mohsen esmaeili
خواندن ۹ دقیقه·۴ ماه پیش

Human Learning Memory

معرفی کتاب
کتابی که از لیبرمن (روان‌شناس برجسته در زمینهٔ رفتارشناسی) منتشر شده، به زبان ساده اما دقیق، اسرار حافظه و یادگیری را توضیح می‌دهد. این کتاب پر از تحقیقات جدید و انواع پژوهش‌های روز دنیاست. نویسنده با مثال‌های جذاب و علمی، نشان می‌دهد چگونه می‌توانیم فرایند یادگیری و حافظه را بهتر درک کنیم.
. ردّ مفهوم «ابر حافظه»
برخلاف تصوّر رایج، چیزی به نام «ابر حافظه» یا «حافظهٔ خیلی بزرگ» وجود ندارد. این موضوع بیشتر به نحوهٔ یادگیری و به‌خاطر سپردن مطالب مرتبط است. کتاب توضیح می‌دهد تمام دوره‌ها و فیلم‌هایی که ادعای «افزایش فوری حافظه» دارند، فاقد پایهٔ علمی بوده و در برخی کشورها حتی جرم محسوب می‌شوند.
. چند روش جالب برای یادگیری و حفظ مطالب
روش ربط‌دادن به رویداد مهم: برای اینکه زمان برخی وقایع را راحت‌تر به خاطر بیاوریم، می‌توانیم آن را به یک رویداد بزرگ زندگی‌مان ربط دهیم. مثلاً بگوییم «تاریخ تصادف ماشینی‌ام دقیقاً دو هفته بعد از تاریخ عروسیم بود» یا «فلان اتفاق ۲۰ روز قبل از فوت فلان شخص بود». به این کار «Anchor زدن» می‌گویند.
استفاده از تصویرسازی: ذهن انسان بیش از ۷ کلمه را هم‌زمان در لحظه نمی‌تواند نگه دارد و بعد از حدود یک دقیقه ممکن است از یاد بروند. درعوض، حافظهٔ تصویری ظرفیت بسیار بالاتری دارد. اگر مطلبی را همراه با تصاویر یاد بگیرید، در حافظه ماندگارتر می‌شود.
. آزمایش دربارهٔ حافظهٔ تصویری
در یک آزمایش، به گروهی از افراد طی مدتی ۱ میلیون عکس نشان دادند. پس از پایان آزمایش، این افراد توانستند حدود ۷۸۰ هزار عکس را تشخیص دهند و بگویند قبلاً آن را دیده‌اند یا نه؛ بااین‌حال نمی‌توانستند نام تک‌تک عکس‌ها را بیان کنند. این آزمایش نشان می‌دهد حافظهٔ ما برای تصاویر چندین برابر حافظهٔ کلمه‌ای است.
. اهمیت جایگاه «اولین» و «آخرین»
اغلب اولین و آخرین مطالبی که یاد می‌گیریم (یا اولین و آخرین افرادی که می‌بینیم) بیشتر در ذهن می‌مانند. برای مثال، اگر در یک مراسم آخرین نفر باشید، احتمالاً در خاطر میزبان بیشتر باقی خواهید ماند.
. ربط دادن معنا به بهتر در خاطر ماندن
بر اساس پژوهش‌های مطرح‌شده در کتاب:
اگر معنی یک کلمه را پیدا کنیم، ۶۵٪ احتمال دارد آن را به خاطر بسپاریم.
ربط دادن آن کلمه به کلمات هم‌آوای مشابه، ۳۷٪ کمک می‌کند.
و درصورت تطابق نوشتاری (تشابه املایی)، میزان یادگیری ۱۷٪ است.



