میگویند آخرالزمان شده است. میگویند دیدی؟ داخل توئیتر کلی اکانت هست که به صورت علنی به امام حسین (ع) توهین میکنند. یک خانم رقاصه داخل توئیتر با مداحیهای معروف میرقصد و امام حسین را مسخره میکند. از من نخواهید که ویدیوی رقص آن خانم را اینجا بارگذاری کنم. چون هم با حرمت این شبها مغایرت دارد و هم قیافهاش مالی نیست. آدم هیکل قناسش را میبیند، چیزش میگیرد. چیه اسمش؟ بگو. عُق؟ نه ولی باشد همان عقش میگیرید. میگویند دیدی بسیاری از مردم خیلی راحت به عزاداران حسینی توهین میکنند؟ میگویند دیدی خیلیها حرمت این شبها را نگه نمیدارند؟ دیدی حتا بسیاری از مذهبیها هم به برخی عزاداریها انتقاد میکنند؟ دیدی یک پسره در اینستاگرام که اسمش محسن فراهانی است به برخی از هیئتها و سبک و سیاقشان در عزاداری انتقاد میکند؟ میگویند به خدا که آخرالزمان شده است. میگویند قدیمها کی جرات داشت به امام حسین توهین بکند؟ کی به خودش اجازه میداد با صدای نوحه برقصد و فیلمش را منتشر کند؟ قدیمها همه رقاصهها و شرابخوارها هم حرمت این چند شب را نگه میداشتند. اما حالا خیلیها به صورت علنی با امام حسین دشمنی میکنند. اینها همه یعنی که آخرالزمان شده است.
_
میگویم اینکه عدهای به امام حسین توهین کنند که نشانه آخرالزمان بودن نیست. که اگر بود، خود روز عاشورا بزرگترین اهانتها به امام حسین شد ولی برای انسانها آخرالزمان نشد. هرچند برای «انسانیت» آخرالزمان بود. میگویم این توهینها و این دشمنیها در طول تاریخ همیشه بوده منتها در بسیاری از اوقات به این صورت علنی نبوده یا اَبزار انتشارش به این وسعت وجود نداشته است. میگویم من هم حس میکنم که خیلیها نسبت به گذشته خیلی راحت این دشمنی خود را اِبراز میکنند. خیلی راحت توهین میکنند. خیلی راحت تمسخر میکنند. خیلی راحت فحش میدهند و یا با رقص و موسیقی و شرابخواری در این ایام قبحشکنی میکنند. گاهی اوقات میبینی طرف فرق بین شراب انگور و ادرار سگ را نمیداندها ولی فقط برای اینکه نفرتش را از این جریان نشان بدهد، یک دبه شراب میخرد و میخورد و فیلم میگیرد تا بگوید ما با اینها نیستیم. که معمولا هم به جای شراب انگور همان ادرار سگ به او میفروشند، از بس اسکل است. یا مثلا همین خانم رقاصه. نه قیافه دارد، نه هیکل مناسبی دارد و نه رقصیدن بلد است. از آنهایی که وقتی در یک جمع میرقصند همه با موبایل فیلم میگیرند تا بعداً سوژه خنده با رفقا را فراهم کنند. اما همین فرد با همین ابعاد چنان میرقصد که فکر میکند ممد خردادیان است. البته از کسی که به جای مشروب انگور، ادرار سگ خورده باشد بعید نیست. خلاصه که این روزها نسبت به ده بیست سال پیش خیلیها به صورت علنی و بدون ترس به اعتقادات ما توهین میکنند. اما چرا؟
_
الیزابت نیومن که نور به قبرش ببارد یک نظریه دارد به اسم مارپیچ سکوت. او در این نظریه میگوید معمولا افرادی که نظرشان با نظر جمع، اجتماع و افکار عمومی جامعه منطبق نیست به مرور یا همنظر جامعه میشوند یا سکوت میکنند. این افراد سکوت کرده وقتی ببینند افکار عمومی جامعه در حال تغییر یا سست شدن است ناگهان زبان باز میکنند و ابراز وجود میکنند. اما تا زمانی که یک پارادایم بر یک جامعه حاکم است، آنها که با آن الگوواره مخالف هستند، یا سکوت میکنند یا همنظر جامعه میشوند. نمونهاش اوایل انقلاب است. با وقوع انقلاب سال ۵۷ یک پارادایم قرص و محکم در جامعه به وجود آمد. تقریبا همه مردم کشور یک مدل فکر میکردند و یک خواسته و اعتقاد و نظر داشتند. تا جایی که حتا اگر نهادهای حاکمیتی مانند کمیته برخورد ناشایستی با کسی میکردند کسی اعتراض نمیکرد. حتا مخالفین هم سکوت میکردند چون توان ایستادن در برابر این پارادایم شکل گرفته در جامعه را نداشتند. این پارادایم به مرور مخالفان خود را طرد میکرد و آنها با باید با جمع همنظر میشدند یا سکوت میکردند.
_
اما سالها گذشت و گذشت و گذشت. عملکرد ضعیف دولتها، بیبخاری بسیاری از مسئولان، بیعدالتیها و تبعیضها و ظلمها، پلشت بودم صداوسیما و در مقابل قدرت رسانهای مخالفان خارجی این پارادایم، کار را به جایی رساند که ستونهای این پارادایم به لرزه افتاد. دیگر خیلیها مثل اوایل انقلاب، یک انقلابی دوآتیشه نبودند. دیگر خیلیها نهادهای حاکمیتی را مقدس و عاری از اشتباه قلمداد نمیکردند. دیگر خیلیها بیتفاوت شده بودند و حتا در خلوتشان میگفتند گور بابایشان.
_
اینجا بود که آن سکوت کردهها فرصت خودنمایی پیدا کردند. آنها اگر سی سال پیش چنین کارهایی میکردند و چنین حرفهایی میزند نه تنها هیچکس از آنها حمایت نمیکرد بلکه شاید هزاران نفر کمر به قتل آنها میبستند. اما امروز آنها فحش میدهند و خیلی از ما بیتفاوتیم و خیلیها هم از آنها خوششان میآید و حمایتشان میکنند. پس میتوان گفت فقط این بصیرت آدمها نیست که در این زمینه مقصر است. بلکه اگر یک کف دست انصاف داشته باشم باید به عملکرد دولتها و صداوسیما و نهادهای حکومتی هم خرده بگیریم. البته صبر کنید. این پایان کار نیست. با همین دست فرمان اگر ادامه بدهیم روزی میرسد که جای ما و آنها عوض میشود. یعنی پارادایم حاکم بر جامعه میشود همین تفکر ضد اسلام و مذهب. آنوقت ما میشویم مثل مخالفان انقلاب در اوایل انقلاب. یا با تفکر جامعه همنظر میشویم یا باید در سکوت زندگی کنیم تا کسی کمر به قتلمان نبندد. به نظر من آن روز آخرالزمان است.
خلاص