محسن مشکی
محسن مشکی
خواندن ۶ دقیقه·۳ ماه پیش

چهارچوب معنای زندگی

تعریف معنی زندگی

1. معنی زندگی نوعی دستور زبان برای تفسیر تجربه های گذشته یا مسیر آینده است: معنای زندگی در دل خود نوعی تفسیر از دنباله تجربیات ما دارد. مثلا فرد با خود می‌گوید هر چند زندگی سختی داشتم و اما با توجه به معنای زندگی من از آنچه بر من گذشته یا خواهد گذشت، رضایت دارم.

* الف. مربوط به یک بازه از تجربیات ماست و نه یک لحظه

* ب. یک تفسیر است که در آن دو چیز اثرگذار است: جهان‌بینی و نوعی پردازش تفسیر تجربیات بر مبنای جهان‌بینی

2. تجربه ذهنی رضایت‌بخش(تر): معناداری زندگی شامل تجربه ذهنی رضایت‌بخش از انجام فعالیت‌هایی است که فرد به آن‌ها مشغول است. این تجربه‌ها باید به فرد احساس خوشایند و رضایت بدهند. حتی ممکن است که معنای زندگی فرد او را به رضایت نرساند اما دست کم باید از نارضایتی او کم کند و او را به صلح یا رنج کمتر برساند مانند برخی عرفان های شرقی.


ویژگی معنای زندگی که بر حسب آن می توان معناهای مختلف برای زندگی را دسته‌بندی کرد، به شرح زیر است

1. پروژه‌ی زندگی: گاهی پروژه زندگی هم ارز با مشغول شدن به فعالیت‌هایی در راستای رسیدن به یک وضعیت مشخص در خود، داشته‌ها یا جهان پیرامون است. گاهی پروژه زندگی دنبال کردن یک سری ارزش‌ها و بیشینه کردن آنهاست. گاهی هم چندان پروژه‌ای در کار نیست.

2. داشتن ارزش عینی بیرونی: آیا معناداری زندگی شامل مشغول شدن به پروژه‌ها و فعالیت‌هایی است که دارای ارزش مستقل (از صرفا ارزشی که برای شما دارد) هستند و تأثیر مثبتی بر دیگران یا جامعه دارند. این ارزش‌ها می‌توانند از هنر، علم، ورزش، یا مراقبت از افراد نیازمند ناشی شوند.

3. تناسب پروژه زندگی با ذهنی: معناداری زندگی نیازمند وجود دو شرط است: شرط عینی و شرط ذهنی. شرط عینی شامل مشغول شدن به پروژه‌ها یا فعالیت‌هایی است که ارزش مستقلی دارند. شرط ذهنی شامل احساس رضایت و تحقق فردی از انجام آن فعالیت‌ها است. مثلا اگر یک فرد به لحاظ ذهنی انسانی دگردوست است، چنانچه یک هدف عینی خودخواهانه داشته باشد، تناسب به خوبی برقرار نشده است.

4. تحقق بخشیدن به خود: منظور از تحقق بخشیدن به خود یعنی بهره‌گیری هر چه بیشتر از توانایی‌ها و شکوفا کردن آن توانایی هاست. به بیان دیپر، بالفعل کردن توانایی‌های بالقوه یا بکارگیری همه یا بخشی از نیروها و استعدادهای درونی و هر چیز از آن دست

5. اعتقاد به متافیزیک یا شبه علم: باور به ماورا الطبیعه یا پدیده‌های رازآلود که قابل رسیدگی علمی نیستند، می‌تواند به معنای زندگی برای برخی افراد معنا ببخشد. این اعتقاد می‌تواند شامل باورهای دینی، معنوی، فلسفی یا شبه‌علمی باشد.

6. مسئولیت فردی در جعل معنای زندگی: تا چه حد فرد باید از درون برای یافتن و خلق معنای زندگی تلاش کند، یا این معنا از بیرون به او تحمیل یا توسط او کشف می‌شود. برخی افراد معتقدند که جهان بیرون فاقد معناست و معنای زندگی باید توسط خود فرد خلق شود، در حالی که دسته دیگر باور دارند که معنا در بیرون وجود دارد و کافیست آنرا کشف کنید.

7. سرشت هستی: دیدگاه فرد نسبت به هستی و زندگی می‌تواند تأثیر زیادی بر معنای زندگی او داشته باشد. این که فرد هستی و زندگی را به خودی خود ارزشمند و امیدبخش می بیند یا تلخ و جانکاه.

8. سطح نیازها بر حسب تعریف مازلو: معنای زندگی با کدام دسته از نیازهای طبقه‌بندی شده (مثلا هرم مازلو) بیشتر گره خورده است. اینکه معنای زندگی فرد بیشتر به نیازهای سطوح پایین تر تاکید دارد یا به نیازهای سطح بالاتر. مثلا یک فرد مذهبی ممکن است فقط علاقه داشته باشد که به بهشتی که به آن باور دارد برود تا از لذت های مادی آن بهره مند شود، اما فرد مذهبی دیگر به دنبال نیازهای سطح بالاتری مانند رضایت خداوند باشد. این تا حدود زیادی با خودخواهانه یا دگرخواهانه بودن معنای زندگی فرد همبستگی دارد چرا که اغلب نیازهای سطح پایین‌تر خودخواهانه هستند و نیازهای سطح بالاتر به سمت دگردوستی و دگر خواهی گرایش دارند.



استفاده از چهارچوب برای تحلیل معنای زندگی شخصیت اصلی در فیلم Synecdoche, New York

کادن کاتارد، کارگردان تئاتر، همیشه به دنبال معنای بزرگ‌تری برای زندگی‌اش بود. از لحظه‌ای که اولین موفقیت‌هایش در عرصه تئاتر به ثمر رسید، در ذهنش این ایده شکل گرفت که باید پروژه‌ای خلق کند که زندگی‌اش را بازنمایی کند؛ اثری که تمام واقعیت‌های درونی و بیرونی‌اش را به نمایش بگذارد و معنای زندگی او را مشخص کند. این پروژه‌ی عظیم قرار بود به او کمک کند تا خودش را در جهان پیدا کند و به یک نوع تحقق فردی برسد. او فکر می‌کرد که هنر، کلید رسیدن به آن معناست.

پروژه‌ی زندگی کادن در ابتدا به او حس هدف و تمرکز می‌داد. او برای خلق یک تئاتر بزرگ، یک شهر مصنوعی ساخت که هر جنبه‌ای از زندگی را در آن بازنمایی کند. بازیگران، روزمرگی‌های شخصیت‌هایشان را بازی می‌کردند و این نمایش بزرگ، همان‌طور که کادن می‌خواست، همه‌ی ابعاد زندگی‌اش را منعکس می‌کرد. کادن خود را در میان این خلق غرق کرد و تمام انرژی‌اش را صرف آن کرد. اما هر چه بیشتر در این پروژه فرو رفت، تناقضات و چالش‌های بیشتری ظاهر شدند.

در حالی که پروژه‌ی او در ظاهر عینی و ارزشمند به نظر می‌رسید، کادن به تدریج احساس کرد که هیچ تأثیر واقعی بر دیگران یا خودش ندارد. او به دنبال خلق اثری بود که معنای زندگی‌اش را به شکلی پایدار بازنمایی کند، اما هرچه بیشتر تلاش کرد، پروژه بیشتر از او فاصله گرفت. روز به روز، او احساس می‌کرد که در میان صحنه‌ها و بازیگرانی که به زندگی روزمره‌ای بی‌معنی مشغول بودند، گم شده است.

تناسب بین پروژه و ذهنیت کادن به مرور از بین رفت. در ابتدا او با اشتیاق در تلاش بود تا زندگی‌اش را به شکل هنری به نمایش بگذارد، اما به مرور احساس کرد که پروژه‌اش دیگر به او رضایتی نمی‌دهد. هنر دیگر وسیله‌ای برای تحقق خود نبود؛ بلکه تبدیل به دامنه‌ای از ناکامی‌ها و شکست‌ها شد. این تناسب ناپایدار میان آنچه که کادن از زندگی می‌خواست و آنچه که در واقع به دست می‌آورد، او را به یک احساس پوچی عمیق رساند.

کادن هرگز به متافیزیک یا نیروهای رازآلود اعتقادی نداشت. او به شدت تلاش کرد که معنای زندگی‌اش را از طریق ابزارهای ملموس و هنری جستجو کند. مسئولیت خلق معنای زندگی‌اش کاملاً بر دوش خودش بود؛ او باور داشت که معنا را باید خودش پیدا کند، اما هر چه بیشتر تلاش کرد، بیشتر متوجه شد که نمی‌تواند معنای مشخصی بیافریند. جهان پیرامونش پیچیده، بی‌رحم و بی‌منطق بود، و او هر چه بیشتر تلاش کرد تا کنترلش را حفظ کند، بیشتر از دست داد.

در نهایت، کادن به این نتیجه رسید که پروژه‌اش، که قرار بود معنای زندگی‌اش را بازنمایی کند، نه تنها شکست خورده، بلکه بی‌معنی بود. او نتوانست به خود تحقق بخشد و پروژه‌اش به نمادی از ناتوانی او در یافتن معنا تبدیل شد. آنچه که به عنوان یک هدف بزرگ شروع شده بود، به فروپاشی روانی و احساس پوچی ختم شد. کادن زندگی‌اش را در دنیایی تلخ و بدون معنا تجربه کرد و سرانجام در برابر ناتوانی‌اش در خلق معنایی پایدار، تسلیم شد.

ویژگی‌های معنای زندگی شخصیت کادن کاتارد
ویژگی‌های معنای زندگی شخصیت کادن کاتارد


معنای زندگیتحلیل فیلم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید