از وقتی در آچارباز مشغول شده ام برای شروع نوشتن مقالات مربوط به تعمیر آبگرمکن به من محول شده است. در حال حاضر دانش فنی خودم از آبگرمکن در حد یک شاگرد تعمیر کار است و از اینکه به دانشم اضافه شده است لذت می برم.
در همین راستا چند شب پیش خواب دوران دانشجویی ام را دیدم که مثل همیشه بی پول هستم و حالا آبگرمکن خانه ام نیز نیاز به تعمیر دارد. چون خوابم طنزآمیز بود اینجا برای شما هم می نویسم شاید شما هم از خواندنش لذت ببرید.
خواب دیدم یک صاحبخونه خسیس که سال به سال برای اجاره خانه اش هر ماه از من خدا تومن پول میگیرد گیرم آمده و از بی پولی مجبور شده ام دست به خیلی کارها بزنم . در خواب نقاش نبودم که شدم ، تعمیرکار کابینت نبودم که شدم، تعمیرکار شیر آلات نبودم که آن هم شدم.
برای دستاورد جدیدم ابگرمکن خانه صدایم زد و گفت برادر جان تو که همه چیز را تعمیر کرده ای ، بیا و دم پاییز یک دستی هم به سر و روی من بکش. گفتم ببین جناب آبگرمکن تو سنی ازت گذشته و من جرات نمی کنم به تو دست بزنم! اگر دم همین پاییز خراب بشوی و این صاحبخانه لامذهب هم به من پول تعمیر تو را ندهد من باید چه گلی به سر بگیرم؟ آب گرم توی سیاه زمستون از کجا بیاورم؟ پول اضافی هم که ندارم خرجت را بدهم .
گفت من گوشم بدهکار نیست. دو سال است که کجدار و مریز با تو تا می کنم. حالا دیگر نوبت من است . باید مرا سرویس کنی . خسته شدم بس که زور زدم تا روشن بمانم. فندک بیچاره من دیگر نا ندارد جرقه بزند. میخواهی همین الان خاموش بشوم که از دستت خلاص شوم و دست تو را در پوست گردو بگذارم؟
آبگرمکن لعنتی راست می گفت. هر سال علائم بیماری را نشان میداد و من محلش نمی دادم. حالا دیگر نوبت او بود . باید آستین بالا میزدم و فکری به حالش می کردم. با استیصال نشستم پای لپ تاپ که ببینم باید چه خاکی برسرم بریزم. گشتم و گشتم و سرچ ها زدم که بالاخره منجی خودم را یافتم . آه ای آچارباز . در خواب هنوز نمیدانم که در واقعیت در آچارباز مشغول به کار هستم. با خودم میگویم حیف که پول ندارم بیایی و آبگرمکنم را تو سرویس کنی. ولی اشکالی ندارد. این بار از مقاله مشکلات رایج آبگرمکن دیواری تو کمک می گیرم تا یک زمانی قسمت شود.
اینگونه بود که در خوابم تبدیل به یک تعمیرکار آبگرمکن شدم که انصافا هم کارم خوب بود. و این تجربه را مدیون نوشتن مقاله های تعمیر ابگرمکن هستم .