چند راه پیشنهادی برای نگه‌داری اطلاعات در حافظه
۱. تکرار مکرر مطلب (راهی که اکثر افراد استفاده می‌کنند)
۲. نشانه‌گذاری (استفاده از علایم و سمبل‌ها)
۳. شاخ‌وبرگ دادن و عمیق شدن در مطلب (تحلیل، شرح و بسط)
راه سوم بهترین روش برای ذخیرهٔ پایدار اطلاعات در حافظهٔ بلندمدت است؛ بااین‌حال اغلب افراد در عمل به تکرار صرف اکتفا می‌کنند.
. مفهوم فراموشی در کتاب
بر اساس مباحث کتاب، چیزی به اسم «فراموشی مطلق» وجود ندارد؛ بلکه این «سرنخ» یا Cue است که ما را در به یاد آوردن کمک می‌کند. وقتی نتوانیم سرنخ درست را بیابیم، گمان می‌کنیم مطلب از ذهنمان پاک شده است.
از سوی دیگر، افرادی که مدام می‌گویند «چیزهای زیادی یادم می‌رود»، در واقع اطلاعات بیشتری در ذهن دارند و فراموشی ظاهری آن‌ها به خاطر «تداخل اطلاعات مشابه» است. مثال: اگر شما اسم ۱۰ بازی فکری را حفظ کرده باشید و بعد ۵ بازی فکری دیگر یاد بگیرید، ممکن است بین این ۱۵ مورد تداخل ایجاد شود. اما اگر ۵ بازی جدید از نوعی کاملاً متفاوت باشد (مثلاً بازی‌های ویدیویی)، تداخل کمتری پیش می‌آید.
. نقش هیجانات در یادآوری
برخی مطالب بر اساس حالت هیجانی در مغز بهتر یادآوری می‌شوند. برای نمونه:
وقتی در حالت مستی هستید، برخی خاطرات یا مطالب فقط در همان حالت به ذهنتان می‌آید و در حالت عادی یادتان نمی‌آید.
در زمان خشم یا عصبانیت هم همین مسئله صدق می‌کند؛ بعضی رفتارها و خاطرات فقط در هنگام تکرارِ همان حس عصبانیت، فراخوانی می‌شوند.
. روش «Method of Loci»
این روش یادآوری، سابقه‌ای باستانی در یونان و روم دارد. فرایند آن به این شکل است:
۱. انتخاب مکان آشنا: مکانی مثل خانه یا مسیر روزانه‌تان را در نظر بگیرید.
۲. تصور ذهنی مکان: در ذهنتان در آن مکان حرکت کنید و نقاط عطف یا اتاق‌های مختلف را شناسایی کنید.
۳. ارتباط‌دادن موارد با مکان‌ها: هر موردی که می‌خواهید حفظ کنید را با یک تصویر ذهنی روشن در یکی از اتاق‌ها یا نقاط عطف انتخابی‌تان جای دهید.
۴. یادآوری: وقتی می‌خواهید مطالب را به خاطر بیاورید، در ذهنتان دوباره همان مسیر را بپیمایید و تصاویر (مفاهیم) را همراه با اتاق یا نقطهٔ موردنظر بازیابی کنید.

مزایا و نتایج تحقیقات
استفاده از روش «Method of Loci» می‌تواند نرخ یادآوری را تا ۵۰٪ در مقایسه با حفظ طوطی‌وار بهبود دهد.
شرکت‌کنندگانی که از این روش استفاده کرده‌اند، اطلاعات را برای مدت طولانی‌تری در حافظه نگه می‌دارند.
در مطالعه‌ای، افرادی که از «Method of Loci» استفاده کردند، ۲۸٪ از کلمات را بعد از تأخیر زمانی به‌خاطر سپردند، درحالی‌که گروه کنترل که فقط حفظ طوطی‌وار کرده بود، تنها ۷٪ از کلمات را یادآوری کرد.

. تکنیک «تقسیم‌بندی» یا Chunking
فرض کن یه ردیف عدد داری مثل ۱۲۳۴۵۶۷۸؛ اگه اینا رو جدا جدا بخوای حفظ کنی، مغزت رو حسابی خسته می‌کنه. اما اگه این ۸ رقم رو تبدیل کنی به دوتا گروه چهاررقمی (مثلاً ۱۲۳۴ و ۵۶۷۸)، خیلی راحت‌تر به خاطرت می‌مونه. لیبرمن می‌گه این روش توی حفظ شماره تلفن، آدرس، فرمول‌های طولانی و کلاً هرچیزی که عدد یا حروف زیاد داره، خیلی جواب می‌ده. اساساً با این کار، فشار کمتری به حافظهٔ کوتاه‌مدت وارد می‌شه.
. تکنیک «فواصل زمانی» یا Spaced Repetition
شاید اسمش رو قبلاً شنیده باشی. خیلیامون عادت داریم دم امتحان بشینیم یه مطلب رو پشت سر هم ده بار بخونیم و به خیال خودمون تثبیتش کنیم. اما لیبرمن می‌گه اگه هر بار خواندن رو در فواصل زمانی مختلف انجام بدی (مثلاً امروز یه ساعت بخونی، یه روز فاصله بدی، بعدش دوباره یه مرور کوچیک، بعد دوباره چند روز فاصله و مرور کنی)، بهتر توی حافظه می‌شینه. علتش اینه که مغز هربار توی فاصله‌های زمانی، مسیرهای عصبی یادگیری رو تقویت می‌کنه و به قول معروف مطلب «سیمان می‌شه»!
. تکنیک «خودآزمایی» یا Self-testing
یه نکتهٔ خیلی مهم که لیبرمن روش تأکید داره، اینه که فقط خوندن و خوندن و خوندن لزوماً جواب نمیده. باید خودت رو تست کنی. مثلاً بعد از خوندن یه فصل کتاب، ورق رو ببندی و از خودت سوال بپرسی: «این فصل چی گفت؟» یا «مثال کلیدی‌اش چی بود؟». وقتی درگیر خودآزمایی می‌شی، به مغزت می‌گی: «هی، بیا اطلاعات رو از اعماق حافظه بکش بیرون!» و این کار باعث می‌شه مسیر بازیابی اطلاعات در ذهنت حسابی قدرتمند بشه.
. تکنیک «آموزش به دیگران» یا Teach-Back
اگر می‌خوای مطمئن بشی یه مطلب رو واقعاً بلدی، سعی کن اون رو برای یکی توضیح بدی؛ حالا یا دوستت یا حتی خودت جلوی آینه! لیبرمن می‌گه لحظه‌ای که می‌خوای مطلب رو آموزش بدی، سوال‌هایی برات پیش میاد که شاید موقع خوندن متوجهشون نشدی. پاسخ به این سوال‌ها و مرتب کردن ذهنت برای ارائهٔ یه توضیح شفاف، همون چیزیه که حافظهٔ بلندمدتت رو قوی می‌کنه.
. تکنیک «پیوند حسی و عاطفی» یا Emotional & Sensory Links
این مورد رو لیبرمن توی فصلی به اسم «Memory Ties» (بندهای حافظه) توضیح می‌ده. می‌گه اگه سعی کنی یه خاطره یا مطلب رو با یه حس خاص (شادی، هیجان، یا حتی بو و صدا) گره بزنی، احتمال اینکه بعداً یادت بیاد خیلی بیشتره. مثلاً اگه در حال گوش دادن به آهنگ موردعلاقه‌ات یه مطلب جذاب یاد بگیری، بعداً هر وقت اون آهنگ رو می‌شنوی، یاد اون مطلب هم می‌افتی. این روش خیلی خوب کار می‌کنه، چون حس‌ها و عواطف قشنگ می‌تونن به‌عنوان نشانه (Cue) برای یادآوری عمل کنن.
این چند تا نکتهٔ جالب هم از کتاب لیبرمن بود که به لحن عادی برات گفتم. امیدوارم به کارت بیاد و بتونی باهاشون حافظه‌ات رو حسابی تقویت کنی. خلاصه، تقسیم‌بندی، مرور با فواصل زمانی، خودآزمایی، تدریس به دیگران و ایجاد پیوند عاطفی یا حسی می‌تونه زندگی یادگیری ما رو دگرگون کنه!

. روش «داستان‌سازی» یا Story Method
تو این روش میای مواردی که می‌خوای حفظ کنی رو به هم ربط می‌دی و ازش یه داستان می‌سازی. مثلاً اگه چندتا کلمه مثل «کلید، سیب، ماهی، کوه» داری، یه سناریوی بامزه بساز:

«یه روز صبح کلیدم رو وسط یه سیب پیدا کردم! همون‌جا بود که یه ماهی بزرگ از سیب پرید بیرون و منو تا یه کوه مرتفع دنبال کرد…»
این سناریو هر چی عجیب‌تر و خنده‌دارتر باشه، راحت‌تر یادت می‌مونه. چون مغز ما داستان و تصویرسازی رو بهتر می‌گیره تا یه لیست خشک کلمات.

