چند روز پیش رفته بودم پیرایشگاه بعد محدودیت های کرونایی حالی به موهام بدم؛ نیست خیلی مو دارم، منتظر بودم نوبتم بشه برم بشینم زیر تیغ جناب پیرایشگر که دوستی که کنارم نشسته بود از من پرسید: ببخشید آقا میتونم بپرسم شغل تون چیه؟
گفتم بله چطور یک باره رفتید سر شغل من؟
گفت: آقا استایلتون رو دوست داشتم قبل از اینکه هم بیاید اقای اشکان(پیرایشگر) ازتون خیلی تعریف کردن ولی نتونستن بگن شما چی کاره اید.
منم گفتم حق داشته من خودمم نمیدونم چی کارم. در این لحظه همه زیر ماسک خندیدن و کرونا ویروس جولانی در فضا داد و جو که آرام شد همه منتظر بودن من درباره سمت یا جایگاه و موقعیت شغلیم بگم.
منم گفتم. من یک مارکام هستم و سکوتی جمع را فرا گرفت و این دوست عزیزمان هم سری به نشان اینکه مثلا میدونه مارکام چیه تکون داد و نگاهش در افق محو شد...
حالا همه منتظر توضیحات بودن ولی نوبت من شده بود و باید روی صندلی پیرایشگاه می نشستم و دور موهام رو سفید میکردم.
جو سنگینی حاکم شده بود؛ یعنی این باباهه چی کارست؟ مارکام دیگه چیه؟ نکنه اطلاعاتی باشه؟
خودم هم خوشحال نبودم چون وقتی این سوال چی کاره ای ازم پرسیده میشه واقعا نمیدونم چطور جواب بدم
اما حواسم به مخاطب همیشه است و این بارهم گفتم مارکام یه عنوان شغلیه.
ساده بخوام بگم من کارم تبلیغاته! با گفتن کلمه تبلیغات مشتریان پیرایشگاه نفسی به راحتی کشیدن و لبخندی زیر ماسک ها زدند و حتما زیر لب گفتن طرف تبلیغاتچیه و این بیلبورد میلبوردها رو کرایه میده یا حتما یه شرکت داره کارت ویزیت میزیت میزنه، یکی نیست بهش بگه آخه تبلیغات هم کلاس گذاشتن داره که اسم اجغ وجغ براش درست کردی؟ مارکام، مارکوم، مارکو؟ . والا به خدا با ین دماغش و موهاش؛ اصلا براچی اومده اینجا اینکه مو رو سر نداره چی رو میخواد کوتاه کنه...
حق داشتن؛ واژه ماکام بین اهل فنش هم نا آشناست چه برسد به آدم های دور از فضاهای تخصصی مارکتینگ
سالهاست تخصص ها یا بهتره بگم علاقه مندی های من در حوزه هایی است که به هم مرتبط اند اما هر کدام موقعیت شغلی یا عنوان شغلی خودشان را دارند و همه آن ها را دوست دارم و نمی خواهم من را به یکی از آن ها بشناسند برای همین هرجا این سوال از من پرسیده میشه بسته به اطلاعات و نیاز مخاطب یکی از عنوان ها را نام می برم.
حالا من چیکارم؟
کسی که بتونه فعالیت های زیر را مدیریت کنه یک مارکام است.
مارکام از واژه Marketing Communications به معنی ارتباطات بازاریابی می آید
marcomm
از وقتی فهمیدم در بین مشاغل سمتی با نام مدیر ارتباطات بازاریابی داریم خیلی خوشحال شدم چون الان خودم را کشف کرده بودم اما خوشحالیم خیلی دوام نیاورد چون حالا وقتی به بقیه میگم مدیر ارتباطات بازاریابی ام همه میگن این که گفتی یعنی چه؟
بیشتر اوقات میگم روابط عمومی ام یا این روزها بیشتر از کلمه دیجیتال مارکتر نتجه خوب گرفتم اون رو میگم.
اما یک مارکام یا مدیر ارتباطات بازاریابی در حوزه های زیر باید صاحب نظر و متخصص باشد این مطلب را از وب سایت متمم اینجا می آرم:
Marketing Communications
آمیخته ارتباطات بازارابی:
تبلیغات به معنای پرداخت هزینه برای قرار گرفتن یک پیام در یک رسانه که می‌تواند شامل #تبلیغات محیطی، تبلیغ در روزنامه‌ها و مجلات، تبلیغات رادیویی و تلویزیونی، تبلیغات داخل و بیرون وسایل حمل و نقل عمومی، رپورتاژ آگهی و مواردی مانند این‌ها باشد.
روابط عمومی به معنای تلاش منظم و برنامه‌ریزی‌شده برای ایجاد و حفظ یک رابطه مبتنی بر درک متقابل میان سازمان و عموم جامعه[ی مخاطبان]
اسپانسر شدن و حمایت از رویدادها و برنامه‌ها
پروموشن فروش شامل همه‌ی فعالیت‌هایی که با هدف افزایش قابل‌توجه و مقطعی فروش انجام می‌شوند (از جمله کوپن تخفیف، سمپلینگ و تخفیف و جایزه برای خرید تعداد بالای محصول)
فروش شخصی به معنای ارتباط چهره به چهره میان خریدار و فروشنده
بازاریابی پایگاه داده به معنای گردآوری یک پایگاه داده از مشتریان و نیازها و ویژگی‌های آن‌ها و ارسال پیام‌های سفارشی‌شده برای ارتباط عمیق‌تر با آن‌ها
بازاریابی تلفنی (چه از نوع تماس خروجی برای فروش و اطلاع‌رسانی و چه تماس ورودی با هدف کمک به مشتری یا دریافت سفارش به صورت تلفنی)
ابزارهای بازاریابی دیجیتال و تجارت الکترونیکی
حضور در نمایشگاه‌ها
بله من یعنی محسن رحیمی در طی سال های اخیر در بیشتر عنوان های بالا جستجوگر و فعال بوده ام خودم روابط عمومی و بازاریابی محتوا را بیشتر از بقیه شان دوست دارم اما نمیتوانم از علایقم در سایر حوزه ها هم بگذرم.
مارکام البته در برگردان فارسی به معنای راوی ماهر است.
از این به بعد در پیرایشگاه اگر کسی از من پرسید شغل شریفتون چیه باید بگم محسن رحیمی هستم یک راوی ماهر و چون متواضعم یا بهتر بگم خیلی خودم را ماهر نمیدونم میگم محسن رحیمی هستم یک راوی نسبتا ماهر
وب سایت من را دنبال کنید:
اینستاگرام من هم:
