجتماعی، باید «استراتژیک» رفتار نمود؟

حجاب اجباریاستراتژیحجابطرح یک پرسشسیاست
نه فرشته‌ام نه شیطان، کی‌ام و چی‌ام؟ همینم... | 35.699738,51.338060
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید