mohsen mahmoodzadeh
mohsen mahmoodzadeh
خواندن ۶ دقیقه·۴ سال پیش

درک یک واقعیت | برای زندگی همین یک زمین را داریم!

درک یک پرسش

پوستر فیلم« میان ستاره ای» - تصویر از unwindumd
پوستر فیلم« میان ستاره ای» - تصویر از unwindumd

احتمالا فیلم «میان‌ستاره‌ای» را دیده‌اید. فیلمی در مورد آینده سیاره‌ی زمین که در آن، بسیاری از محصولات کشاورزی، در حال نابودی‌اند و انسان‌ها با بحران کمبود غذا مواجه شده‌اند. در این بین، گروهی از دانشمندان به دنبال جستجوی سیاره‌ای دیگر هستند تا حیات انسان را در آن ادامه دهند...

اگرچه «میان‌ستاره‌ای» در وهله‌ی اول اثری علمی-تخیلی در مورد تلاش انسان برای یافتن زیستگاه بعدی بشر است(داستان علمی-تخیلی‌ای که به یک داستان عاشقانه میان یک پدر و دختر آمیخته شده)، اما اگر از زاویه‌ای دیگر و البته کمی دقیق‌تر به ماجرا نگاه کنیم، باید بپذیریم تصور زمینی که دیگر به اندازه‌ی همه ساکنانش منابع غذایی ندارد، ترسناک است. باید بپذیریم همان اندازه که یافتن سیاره‌ای جدید برای حیات، رویایی و هیجان‌انگیز است، پذیرفتن این حقیقت که زمین، اکنون تنها زیستگاه ماست، اجتناب‌ناپذیر است. مسئله این نیست که چند سال با به وقوع پیوستن آنچه که در «میان‌ستاره‌ای» نشان داده شده فاصله داریم؛ مسئله این است که چرا باید روزی عاقبت و سرانجام ما به نقطه‌ای برسد که مجبور به پذیرفتن چنین تصمیم سختی شویم: عزیمت از زمین و طی کردن ادیسه‌ای فضایی برای رسیدن به خانه‌ی جدید.

فیلم «میان ستاره ای» - تصویر از Den Of Geek
فیلم «میان ستاره ای» - تصویر از Den Of Geek

در جایی شنیدم که بحران چیزی جز سوءمدیریت نیست. فارغ از اینکه این عبارت تا چه اندازه تعریف دقیقی از بحران ارائه می‌دهد، باید پذیرفت که در هر بحران همیشه پای یک مدیریت ضعیف در میان بوده است. در سرزمین ما که بیشتر آن در اقلیمی بیابانی و نیمه‌بیابانی قرار دارد، چندین قرن است که مردمان در آن(بدون داشتن سواد و امکانات آموزشی امروزی) زندگی کرده‌اند اما هیچ وقت به اندازه‌ی امروز، بحران زیست‌محیطی در آن مورد توجه نبوده است. آیا این نشانه‌ی این نیست که ما انسان‌ها در دوران توسعه صنعتی، به طرزی شفاف و عریان، برخی واقعیت‌های زیست‌محیطی و طبیعی را نادیده گرفتیم(و متاسفانه همچنان نادیده می‌گیریم) و حال به نگرانی‌هایی این چنینی رسیده‌ایم؟

شازده ماهان، باغی در دل کویر! - تصویر از ویکیپدیا
شازده ماهان، باغی در دل کویر! - تصویر از ویکیپدیا

درک یک فاجعه

زمین نزدیک به 6 میلیارد سال است که وجود دارد. در مقابل، مدت حضور ما انسان‌ها بر روی زمین، از 150 هزار سال تجاوز نمی‌کند. اگر حیات زمین را یک شبانه‌روز(یعنی 24 ساعت) در نظر بگیریم، آنگاه مدت زمان حضور ما بر روی زمین 0.0006 ساعت خواهد بود، یعنی 0.036 دقیقه و برای درک واضح‌تر 2.160 ثانیه! البته عمده فعالیت‌های ما که منجر به بحران‌های زیست‌محیطی شده، از دوران انقلاب صنعتی یعنی 400 سال پیش رقم خورده است که برابر با 0.000576 ثانیه می‌شود! و درک این فاجعه که ما در این کسر کوچک از مدت حضورمان بر روی زمین، چه کارهایی کرده‌ایم، چندان دشوار نیست: شاید بهتر باشد جای علت و معلول را تغییر دهیم و چند دقیقه، جای خود و جانوران بر روی زمین را عوض کنیم:

https://www.aparat.com/v/Kaq2f/%D8%A7%D9%86%DB%8C%D9%85%DB%8C%D8%B4%D9%86_%DA%A9%D9%88%D8%AA%D8%A7%D9%87_The_Turning_Point_%D8%9B_%D9%86%DA%AF%D8%A7%D9%87%DB%8C_%D8%A8%D9%87_%D8%AA%D8%BA%DB%8C%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D8%AA_%D8%A2%D8%A8

درک یک راه حل

نیاکان ما بنا بر سنت‌ها و فرهنگ خود، طبیعت را عنصری محترم و مقدس در زندگی خود می‌شمردند. چه اینکه نوروز نمادی از زایش دوباره‌ی زمین است و چه شب یلدا که نماد پیروزی روشنایی بر تاریکی است، همه و همه، ریشه‌ای دارند که به طبیعت راه پیدا می‌کند. در آیین‌های شرقی انسان جزئی مستقل از طبیعت نیست و هماهنگی و ارتباط بسیار بسیار نزدیکی با طبیعت دارد، یا در میان خدایان یونانی، رعد و دریا و ... هر یک خداوندگار مخصوص خود را دارند و مشابه آن در گذشته ما نیز ایزدبانوان(آناهیتا، سپندارمذ، امرتات، گئوش اوروَن و ...) هستند که هر یک به عنصری از طبیعت اشاره می‌کنند(مانند آناهیتا که ایزدبانو و نگاهبان آب است و یا سپندارمذ که ایزدبانو و نگاهبان زمین است).

با گذشت زمان، اگر چه معنویتی که در نگاه ما نسبت به طبیعت وجود داشته، کم شده اما دلایلی که برای حفاظت از طبیعت داریم افزایش یافته است. در سال‌های اخیر، تلاش‌های زیادی برای نجات زمین صورت گرفته است. شاید سرشناس‌ترین آنها «توافق پاریس» باشد؛ توافقی که با هدف کاهش انتشار گازهای گلخانه‌ای، سازگاری و امور مالی انجام شده و امید است که بتواند موثرترین تلاش جامعه انسانی در برابر تغییرات اقلیمی باشد.

اگر چه این هست، اما این کافی نیست. برای نجات سیاره‌ای که همه بر روی آن زندگی می‌کنیم، به تلاشی همگانی نیازمندیم. تلاش‌های کوچکی که هم‌افزایی استمرار آنها می‌تواند نقش پررنگی در نجات زمین داشته باشد. در جایگاه یک شهروند، چه می‌توانیم بکنیم؟ پاسخ چندان دور از انتظار نیست و سیاهه‌ای ساده از بایدها و نبایدهایی است که آنها را می‌دانیم ولی به آنها عمل نمی‌کنیم:

  • آب را گل نکنیم!

ضایعات جزء جداناپذیر و البته اجتناب‌ناپذیر از هر چرخه حیات هستند. مهم این است که از واردشدن این چرخه حیات به طبیعت و به شیوه نادرست آن جلوگیری کنیم. در هر تفرجگاهی که هستیم(ساحل، جنگل، پارک و فضای سبز، بیابان و ...)، میراثی بهتر از پخش زباله‌هایمان در دل طبیعت به جای بگذاریم. اشیاء پلاستیکی شاید سمی‌ترین یادگار ما انسان‌ها برای طبیعت و ساکنان آن باشد؛ از انتشار زباله‌ها در طبیعت جلوگیری کنیم، حتی اگر انتشار دهنده‌ی آنها خود ما نیستیم. اگر چه انجامش سخت نیست، ولی تلاش کنیم تا زباله‌های تر و خشک را برای جلوگیری از تولید زباله‌های بیشتر، جدا کنیم.

  • ما در زنجیره‌ای از وقایع هستیم؛ از این رو به طور غیرمستقیم نیز اثر خود را بر طبیعت می‌گذاریم. مصرف بی‌رویه‌ی انرژی، فشار خود را بر نیروگاه‌ها افزایش می‌دهد و فشار آنها نیز دیواری کوتاه‌تر از محیط زیست نمی‌یابد. پس کلیدهای برق را پشت سر خاموش کنیم، از آب غیرآشامیدنی برای نیازهای غیرشرب استفاده نماییم، و شعله‌ها را آنقدر زیاد نکنیم تا برای خنک شدن خود، مجبور شویم پنجره‌ها را باز کنیم.
  • آی آدم‌ها! یک نفر در آب دارد می‌سپارد جان!

نسبت به آنچه که برای محیط زیست رخ می‌دهد بی‌تفاوت نباشیم. خبر آتش‌سوزی جنگل‌ها و خشک‌شدن دریاچه‌ها و رودخانه‌ها در هر جغرافیایی از جهان، خبری است ناامیدکننده که ما را از فرصت زندگی در محیطی سالم‌تر محروم می‌کند. فرهنگ‌سازی و آگاهی‌بخشی، یکی از مفیدترین روش‌ها برای تربیت نسلی است که باید نسبت به ما، تعهد و دلسوزی بیشتری نسبت به محیط زیست داشته باشد.


با این حال و در کنار تمامی این‌ها، بخش قابل توجهی از راه‌حل‌ها همچنان منوط به همت و تلاش دولت‌ها هستند. جداسازی آب برای مصارف آشامیدنی و غیرآشامیدنی، عدم اجرای برنامه‌های عمرانی کارشناسی نشده، مبارزه با زمین‌خواری، جلوگیری از شکارها و ساخت و سازهای غیرقانونی، فراهم‌سازی استفاده از سوخت‌های باکیفیت‌تر، درختکاری به ازای قطع درختان، فرهنگ‌سازی و ... از وظایف کسانی‌اند که آنها را «مسئول» می‌نامیم!

درک یک پایان

پیشنهاد می‌شود که پویانمایی The turning point یا «نقطه‌ی عطف» را دوباره ببینید. اینکه کرونا نتیجه‌ی پیشروی بدون مرز ما در طبیعت و همنشینی اجتناب‌ناپذیر با جانورانی بود که پیش از آن و در حالت عادی با آنها تماسی نداشتیم، یا هر نظریه‌ی دیگری که در این باره وجود دارد، مسئله‌ی ما نیست. مسئله، درک یک پایان است؛ پایان فرصت‌های ما برای نجات طبیعت و شاید هم پایان حیات بسیاری از موجودات روی زمین، و پس از آن، احتمالا پایان ما.

تصویر از phys.org
تصویر از phys.org

درک یک واقعیت

هیچ پیشرفت و دستاورد فرهنگی و اقتصادی، هرگز و هرگز نمی‌تواند جایگزین محیط زیست باشد. ما نمی‌توانیم پول و کتاب را به عنوان غذا مصرف کنیم. متاسفانه محیط زیست در هیاهوی اقتصاد، علم و فرهنگ و ...، کمتر از شایستگی‌اش مورد توجه قرار گرفته است. شاید در روزهای پایانی حیات زمین، مشابه چیزی که در فیلم «میان‌ستاره‌ای» دیدیم، بتوانیم امیدوار به این باشیم که تا آن زمان دانشمندان، معادلات‌شان را حل کرده و بتوانند سیاره‌ای جدید برای ادامه حیات پیدا کنند اما تا آن روز باید این واقعیت را درک کنیم که:

«برای زندگی همین یک زمین را داریم»
تصویر از reset.org
تصویر از reset.org
سیاره‌ی معرکیه! دیگه نمی‌تونیم یکی مثل اون رو پیدا کنیم.
Interstellar
پیک زمینمیان ستاره ایبرای زندگی همین یک زمین را داریم
نه فرشته‌ام نه شیطان، کی‌ام و چی‌ام؟ همینم... | 35.699738,51.338060
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید