سیدابراهیم رئیسی، رییسجمهور ایران که در دوران انتخابات ریاست جمهوری گفته بود رقیب من فساد است، امروز چهارشنبه سوم شهریورماه در جلسه مجلس برای رای اعتماد به کابینه دولت گفت: «خط قرمز ما در مبارزه با فساد، بیسند حرف زدن است». یعنی اگر کسی میگوید در فلان نهاد فساد رخ داده است یا فلان مسئول فاسد است حتما باید سند ارائه کند و الا این موضوع خط قرمز ماست و ما حرف آن فرد را قبول نمیکنیم. اینکه برای اثبات یک فساد نیاز به ارائه سند است که حرف غیرمعقولی نیست و پذیرفتنی است اما آقای رئیسی باید یک نکته مهم را از یاد نبرد. آن نکته هم این است که ما مردم عادی هیچگاه به هیچ سندی دسترسی نداریم و هرگز دسترسی پیدا نمیکنیم. آن مسئولان فاسد یا آن ارگانهای فاسد هم آنقدر زیر و بم قانون را از بر هستند که سند دست کسی نمیدهند.
شاهد این ماجرا نیز از غیب رسید. همین ماجرای عجیب هک شدن دوربینهای مداربسته زندان اوین که نشان داد زندانها در ایران خیلی بر مدار حکومت اسلامی واقعی حرکت نمیکنند. البته که سالها بود افراد مختلف این موضوع را تذکر میدادند اما چون سندی وجود نداشت هیچ ترتیب اثری نیز داده نمیشد. به نظر شما یک زندانی وقتی با بیرحمی کتک میخورد چطور میتواند از این بیقانونی که در حقش شده است سند رو کند؟ آیا مسئولان آن زندان اصلا اجازه میدهند او به اسناد نزدیک بشود؟ یک قاضی کارکشته که خلاف قانون عمل کرده مگر به این سادگیها سند و مدرک از خودش به جای میگذارد؟ یک مدیر باتجربه مگر به این سادگیها گاف میدهد؟ اصلا کله گندههای این مملکت اگر از تمام سوراخ سنبههای قانون خبر نداشتند که کله گنده نمیشدند. کسی هم که از تمام سوراخ سنبههای قانون خبر داشته باشد مگر به این سادگیها از خودش سند و مدرک باقی میگذارد؟ نه تنها چنین اتفاقی نمیافتد بلکه حتا گاهی دیده شده قانون را دور میزنند یا قانون را تغییر میدهند تا کاملا قانونی فساد کنند. ما مردم عادی هم دستمان به هیچ جا بند نیست و باید صبر کنیم تا روزی خدا عنایت کند و در دعواهای سیاسی احزاب ناگهان یک جناح فساد جناح مقابل را رو کند یا یک گروه ضدانقلاب، یک جایی را هک کنند یا یک خبری را فاش کنند تا ما دستمان به سند و مدرک برسد و بگوییم: آها دیدی ۱۰ سال خودم رو کشتم و این موضوع رو گفتم ولی هیچکس حرفم رو قبول نمیکرد؟
اصلا سازوکار و ساختار حکومت ما به نوعی نیست که ما مردم عادی بتوانیم به سند و مدرک دست پیدا کنیم. کلانتری و دادگاه و زندان و صدجای دیگر مملکت اگر بخواهی بروی باید بازرسی بدنی بشوی و حتا زیر فاقت را هم میگردند و گوشی را هم که باید تحویل بدهی. خب ما با کجایمان سند جمع کنیم؟ شفافیت هم که قربانش بروم در این مملکت هیچ اهمیتی ندارد. اگر شفافیت بود باز میشد با مقایسه یک سری آمارها و اطلاعات و ارقام به یک سند و مدرکی رسید. اما الان ما برای اینکه ثابت کنیم اشتباهی در زابل جریمه شدیم در حالی که تا به حال اصلا به پانصد کیلومتری آنجا هم نرفتیم، نمیتوانیم سند رو کنیم. آنوقت چطور ثابت کنیم یک مدیر یا یک نهاد که با آن در ارتباط هستیم فاسد است؟
حالا اصلا گیریم همه ما یک پا مارک اسنودن هستیم و تا اراده کنیم میتوانیم به ۵۰۰ گیگ اطلاعات و اسناد دسترسی داشته باشیم. خب اگر منتشر کنیم که به جرم افشای اطلاعات و اسناد محرمانه مجرم شناخته میشویم. اگر نشویم هم که قطعا انگ ارتباط با سرویسهای اطلاعاتی میچسبد به پیشانیمان. راستی گفتم سرویس اطلاعاتی یادم افتاد مملکت وزارت اطلاعات و اطلاعت سپاه و حفاظت اطلاعات قوه قضائیه و سازمان بازرسی کل کشور و مجلس شورای اسلامی دارد که وظیفه اینها نظارت، کنترل و افشای فسادها است. یعنی من که یک شهروند عادی هستم و میگویم فلان نهاد فاسد است، این بزرگواران باید بررسی کنند و اگر سندی بود منتشر کنند. نه اینکه از من انتظار داشته باشند اگر سندی هست ارائه کنم و اگر سندی ندارم لال بشوم و به مسئولان و نهادهای مقدس و انقلابی حکومت تهمت ناروا نزنم.
پس سیدجان، مبارزه با فساد نیاز به ارائه سند ندارد چون گاهی اوقات آن فرد فاسد به دلیل کله گنده بودن اصلا از خود سندی به جا نمیگذارد. مبارزه با فساد بیشتر به شفافیت و نظارت احتیاج دارد نه ارائه سند. بدیهی است که اگر شفافیت و نظارت سفت و سخت وجود داشته باشد اصلا فسادی رخ نمیدهد که بعد ما برای اثباتش بخواهیم سندی رو کنیم. خب متن من تمام شد و حالا میتوانید من را به سهمخواهی از دولت متهم کنید و بگویید چون کسی که تو میخواستی در دولت نیست حالا داری با تخریب سید اولاد پیغمبر عقدهگشایی میکنی. زرنگهای شیطون بلا.
خلاص