محسن
محسن
خواندن ۶ دقیقه·۵ سال پیش

حکومت مذهبی ایران باعث اعتماد به نهادهای مدرن شد

دو کشور اسلامی، یکی با حکومت مذهبی، یکی با حکومت لائیک. فکر می‌کنید نهادهای مدرن در کدام‌یک سریع‌تر در بطن جامعه پذیرفته می‌شود؟





۱

مادربزرگ من در خانه خواندن و نوشتن و بعضی دروس را یاد گرفت و به مدرسه نرفت. خانواده‌‌ی مذهبی‌اش به محیط مدارس و صد البته دانشگاه‌ها اعتماد نداشتند تا اجازه دهند دخترشان وارد چنین فضاهایی شود. کودکی او در اوج ماجراهای کشف حجاب هم بود، و خانواد‌ه‌اش اصلا دوست نداشت که دخترشان بی‌جهت حتی از خانه بیرون برود. چه برسد به حضور در مدارس، حتی اگر مدرسه دخترانه - و نه مختلط - باشد.

برادر َِمادربزرگم اما بعد از دبیرستان، به دانشگاه تهران و از آنجا برای ادامه تحصیل به سوربن پاریس رفت و همزمان دو دکترا گرفت. از جمله چون همان خانواده نسبتا کم بضاعت و مذهبی، برای تحصیل ارزش زیادی قائل می‌شد.

این عدم اعتماد به مدارس، و بسیاری دیگر از نهادهای مدرن، مخصوصا برای دخترها، در همه‌ی جوامع سنتی و مذهبی دیده می‌شود.

بعد از انقلاب اما وضعیت ویژه‌ای در تعامل مردم ایران با چنین نهادهایی بوجود آمد. مردم می‌دیدند که سنتی‌ترین و مذهبی‌ترین بخش جامعه، یعنی روحانیون، نه تنها در مورد اثر منفیِ چنین‌ نهادهایی به مردم هشدار نمی‌دهد، که خودشان پرچم‌دار اداره‌ی مدارس و تنظیم کتب درسی و برنامه‌های آموزشی شده‌اند. و از پاپ که نمی‌توان کاتولیک‌تر شد. وقتی روحانیون می‌گویند بچه‌هایتان را به مدرسه بفرستید، سخت‌ می‌شود که به دلیل اعتقاد به مذهب و سنت با این خواسته مخالفت کرد. پس نرخ حضور دخترها در مدارس به سرعت افزایش یافت.


انقلاب ایران، باعث از بین رفتن فاصله تعداد سال‌های تحصیلی بین دختران و پسران در آموزش ابتدایی شد.
انقلاب ایران، باعث از بین رفتن فاصله تعداد سال‌های تحصیلی بین دختران و پسران در آموزش ابتدایی شد.

در نمودار بالا متوسط میزان تحصیل دختران و پسران را برای کودکانی که سال تحصیلی را شروع می‌کردند بین دهه‌های ۱۹۴۰ و ۱۹۹۰ می‌بینید. خط پررنگ‌تر مربوط به دختران است. بعد از انقلاب ایران - که در سال ۱۹۷۹ روی نمودار نمایش داده شده است - با سرعتی بسیار زیاد و در عرض چندسال فاصله بین دختران و پسران از بین می‌رود. گویی در عرض یکی دو سال، هر خانواده‌ای که پسرانشان را به مدرسه فرستاده‌، ناگهان همین رویه را در مورد دخترانشان هم در پیش گرفته است*.

شاید فکر کنید که در ایران هم یک روند جهانی در حال اتفاق افتادن است. که شاید همه‌جای دنیا به مرور خانواده‌های بیشتری دخترانشان را به مدرسه فرستاده‌اند، و ایران هم یکی مثل بقیه. اما اینطور نیست.

ایران در مورد این تغییر، از بیشتر کشورهای اسلامی متفاوت است. برای مقایسه و دیدن اثر حکومت ایران که اعتبار مذهبی داشت، ترکیه را هم در نظر بگیرید. در ترکیه دولت ِهای لائیکی که در عمده‌ی سال‌های یک قرن اخیر حکومت کردند،‌ ارزش‌های مدرن را تبلیغ می‌کردند. با صرف هزینه و برنامه ریزی تلاش کردند تا اعتماد مردم را به نهادهای مدرن جلب کنند. و البته این هزینه کردن و تبلیغ، بسیار هم موثر بود. اما این اثر بخشی بسیار کندتر از ایران بعد از انقلاب است که در آن با حفظ اعتماد مردم مذهبی، از آنها دعوت می‌شود در ساختارهای مدرن ِحضور داشته باشند و مشارکت کنند.

نمودار ابتدای این متن را ببینید. داده‌های آن را از موسسه آمار یونسکو برداشته‌ام. چند دهه بعد از وقوع انقلاب اسلامی در ایران، درصد دختران ایرانی که حداقل دوره‌ی متوسطه را در ایران به پایان برده‌اند، حدود دو برابر ترکیه‌ای است که از لحاظ اقتصادی و مذهبی، و پیشرفته بودن نظام آموزشی شباهت‌های بسیاری به ایران دارد.

