ویرگول
ورودثبت نام
mohsen servati
mohsen servati
خواندن ۵ دقیقه·۳ سال پیش

بزرگ علوی، در جستجوی یک نفس آزاد

بزرگ علوی،

در جستجوی یک نفس آزاد

✍ محسن ثروتی

اواخر بهمن ماه سالروز درگذشت استاد بزرگ علوی است، از نویسندگان و فعالان سیاسی برجسته تاریخ معاصر ایران،
از خانواده ای مشروطه خواه و روشنفکر،
از پدری ملی گرا و نماینده مجلس کسب شهرت کرد و وارد عرصه سیاست شد،
اما برخلاف پدر چپگرا شد و به حزب تازه تاسیس توده پیوست،
قبل از آن نیز در گروه "۵۳ نفر" در سال ۱۳۱۶ به زندان افتاد و تا سقوط رضاشاه در زندان بود،
خودش در خاطراتش بنام "گذشت نامه" میگوید تحت تاثیر دکتر تقی آرانی به سیاست گرویده است، اما این را با گلایه مندی تعریف میکند، این گلایه در متن مشهود است،
در دوران قبل از زندان در مجله دنیا با تقی ارانی نیز همکاری می‌کرد و با نام مستعار «فریدون ناخدا» مقاله می‌نوشت، از لحاظ ادبی هم تحت تاثیر استاد صادق هدایت بود،

بعد از سقوط رضاشاه بصورت فعالانه با همکاری بازماندگان گروه "۵۳ نفر" حزب توده را تشکیل داد
و از اعضای بنیانگذار آن شد، در سال ۱۳۲۲ عضو هیئت مدیرهٔ انجمن روابط فرهنگی ایران و شوروی و سردبیر پیام نو شد و تا ۱۳۳۰ ترجمه‌ها، نقدها، داستان‌ها و سفرنامه‌هایی در این مجله و مجلات سخن و مردم به چاپ رساند،

مجله پیام نو از ارگان های ادبی مشهور و موفق دوران جنگ جهانی دوم بود،
پيام نو، مجله ادبی، هنری، علمی پيام نو ارگان رسمی انجمن روابط فرهنگي ايران و شوروی بود
مجله مذكور ناشر افكار انجمن و نخستين صاحب امتياز آن سعيد نفيسی بود.
پس از چند سال كه نفيسی اين مجله را اداره كرد، بزرگ علوی اداره آن را بر عهده گرفت.

مجله پيام نو در تقويت روابط فرهنگي دو كشور ايران و شوروی نقش اساسی ايفا كرد. در اين مجله مقالات متعددی در زمينه پژوهش‌های تاريخی و ادبی و علمی و اجتماعی به چاپ رسيده و آثار برخی از نويسندگان و شاعران شوروی ترجمه و در شماره‌های مختلف نشريه مذكور به طبع رسيده است.

اعضاي هيأت تحريريه در سال نخست افراد زير بودند خانم فاطمه سياح، سعيد نفيسی، صادق هدايت، دكتر ذبيح‌الله صفا، عبدالحسين نوشين و عيسی بهنام اما دبير هيأت تحريريه سعيد نفيسی بود

فعالیتش در حزب توده موجب شد تا بعد از کودتای مرداد ۱۳۳۲ به ایران برنگردد،
برادر بزرگش مرتضی علوی نیز از چپهای سرشناس آن دوران محسوب میشد که قربانی تصفیه های بیرحمانه استالین شد ،

بزرگ علوی درباره برادرش میگوید"بنده ابدا روابط سیاسی با مرتضی، برادرم در آلمان نداشتم...بواسطه اینکه همیشه از هم دور بودیم...از زندگی برادرم تا آمدن به ایران، یعنی موقعیکه در ارکان حرب بودم خبر نداشتم"

در نامه ای از جمال زاده به علوی نیز از برادرش صحبت شده:مرگ برادرت مرتضی را حالا پس از سالها بتو تعزیت میگویم، جوان بدبختی بود و من او را دوست میداشتم، چون بی ادعا و آرام بود و امروز خوشوقتم که روزی او را از چنگ جلادهای ایرانی خلاص ساختم، گمان میکنم"

مشخص نیست منظور مرحوم جمال زاده از جلادهای ایرانی چیست و کیست!
آنچنان که در بالا خواندیم مرتضی علوی در شوروی و توسط ماموران استالین کشته شد!

