پشت پرده توسعه اقتصادی چین
پیشرفتهای فنی و اقتصادی چین در چند دهه اخیر خیرهکننده و شگفتآور بودهاند و فرصت اقتصادی که این کشور برای دنیا ایجاد کرده است به حدی جذاب بوده که باعث شده است افراد بسیاری چشم بر اقدامات ضد حقوق بشری چین بسته و تا حدی سعی در توجیه آن کرده باشند. دیکتاتوری چین اغلب به عنوان یک نمونه موفق از دیکتاتوری دلسوز معرفی شده و اقدامات محدود کننده حزب کمونیست با پیشرفتهای اقتصادی چین توجیه میشود. اما مثل هر تغییر بزرگی در دامنه زمانی کوتاه، پیشرفتهای چین به همین سادگی رخ ندادهاند و برج بزرگ پیشرفتهای اقتصادی این کشور روی زیربنای فقر و محدودیت بخش بزرگی از مردم چین بنا شده است.
برای درک شرایط اقتصادی و اجتماعی چین ابتدا لازم است با پدیده سیستم ثبت احوال خانواده، هوکو (Hùkǒu / 户口) در چین آشنا شوید. این ساختار در چین ریشهای تاریخی دارد و برای ثبت احوال یک خانواده از جمله تولدها، وفاتها، ازدواجها و مهمتر از همه تعیین محل زندگی دائمی خانواده استفاده میشود. این بدین معنی است که علیرغم این که تغییر محل سکونت شهروندان چینی غیرممکن نیست ولی اعضای خانواده به سادگی هم نمیتوانند محل زندگی خود را به شهر دیگری تغییر دهند و محل سکونت دائمی آنها در زندگی، محدود به محل تولد آنها است. شهروندان چین به دو دسته بزرگ شهری و روستایی تقسیم میشوند و با توجه به کمونیستی بودن نظام سیاسی و اقتصادی چین، امکاناتی که هر شهروند از آن بهرهمند است به شدت تحت تاثیر محل تولد او قرار دارد.
حزب کمونیست چین از سیستم ثبت احوال خانواده برای حفظ ثبات اجتماعی و توسعه اقتصادی و قوام خود به عنوان حزب حاکم چین استفاده کرده است. حزب با تخصیص منافع بیشتر به شهروندان شهرنشین مثل حقوق بازنشستگی، امکان تحصیل و بیمه سلامت و راضی نگه داشتن این قشر از جامعه، این امکان را برای خود ایجاد کرد که فشار بیشتری روی شهروندان روستایی تحمیل کند بدون این که نگران شورشهای سازماندهی شدهای باشد که موقعیت حزب را مخصوصا در سالهای اولیه به قدرت رسیدن آن تهدید میکرد. منطق پشت این تصمیم این بود که احتمال شورش موثر در جوامع شهری بسیار بالاتر از مناطق روستایی است.
پس از فراز و نشیبهای تاریخی بسیار و آزمون و خطاهای حزب کمونیست برای یافتن سیستم اقتصادی موثر و پشت سر گذاشتن سالهای تاریک انقلاب فرهنگی با مرگ مائو، چین نهایتا موفق شد با روی کار آمدن دنگ شیائوپینگ خود را به مرز تبدیل شدن به یک کشور صنعتی برساند. پیاده شدن سیاست درهای باز او که نوعی حرکت به سمت کاپیتالیسم بود و رسما با نام سوسیالیسم با مشخصات چینی شناخته میشود به تدریج فرصت را برای مال اندوزی شخصی چینیها باز کرد و جمله معروف او «اجازه دهید ابتدا برخی ثروتمند شود» توجیهی بود برای نابرابری طبقاتی در کشوری با نظام کمونیستی.
