وقتی به دور و بر خود نگاه میکنیم آدم های زیادی میبینیم که از زندگی خود راضی نیستند، مدام گلایه میکنند و نق می زنند و بهانه می آورند و از کمبود امکانات حرف می زنند و حرص این و آن را میخورند،شاید خود ما هم جزئی از همین دسته باشیم… اما واقعا دلیل این همه ناراحتی چیه؟ چرا این افراد اینقدر از زندگی راضی نیستند و از زندگی لذت نمی برند.
من میخوام اینجا راجب یک انسان بی سواد صحبت کنم کسی که در چهارده سالگی ازدواج می کند و شانزده سالگی بابا می شود ولی به دلیل اینکه نمی توانست خرج زن و بچه اش را بدهد، زن و بچه خود را به منزل پدر خانم میبرد و میگوید که من توان مخارج آنها را ندارم و از زنجان پیاده به طرف کرج و از آنجا پیاده به تهران میاد،به گفته خودش وقتی خواست راه بیفتد مادرش مقداری پول به او میدهد . مرد داستان ما هم با همان مقدار پول دو پاکت سیگار میخرد، مثل اینکه سیگار براش خیلی مهم بوده. و پیاده به سمت کرج بعد به سمت تهران می آید. در تهران شروع میکند و دنبال کار میگردد تا اینکه در یک قهوه خانه شروع به کار میکند و بعد از چند سال صاحب قهوه خانه فوت میکند و علی قمی ما به قهوه خانه دیگری می رود و آنجا شروع به کار میکند. در آنجا صاحب قهوه خانه با دیدن کار علی قمی و تبحری که داشت تمام امکانات زندگی را به او میدهد و از او میخواهد همان جا بماند و فقط کار کند. علی قمی ویژگی های داشت که هر کسی رو به خود جذب میکرد،صداقت،شیرینی لهجه ترکی و مهارت در گرفتن استکان،طوری که ۱۷ استکان چای پر را در دستش میگرفت و برای مشتری ها میبرد.طریقه گرفتن استکان و مهارتی که علی داشت باعث شد صاحب قهوه خانه همه امکانات رفاهی را برای علی فراهم کند فقط علی قمی در قهوه خانه بماند..
علی قمی فردی بود که از همان نوجوانی کیف و کتاب را پرت کرد و فهمید استعداد درس خواندن ندارد.این ویژگی را خیلی از افراد ندارند، این شجاعت در تصمیم گیری را کمتر کسی دارد.
به همین یک جمله بالا دقت کنید؛ چند درصد افراد پس از شروع یک کار بلافاصله با دیدن کوچکترین فشار یا مشکلی که پیش میاد کار را رها میکنند و دنبال کار دیگری می روند، کمی که دقت میکنیم،میبینیم خیلی فراوان هستند.
علی در قهوه خانه ماند و نگفت این در شان من نیست، آخه این هم شد کار که چایی بدم دست مردم،ماند و استعدادش شکوفا شد و از زندگی لذت برد.شاید شما بگید پخش کردن چایی هم استعداد میخواهد.! همین بس بدانید که خیلی از قهوه خانه ها حاضرند ماهانه چندین میلیون به علی بدهند ولی علی قمی پیش آنها کار کند.پس علی در کار خودش حرفه ای هست و مهم ترین نکته این هست که علی دارد از زندگیش لذت میبرد و حال دلش خوب هست.حالا زندگی یه فرد بی سواد را که از نوجوانی کیف و کتاب را پرت کرد و الان دارد در یه قهوه خانه چایی دست مردم میدهد با یک جوان ۲۷ یا ۲۸ ساله با مدرک ارشد و بیکار مقایسه کنیم. علی قمی بی سواد با همین مهارتی که خیلی ها می گویند آخر به این هم میگن مهارت دارد خرج یک زندگی را میدهد و از زندگی لذت میبرد، و خیلی ها حاضرند با حقوق خیلی بالا پیششون کار کند و آدم معروفی شده…
به تازگی علی قمی در مسابقه بزرگ استعدادیابی عصرجدید به تهیه کنندگی احسان علیخانی شرکت کرد و توانست آنجا داوران و حضار را هم شاد هم متحیر کند و استعداد خودش را نشان دهد.
بر کار و زندگیش تمرکز داشت و از این شاخه به آن شاخه نپرید.
الکی مدرک نگرفت و دنبال مدرک گرفتن نرفت که وقتی از او سوال کنند چرا مدرک گرفتی؟ بگه همه مدرک گرفتن من هم مدرک گرفتم.
از دانش اندک خودش استفاده کرد..
همین باعث شده که من الان یک ساعت وقت بذارم و راجبش مطلب بنویسم و شما هم بخونید…
استعدادت رو کشف کن و پرتلاش بهش بچسب، مطمئن باش نوبت به تو هم می رسد که ساعت ها راجب بهت صحبت کنند…
بهترین نسخه زندگی خودت باش… به امید موفقیت