وی در یک خانواده مذهبی چشم بر جهان گشود. این جمله را هزار بار شنیدیم و خواندیم ولی تا به حال به این نکته فکر کردیم که خانواده مذهبی چه خانوادهای است؟ بسیاری از ما تصور میکنیم در یک خانواده مذهبی چشم بر جهان گشودیم اما واقعا خانواده ما مذهبی است؟ آیا صرف اینکه نماز میخوانیم و روزه میگیریم و محرمها هیئت میرویم و سالی یک بار نذری میدهیم و صدبار نذری میخوریم و وقتی برق میآید صلوات میفرستیم و یک قرآن کوچک گذاشتیم روی داشبرد ماشین و یک بزرگش را گذاشتیم روی طاقچه و اسم فرزندان را از اهل بیت (ع) وام گرفتیم و قبل از امتحانات آیتالکرسی خواندیم، میشویم خانواده مذهبی؟
جواب واضح و شفاف است: خیر.
در خانهای که غیبت میشود، در خانوادهای که بیاحترامی و پرخاشگری قوت غالب میشود، خانوادهای که دل یک بنده خدا را میشکنند، خانوادهای که به فرزندشان میگویند در جواب تلفن طلبکار یا مهمان و فامیل بگو مامان بابام خونه نیستند، خانوادهای که همسایهشان را آزار میدهند ولو اندک، خانوادهای که دنبال چشم و همچشمی و پارتیبازی هستند به هیچ وجه مذهبی نیستند حتا اگر صبح تا شب هیئت بروند و شب تا صبح نماز بخوانند. این خانواده در بهترین حالت مسلمانهایی هستند که ضعف ایمان دارند.
ما معمولا دین را گزینشی عمل میکنیم. یعنی هرجا که به نفعمان باشد مذهبی میشویم و هرجا که به ضررمان باشد میگوییم اینها را آخوندها از خودشان درآورند و خدا اینقدرها هم سختگیر نیست. این موضوع ناپسند است ولی اوضاع وقتی بدتر میشود که ما روی خودمان برچسب مذهبی میزنیم و افرادی که مثل ما نیستند را غیرمذهبی میخوانیم و طردشان میکنیم. پس ما اگر ریش میگذاریم یا چادر سر میکنیم و کربلا میرویم و هفتهای سه بار هیئت برگزار میکنیم و روزی ۳ وعده نماز جماعت میخوانیم ولی خیلی راحت دل یک نفر را میشکنیم، مذهبی نیستیم. آدمهایی هستیم که دوست داریم مذهبی باشیم ولی عرضهاش را نداریم.
خلاص