این تفاوت فقط بین ایران و ترکیه، دو کشور اسلامی، نیست. ایران بیشترین نسبت دانش‌آموزان ابتدایی دختر به پسر را در دنیا دارد. و این از جمله یعنی حتی در خانواده‌هایی با پایین‌ترین سطح درامد و تحصیلات، کمترین مقاومت نسبت به تحصیل دختران در مدارس وجود دارد. بر اساس آمار پایگاه داده شاخص‌های توسعه جهانی، ۹۹.۹٪ از دختران ایرانی که در سن دبستان هستند به مدرسه می‌روند که با این حساب ایران در این زمینه بعد از ژاپن (و قبل از کانادا) دومین آمار بالا را در جهان دارد.

البته نسبت حضور دختران به پسران در دانشگاه‌های ایران هم در دنیا از بیشترین‌ها است. اما علاوه بر علل فرهنگی مشابه با موارد قبل، در این مورد می‌توان موانع کمتر دختران در مقابل پسران (مثل سربازی یا احساس نیاز به داشتن درامد) را هم برای آن ذکر کرد.


۲

با این فرض که بهره‌مندی دختران از آموزش، باعث نیرومندی آنان در جامعه و بهبود وضعیت زنان در نسل‌های بعد می‌شود، به این فکر کنیم که تلاش برای دور کردن محیط مدارس از فضایی که در جامعه‌ی مذهبی پذیرفته شده است، چه اثری روی وضعیت ِزنان خواهد گذاشت.

۳

البته این مسئله فقط مختص آموزش و مدارس نیست. حضور روحانیون در حکومت،‌ آسیب‌های جدی داشته است - از جمله برای خود ِ روحانیون. اما به دلیل اعتماد بخش مذهبی جامعه به روحانیون، باعث بوجود آمدن روندهای مشابه و بسیار جالب توجهی در پذیرش مواهب مدرنیزم در آموزش، بانک‌داری، پزشکی، و بسیاری دیگر از شئون زندگی در جامعه هم شده است. نسل فعلی ایران اصلا نمیداند که بسیاری از چیزهایی که به سادگی در زندگی‌اش پذیرفته است، ممکن بود در ابتدا با مخالفت شدید توده‌های مردم روبه‌رو شده و تلاش برای وارد کردن آن‌ها در جامعه سال‌ها شکل جدال مذهب و کفر بگیرد.

بگذارید سراغ یک مثال پیش پا افتاده‌تر بریم. بسیاری از مسلمانان معتقد در کشورهای دیگر ممکن است در مورد زنگ تلفن همراه هم حساسیت داشته باشند که با شکلی از «موسیقی» جایگزین نشود. چون «موسیقی»‌ را به کل حرام می‌دانند. ولی در ایران گویی وقتی رادیو و تلویزیون اسلامی بسیاری از انواع موسیقی را پخش می‌کنند، یا وزارت ارشاد اسلامی َفوق العاده سخت‌گیر، به یک موسیقی مجوز می‌دهد، مردم ِ مذهبی هم آن را مترادف حلال بودن می‌گیرند. و این‌طور است که چنین حرام‌انگاری‌های کلی‌ای را در توده‌های خانواده‌های مذهبی در ایران بسیار کمتر می‌بینیم. مگر خانواده‌هایی از روحانیون که خودشان را صاحب نظر در این موارد می‌دانند و علی‌رغم پذیرش از طرف دستگاه‌های حکومتی، ممکن است همچنان هر شکلی از موسیقی را حرام بدانند.

البته بعد از پذیرفته شدن هر یک از این موارد در جامعه و عدم بروز این جدال‌ها در ابتدای کار، چنین نهادها و ابزارهایی دیگر تداوم مشروعیت خود را از تایید روحانیون نمی‌گیرند. اما اگر چون با حکومت مذهبی و روحانیون مخالفید، سعی کنید چنین مسائلی را به ابزاری برای مخالفت با مذهب و روحانیت تبدیل کنید، ممکن است دوباره برای چندین نسل امکان استفاده از مواهبشان را از بخش‌های بزرگی از جامعه بگیرید.

از جمله گره زدن و تنزل ِ«تلاش‌ برای حقوق زنان» به «مخالفت با مذهب» هم فقط به مذهب ضربه نخواهد زد. باعث ضربه خوردن شدید وضعیت زنان (با همان تعاریف کنش‌گران حقوق زنان) نیز خواهد شد.

۴

یک مطلب نه کاملا مرتبط این که یکی دیگر از مواردی که روحانیون بعد از به دست گرفتن حکومت می‌توانستند در آن نقش مشابهی ایفا کنند، وارد کردن مفهوم پرداخت مالیات دولتی به عنوان یک وظیفه از سوی مردم در جامعه بود. در این مورد اما حاکمان ایران به جای تبلیغ ساز و کار مدرن ِ مالیات میان مردم، که اگر مثل موارد دیگر باعث پذیرش عمومی آن میشد کار حکومت داری را هم بسیار ساده‌تر می‌کرد، ترجیح دادند از ادغام ابزار سنتی وجوهات شرعی و ساختارهای مدرن مالیاتی خودداری کنند. و تبلیغ مذهبی همچنان فقط در خدمت وجوهات شرعی باقی ماند.


*نمودار متوسط را نشان می‌دهد، پس اگر همه‌ی دختران هم در سال اول وارد مدرسه شوند،‌ باید صبر کنیم تا اولین دخترانی که با این موج وارد مدارس شده‌اند از مدرسه فارق التحصیل شوند تا میانگین‌ها برابر شود
پینوشت: البته این مطلب به این معنا نیست که اعتماد مردم به نهادهای مدرن، و سرعت گرفتن جامعه در مدرن‌شدن بدون آسیب و چیزی تماما خوب است.


مذهبسیاستحقوق زنانجامعهآموزش
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید