دیگه وقتشه ... ثانیه ها دارن میگذرن ... و نفس های آخر چقدر شیرینه ...
گذر زمان اونقدر تنور جسمتو داغ میکنه که سرخ نمیشی بلکه سفید میشی اون هم یواش یواش و با حوصله
تو این فاصله خیلی چیزا رو یاد گرفتی که بقیه نمیدونن ... خیلی کسان رو شناختی که بقیه نمیشناسن ... خیلی چیزا رو دیدی که بقیه ندیدن... خیلی مسایل رو درک کردی که بقیه قادر به درکش نیستن ...
وقتی به عقب برمیگردی و راه رفته تو میبینی فقط یه چیز دلت میخواد ... اونم اینه که کاش میشد برگردی و از نو تصمیم بگیری که از کدوم مسیر بری یا از کدوم راه نری ... ولی این جاده یه طرفه اس !
بعد خوب که فکر میکنی میبینی تازه اگه اجازه بدن که برگردی دیگه حوصله اش رو نداری که برگردی و مسیر رو از اول بیایی
راه رفتنی رو رفتی و دیگه رسیدی به انتها وقت تصمیم گرفتن درسته .... دیگه کافیه ... فقط تصمیم بگیر
می خواهم خودم را بکشم ... باید سال نو کسی که الان هستم نباشم ... میخواهم خودم را بکوبم و از نو بسازم
برای ساخته شدن اول باید خراب شوم ... برای زنده شدن اول باید میرانده شوم ... ننگ بر افکار پوچ و کهنه ...
سلام بر آزادی ... سلام بر چراغ روشن راه ... درود و دو صد بدرود بر شکوفایی ذهن ...
تار و پود ذهن کهنه و منفی را میدرم و از نو می تنم ... من انسانم اشرف مخلوقات ... دارای قدرت های بی پایان که از الطاف خداوند به من رسیده این قدرت ها اکنون در اختیار من است ... پس بدرخش و نورانی کن ... جهان تاریک را با انفجار ذهنت روشن کن .... بدرخش و نورانی کن .... بدرخش و نورانی کن....
برای همتون سالی پر بار همراه با سلامتی آرزو مندم ... امیدوارم سال نو با افکار نو و ذهنی روشن آغاز کنین
فراموش نکنید هر لحظه که تصمیم بگیرید عوض بشین و راه درست رو انتخاب کنین کائنات در خدمت شما خواهد بود .