از دیگر اعضای خانواده بزرگ علوی میتوان به خواهرش شادروان نجمی علوی اشاره کرد،
نویسنده، فعال سیاسی، از زنان پیشرو و از پایه‌گذاران جنبش زنان ایران و عضو تحریریهٔ مجلهٔ بیداری ما بود، او که ۶۲ سال از عمرِ خود را در مهاجرت گذراند، زمستان ۱۳۸۷ در سن ۸۸سالگی درگذشت،

بزرگ علوی پنج ماه پیش از وقایع 28 مرداد برای دریافت مدال  طلای  شورای صلح  جهانی که نهادی چپ محسوب میشد به بوداپست (مجارستان) و بعد بعنوان مهمان به چند کشور سوسیالیستی دیگر از جمله به چکسلواکی رفت. از آنجاییکه او بازگشت خود به ایران را به عنوان یک توده ای  در آن جوّ جایز نمیدانست، با اشاره دوستان به برلن شرقی رفت، آنجا در سال ۱۳۳۳ کارش را با تدریس زبان فارسی در آن شهر شروع کرد.


 علوی  در سال ۱۳۴۱ عضوهیأت علمی  فاکولته« آسیا-افریقا- امریکای لاتین» شد، در سال ۱۳۴۲ رییس بخش ایران شناسی گردید و در سال ۱۳۴۷ «استاد تمام وقت» شد، به تصور او تدوین کتاب « تاریخ و تحول ادبیات جدید ایران» در این ارتقا موثر بوده است،

او در تمام سالهای تبعید علاقمند به بازگشت وطن بوده و چند مکاتبه هم با سفارت ایران داشت،

خودش در این باره در خاطراتش اشاراتی داشته است:
یک وردست ساواک در برلن شرقی به من گفت: اعلیحضرت امر فرمودند که شما میتوانید به ایران برگردید "
«امروز تلفن کردم و رفتم به قونسولخانه. ......... . باز صحبت از رفتن به ایران شد، گفتم: نمی خواهم در غربت بمیرم، اما چه جور  به ایران برگردم. من اینجا زندگی دارم و زندگیم تامین است و در ایران در کجا زندگی کنم.[سرهنگ مرتضوی ] گفت: اگر بخواهید هم این کارها درست میشود. استادتان میکنند، بعد حقوق بازنشستگی میدهند»

اما باز هم با وجود دلتنگی و جو سنگین غربت حاضر نشد به ایران برگردد،

ایرانی که از دیروز تا امروز انگار تبعید بخشی از زندگی روشنفکران و فعالان سیاسی آن است،

او سرانجام در سال ۱۳۵۸ در جستجوی یک نفس آزاد به وطن بازگشت،
مدتی به دیدار دوستان و آشنایان گذراند اما انگار او هم خیلی زود متوجه شد که ایران این سرزمین دیرپا، این معشوقه رنج دیده رنگ آرامش نخواهد دید،
دیری نپایید و باز ترک وطن کرد

« ظهر منزل شاملو بودم. ساعدی هم آنجا بود......گفتم: یک سال دیگر برمیگردم، بشرط اینکه کشوری باشد که بتوان نفس آزاد کشید. شاملو جواب داد: یا ما دیگر نیستیم و یا شما میتوانید بیائید و نفس آزاد بکشید»

نفسی آزاد دیگر در کار نبود و او برای همیشه رفت،

او چندسال بعد دور از کشورش درگذشت و پرونده زندگی یکی از مهمترین چهره های ادبی و فعالان چپ بسته شد،

اما انگار او در زیر خاک نیز قرار نبود رنگ آرامش را ببیند،
کیهان لندن به تاریخ ۶ فروردین ۱۳۹۵ گزارشی از آرامگاه علوی نوشت که بر پایهٔ قوانین ایالتی شهر برلین آرامگاه بزرگ علوی در
"گورستان کلمبیادام" پس از گذشت ۲۰ سال از مرگش باید واگذار شود یا تغییر کاربری دهد،جامعه ایرانیان آلمان برای نگهداشت آرامگاهش به عنوان یکی از مشاهیر، نامه‌ای به فرمانداری ایالتی برلین نوشته‌است،


به گزارش فعالان ایرانی در آلمان ثبت آرامگاه مشاهیر در آلمان کار چندان ساده‌ای نیست و روند قانونی و شرایط ویژه‌ای چون تاثیرگذاری دستاوردهای آن شخص تا مدت‌ها پس از مرگش دارد. از آنجا که بزرگ علوی به عنوان استاد دانشگاه در آلمان شرقی (جمهوری دمکراتیک آلمان) سال‌های بسیاری به تربیت دانشجو پرداخت و یک فرهنگ آلمانی- فارسی و کتاب‌هایی نیز به زبان آلمانی منتشر کرده است، اعضای حامعه ایرانیان در آلمان نسبت به حفظ و نگهدای آرامگاه این نویسنده امیدوارند ...

یادش گرامی باد

شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید