دور همدیگر نشسته بودیم که ح گفت:
«اگر شغل الانتان را نداشتید دوست داشتید چکاره شوید؟»
م گفت: دوست داشتم راننده قطار شوم
ک گفت: دوست داشتم رستوراندار شوم
س گفت: دوست داشتم باغبان شوم
زمانی که ترم های اول بودم زیاد به این سوال فکر میکردم،
حتی بار ها شده بود که به ترم های پایین تر پیشنهاد میدادم که مدتی را طوری زندگی کنید که انگار از دانشکده پزشکی اخراج شدهاید. فکر میکردم تجربه جالبی خواهد شد. برای خودم که اینطور بود؛ آن روزها، به کاری مشغول شده بودم که از کودکی به آن علاقه داشتم و اتفاقاً در آن به درآمدهایی هم رسیدم که بعید است حالا حالاها در پزشکی به آنها برسم.
اما در آن لحظه گفتم: دوست داشتم گلفروش میشدم. با اینکه تا حالا حتی وارد گل فروشی هم نشده بودم اما دوستانی از دبیرستان داشتم که گل فروش بودند و یک ارتباطاتی با این صنف داشتم. از طرفی همیشه احساس میکردم زندگی مابین گل ها زیبایی خاصی دارد. شاید هم این انتخابم بخاطر این بود که هر بار از هر کدامشان میپرسیدم اوضاع چطوره است اعتقاد داشتند که فقط برای تفریح و گذارن عمر و خنده و خوشحالی این کار را زدهاند. و من فکر میکردم که چه شغل ایدهآلی ...
گاهنوشته های من در تلگرام : https://t.me/azmasirman
بجز حرفهی امروز یا فردای احتمالیتون، شما دوست داشتید چکاره میشدید؟