روستاییان چین از طرفی با نابرابری امتیازات قشر شهری و روستایی طرف بودند و از طرف دیگر امکان مهاجرت قانونی نداشتند. این منجر به پیدا شدن پدیده مهاجران غیرقانونی در چین شد. افرادی که میتوانستند به شهرها رفته و کار کنند ولی امکان خرید یا اجاره خانه یا استفاده از تسهیلات شهری مثل بیمه یا امکان ثبت نام فرزندان در مدرسه را نداشتند. با پیاده سازی سیاست اصلاحات درهای باز، روستاییان بسیاری تصمیم به مهاجرت به شهرها گرفتند تا از فرصتهای کاری و سبک زندگی بالاتر بهرهمند شوند. این مهاجران غیرقانونی که به دلیل هوکوی روستایی اجازه خرید ملک نداشتند و مهمتر از آن پول و پشتوانه مالی برای خرید ملک را نداشتند، برای رفع مشکل مسکن به پناهگاههای زیرزمینی با اجاره کم روی آوردند. این پناهگاههای زیرزمینی که در زمان مائو در واکنش به احتمال شروع جنگ با شوروی ساخته شده بودند بعد از اعمال سیاستهای اصلاحات و درهای باز به دستور دنگ استفاده تجاری پیدا کردند. اجازه دادن این پناهگاهها به مهاجران غیرقانونی راه حل خوبی برای حل مشکل اسکان مهاجران روستایی فاقد هوکو بود.
بسیاری از روستاییان فرزندان خود را نزد والدین خود در روستا رها کردند و به امید ساخت زندگی بهتر و تامین مالی والدین نسل قبل و فرزندان نسل بعد از خود در شرایطی سخت زیر زمین زندگی و در کارخانهها و شهرها شروع به کار کردند. علیرغم تغییرات ساختاری شدید که بخصوص بعد از روی کار آمدن شی جینپینگ سرعت و شدت بیشتری هم گرفتهاند هنوز هم مواجهه با چنین ترکیب خانوادگی در چین مسئله عادی و رایجی است. روستاییان ساکن پناهگاهها که بعدها در رسانههای چینی به قبیله موشها معروف شدند تنها بخشی از پیامدهای ساختار نابرابر اجتماعی چین بودند.
قربانیان دیگر ساختار نابرابر چین دانشجویانی هستند که اغلب از مناطق روستایی و با تلاش بسیار در گائوکائو (امتحان کنکور دانشگاه در چین) شرکت کرده و بعد از فارغالتحصیلی از دانشگاه به امید پیدا کردن شغلی در خور تحصیلات خود در شهرهای بزرگ باقی میمانند. این قشر با امید پیدا کردن فرصت ارتقای شغلی به مشاغل کم درآمد روی میآورند و برای سازگاری با هزینههای سنگین زندگی در شهرهای بزرگ و دور از پشتیبانی مالی خانواده در خانههای گروهی و شرایط نامطلوب زندگی میکنند.
مجموعهای از عوامل اقتصادی، اجتماعی و سیاستهای کلان چین باعث پیدایش این قشر در چین شده است. دانشجویان معمولا با تلاش سخت والدین و پسانداز چندین ساله آنها موفق به تحصیل شدهاند و از بازگشت به خانه پدری با دست خالی خجالت میکشند و چشمانداز کاری زادگاهشان را نیز روشن نمیبینند. از طرف دیگر رویکرد اقتصادی چین در جهت توسعه تولید انبوه و علاقه جمعیت جوان چین به پیشرفت فردی و اشتغال به حرفههای تخصصیتر باعث ناهمخوانی عرضه و تقاضای نیروی کار متخصص و غیر متخصص شده است که باعث کاهش فرصتهای کاری برای فارغالتحصیلان و افزایش حقوق کارگران ساده کارخانهها شده است.
روستاییانی که در زمان مائو برای حفظ ثبات اجتماعی و اجتناب از سرنگونی حزب فدا شدند و افراد شاغل در کارخانههای دولتی که با اصلاحات دوران دنگ شیائوپینگ بیکار شدند و قبیله موشها و مورچهها که همتایان مدرن آنها هستند باهم چهار قشری را تشکیل میدهند که چین برای شعلهور نگهداشتند شعله پیشرفت اقتصادی خود آنها را سوزانده است. چیزی که همه آنها را به هم پیوند میدهد هوکو و قانونی است که آنها را در کشور خودشان مهاجر غیرقانونی میکند.
هرچند راه تلاش برای شهری شدن به صورت تئوریک بسته نبود ولی در عمل تنها عده کمی از روستاییان موفق به تغییر سرنوشت خود میشدند. افرادی که با استعداد بالا و اراده محکم خود و اعضای خانواده موفق شدند در یک رقابت نابرابر پا به پای همتایان شهری خود بیایند و در پیشرفت و رفاه فعلی چین برای خود و فرزندانشان سهمی کسب کنند.
بعد از مائو زدونگ و دنگ شیائوپینگ، شی سومین شخص در تاریخ چین کمونیست است که موفق شده است قدرت مطلق در چین را به دست بیاورد. پدر شی از قربانیان انقلاب فرهنگی دوران مائو بود و شی، رنج و سختیهای دنیای سیاست را از همان زمان جوانی از نزدیک تجربه کرده است. پس از به قدرت رسیدن، او زیر پرچم مبارزه با فساد تمام رقبای سیاسی خود را حذف و سپس شروع به کوچک کردن دولت و ادغام سازمانهای مختلف کرد.
تغییرات ساختی شی به حدی عمیق و گسترده بود که تمام کتب و مقالاتی که پیش از سال ۲۰۱۸ میلادی در مورد چین منتشر شدهاند نیاز به بازبینی جدی دارند. تنها زمان میتواند مشخص کند که آیا شی واقعا با قصد خیر و دیدگاهی آشنا با رنج مردم دست به تغییرات ساختاری زده است یا صرفا مانند هر دیکتاتور کمونیست دیگری مشغول پاکسازی رقبای سیاسی خود بوده. ولی در یک چیز شکی نیست و آن هم این است که تمام اموری که میتوانند وجهه چین را به خطر بیندازند از حالت آشکار خارج شده و دیگر در معرض دید عموم مشاهدهگران بینالمللی نیستند.
تلاش حزب کمونیست برای دور نگه داشتن افراد خارجی از قبیله موشها و بازارهای فروش مواد خوراکی نامتعارف و سایر مسائلی که به هر شکل ممکن است به صورت بالقوه به وجهه چین ضربه بزند باعث شده است که به ندرت اسناد و اطلاعات جدیدی در مورد شرح حال چنین مسائلی به بیرون چین درز کند. به مدد هوکو، کلانشهرهای چین برخلاف سایر کلانشهرهای دنیا زاغه نشین ندارد و مظاهر فقر و بدبختی به صورت متمرکز در اطراف شهرهای بزرگ حضور ندارد. برای برگزاری المپیک و سایر رویدادهای بینالمللی در چین، پلیس تلاش خود را میکند تا همان مهاجرهای زیر زمینی هم به نحوی از صورت شهر پاک کند و دسترسی اتباع خارجی به مناطق حساسی مثل سینکیانگ (شین جیانگ) کنترل میشود. مجموع این عوامل در کنار ترس خود مردم از حرف زدن بر ضد حزب باعث شده است که نظارت بینالمللی به مسائل حقوق بشری و دغدغههای اقشار ضعیف جامعه چین به حداقل رسیده و سهیم بودن سرمایهگذاران غربی در سواستفاده از نیروی کار ارزان چینی هم انگیزه بیشتری برای چشم پوشی از چنین مسائلی فراهم آورده است که قطعا به تداوم و تشدید مشکلات کمک کرده است.
انقلاب کمونیستی چین سود چندانی برای قشر کارگر نداشته است. در کشوری که در آن پرچم سرخ برپاست همچنان اقلیت متمول بر اکثریت ندار حاکم هستند و چرخه جامعه نه تنها ثروت مادی، بلکه قدرت سیاسی هم از نسلی به نسل دیگر در خانوادههای قدرتمند چین منتقل میکند. عبارت حزب ولیعهدها (太子党 / Tàizǐdǎng) به معنی آقازاده که شی جینپینگ هم جزء آنها است به فرزندان نسل دوم و سوم کادرها و نزدیکان حزب کمونیست گفته میشود؛ افرادی که با تکیه به قدرت پدران خود در رقابتی نابرابر همیشه بر طبقه روستایی غالب هستند.
در این مرحله از تاریخ چین پس از صد سالگی حزب کمونیست چین میتوان با قاطعیت گفت که انقلاب کمونیستی چین نه تنها تاثیر مثبتی بر زندگی کارگران و روستاییان نگذاشته است بلکه شاید آنها را در شرایطی بدتر از همتایان خود در سایر کشورهای غیرکمونیستی قرار داده باشد. انقلاب کمونیستی چین هرچند با تکیه به فشار و سوزاندن قشر ضعیف خود که جمعیت بسیاری نیز تشکیل میدهند، موفق شده باشد که چین را به عنوان یک کشور مستقل بین کشورهای دیگر به یک قدرت اقتصادی و نظامی قابل توجه تبدیل کرده باشد، اما به عنوان محل زندگی یک هفتم جمعیت زمین و خواستگاه تعداد بسیاری از اکتشافات و اختراعات بشری با تمدنی چند هزار ساله و فرهنگی عملگرا از خود بالقوهاش شکست بزرگی خورده است.