گرچه به نظر می رسد حکایت تمامیت خواهی و تمامیت گرایی در عرصه اجتماعی و سیاسی مساله ی اساسی غالب ملتهای امروزی نیست، اما هر چندی وقایع بحرانی که از گوشه و کنار کشورهای با درجه ازادی مناسب به گوش می رسد، این پندار غلط را به حضیض می برد.
مساله ی بالا را می توان به شکل دو گزاره ی در صورت متفاوت و در معنا یکسان ایراد کرد:
۱- در عموم کشورهای با شاخص آزادی مناسب تمامیت خواهی گرچه به عنوان امری سیستماتیک «تلقی نمیشود» و نسلهاست که مردمان این کشورها ساختارهای قدرت حاکم را جهت نیل به وضع مطلوب بازآرایی اساسی نکرده اند، اما کماکان بحرانهای اجتماعی گاه و بیگاه نگرانی هایی از جنس آزادی خواهی را در بین ایشان جاری میکند.
۲- آزادی و آزادی خواهی با درجات مختلف و بسته به میزان تحریک پذیری و اشباع جوامع مختلف، در بین کشورهای فاقد شاخصهای اصیل دموکراسی، به عنوان مساله روز و کاملا پویا «شناخته میشود». کنشگران این قبیل آزادی ها نیز عمدتا به عنوان اپوزوسیون از سوی طبقه حاکم به عموم جامعه معرفی میشوند.
واسلاو هاول (یا به اصطلاح چند سال اخیر: واتسلاف هاول) با توجه به هر دو صورتبندی بالاگفته، متفکری برای امروز و اکنون است. شاهکار تاثیرگذار وی (فارغ از نمایشنامه های جذاب او) کتاب گرانسنگ «قدرت بی قدرتان» (The Power of the Powerless) است. از قضا قدرت بی قدرتان مصادف با ایام انقلاب 57 ایران نگاشته شده است و اصول تبیینی هاول نسبت به ذات تمامیت گرای قدرت و قدرتمندان به شدت قابل انطباق با شرایط آن روز جامعه ایرانی و هر مقطع تاریخی معاصر که مبتلا به حکومتهای اقتدارگرا است، می باشد.
هاول خود به عنوان اندیشمندی رادیکال و در جستجوی اصلاح، از رهگذر سالها مبارزه روشنگرانه و زندان و مراقبتهای شدید امنیتی، این کتاب را به نگارش در آورده است.
هاول مولود زمانه و زمینه خود بود؛ مردم جکسلوواکی سرخورده از سرکوب بهار پراگ (1968) و برخوردهای شدید امنیتی با هر ندای آزادی خواه، چه یک گروه موسیقی راک و چه اعتراض پیرمردی سبزی فروش، در جستجوی حقیقت بشری خود بودند. هاول، همانطور که خود در کتابش بارها بدان اشاره می کند، روشنگران را افرادی حرفه ای تلقی نمیکند، بلکه ایشان را زاییده شرایط و امری ناخودآگاه برون آخته از دل جامعه در پاسخ به ندای حقیقت طلب ملت قلمداد میکند. او خود نیز از این قاعده مستثنی نیست.
وی و تنی چند از هم قطارانش در اعتراض به اوضاع حقوق بشری چک در 1977 بیانیه ای منتشر کردند که به منشور 77 موسوم شده و نماد مخالفت رسمی با حاکمیت و جنبشهای مدنی اعتراض امیز گردید.
واتسلاف هاول چیره دستانه در این کتاب خود را استاد جعل اصطلاحات پرمایه نشان می دهد. از جمله ابتکارات وی اصطلاح «پساتوتالیتاریسم» است. این اصطلاح اشاره به ساختار پیچیده و فرآوری شده ی حکومتهای اقتدارگرا دارد و هوشمندانه جامعه را از ساده انگاری و وانهی نسبت به جستجوی سعادت باز میدارد.
رویکرد سیاسی هاول که در این کتاب با نماد «مرد سبزی فروش» و نافرمانی مدنی وی بارها بدان اشاره شده است، بازخوانشی پسامدرن از شیوه تغییر سیاسی مسالمت آمیز گاندی است. هاول که احتمالا یکی از مهمترین تئوریسینهای انقلابهای نرم در جهان است، در جستجوی جوششی از درون به برون، از جزء به کل و از جامعه به سطح حاکمیت است. او تغییر را در آگاهی و اعتراض مدنی جستجو میکند. آگاهی و دانش عنصری مهم در تفکر وی است. اعتراض و تغییر در ترمینولوژی هاول دامنه ای مرد سبزی فروش و جمله اعتراضی وی در پشت شیشه، یک گروه موسیقی راک، یک بیانیه، یک کتاب و ... است که در نهایت به فرارویدادگی تغییر ساختار منجر میشود.
در پایان باید به ترجمه سلیس و دقیق احسان کیانی خواه اشاره نمایم که به واقع دقت او در اصطلاح شناسی و سلاست متن شگفته زده ام نمود.