. «کلمه-کلید» یا Keyword Method
این تکنیک به‌خصوص واسه کسایی که زبان می‌خونن خیلی جواب می‌ده. اگه یه کلمهٔ خارجی می‌بینی که سخته، سریع یه کلمهٔ آشنا در زبان خودت پیدا کن که صداش یه کمی شبیه اون باشه و بعد بین این دوتا یه تصویر یا سناریو بساز. مثلاً:
کلمهٔ خارجی: «Pear» (به معنی گلابی)
توی فارسی، صداش شبیه «پِـر» می‌شه. مثلاً «پرواز» رو یادمون می‌اندازه.
یه تصویر بساز: یه گلابی بال درآورده داره وسط آشپزخونه‌ پرواز می‌کنه!
همین ترکیب خنده‌دار باعث می‌شه یادت نره که «Pear» معنی گلابی می‌ده.
. روش «اسکلت‌بندی» یا Scaffolding
این روش میگه اول بیای چکیده و چارچوب کلی مطلب رو دربیاری، بعد جزئیات رو بهش اضافه کنی. مثلاً:
یه عنوان اصلی داشته باش (تیتر درشت)
زیرتیترهای مهم رو با رنگای مختلف یا bullet point مشخص کن
بعد برای هر زیرتیتر، نکات ریزش رو بنویس
با این کار، اول یه شمای کلی تو ذهنت شکل می‌گیره. مغزت که اسکلت رو دید، جزئیات راحت‌تر روش سوار می‌شن. لیبرمن می‌گه مغز ما عاشق ساختاره، چون سریع می‌فهمه یه مطلب «کجای دنیا» قرار می‌گیره.
. روش «فریب‌نخوردن از آسان‌خوانی» یا Avoiding Fluency Illusions
خیلی وقتا پیش میاد یه مطلب رو چندبار می‌خونی، حس می‌کنی «آها، فهمیدم!» ولی درواقع فقط چشمات «روان» شده تو متن، مغزت ممکنه هنوز گیر داشته باشه. لیبرمن می‌گه برای اینکه گول این حس رو نخوری:
بعد از خوندن، کتاب رو ببند و با خودت بگو: «خب حالا می‌تونم خلاصهٔ مطلب رو توضیح بدم؟»
اگه نتونستی بدون نگاه کردن توضیحش بدی، بدون هنوز ملکهٔ ذهنت نشده.
این راه جلو توهم «آسون‌خوندن» رو می‌گیره و تو رو مجبور می‌کنه به درک عمیق برسی، نه فقط یه مرور سطحی.
. تکنیک «تنوع فضای مطالعه» یا Context Variation
لیبرمن توی یکی از بخشای کتابش توضیح می‌ده که اگه همیشه تو یه اتاق ثابت، پشت یه میز همیشگی درس بخونی، ممکنه ذهنت با همون فضا گره بخوره. یعنی وقتی میری جای دیگه، تمرکزت پایین بیاد یا یادت بره. برای همین بعضی وقتا خوبه تو شرایط مختلف (مثلاً یه‌بار تو کتابخونه، یه‌بار تو پارک، یه‌بار تو خونهٔ دوستت) هم درس بخونی. اینطوری ذهنت یاد می‌گیره مطلب رو صرف‌نظر از فضا و مکان یادآوری کنه.
. «تولید کردن پاسخ» یا Generation Effect
وقتی خودت یه جوابی رو تولید می‌کنی، بهتر تو ذهنت حک می‌شه تا اینکه صرفاً جواب آماده رو ببینی. اگه یه سوال یا تمرین می‌بینی، سعی کن درجا جواب بدی، حتی اگه اشتباه کنی. لیبرمن می‌گه اون لحظه‌ای که تلاش می‌کنی جواب رو بسازی، مغزت رو تو بالاترین سطح پردازش قرار می‌دی. اشتباه هم جزئی از کاره و باعث می‌شه دفعه بعد درستش رو راحت‌تر یادت بمونه.

Junior learner...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید