بعد از اینکه شرکت قبلی بیرون اومدم؛ سایت های جابینجا، جاب ویژن سری زدم. تو دسته بندی کارشناس فروش چشمم خورد به شرکت فالنیک یا همان ایران اچ پی. اولین چیزی که من رو جذب کرد کارشناس فروش سرور و تجهیزات شبکه بود.
با اینکه چندسال کار فروش را انجام داده بودم اما علاقه داشتم اگر فروش می کنم حداقل در زمینه درسی خودم که شبکه و سرور بود انجام بدم. وارد سایت که شدم دیدم بیشترین چیزی به فروش میرسانند سرور hp هست.
اما این شرکت 2 تا بیزینس دیگه هم از جمله پرینت فید و آچارباز هم داشتن و یکجورای استارت آپ شون بود. اما امسال با توجه به حجم بالای مشتریانی که داشته اند از استارت آپی در اومدن و بعنوان یک بیزینس مستقل داشتند درآمد زایی می کردند.
بعد از اینکه وارد ساختمان ایران اچ پی شدم اولین کاری که کردم با مدیر مارکتینگ اقای موسوی مصاحبه کردم که در مورد فروش و چگونگی فروش صحبت شد. و آزمون مصاحبه هم داشت. بعد از مصاحبه حدود چهار روز بعد بامن تماس گرفتن گفتن باید با مدیر عامل برای تایید نهایی برم خیابابون ایرانشهر.
اتفاق خوب اینجا بود که رفتم مصاحبه با آقای بشیرنژاد. حس خوبی بود آدمی بود که می خواست با دنیای درونت آشنا بشه و سوالات روانشناسی ازت میپرسید در مورد ایندت سوال می کرد. همین موضوع آدم رو جذب می کرد و دوست داشتی برای کار به شرکت فالنیک بری.
اما ساختمان ایران اچ پی جای که 24 سال فعالیت در آنجا بود و آدم های گوناگونی اونجا رفت و آمد کردن.
پایین ساختمان یک کافی شاپ دنج وجود داره که بعد از کار می تونی بری اونجا بشینی و چند ساعتی با همکارات حرف بزنی. طبقه چهارم و پنجم هم برای فالنیک یا همون ایران اچ پی بود. اما یک ساختمان دیگه هم هست که ابتدای خیابان ایرانشهر قرار گرفته و برای آچارباز و بچه های پشتیبانی آچاربازه. ساختمان با بچه های خیلی خوب و باحال.
اولین روز ورودم به شرکت با معرفی تک تک بچه ها شروع شد و بابرخورد عالی با تک تک بچه ها مواجه شدم. اما جالب تر از اون زمانی بود که هفته ای بعد جلسه ای خودشناسی با مدیر عامل داشتیم و هرکسی در مورد مشکلات زندگی و کاریش حرف می زد.
و اینچنین شد که من وارد ایران اچ پی و خیابان ایرانشهر شدم...
