روند طی شده در این سی و خورده ای سال به بیان خودش :
دبیرستان رشد، کارشناسی برق امیر کبیر، MBAتهران .
اوایل ارشد کار جدی را شروع کردم :
مثلا ده - پانزده روز قبل از عید بساط میکردم و ماهی و روسری میفروختم و سود های خوبی در مدت کوتاه بدست آوردم ..
از سال 92 به عنوان مدیر فروش داتیس به طور جدی وارد کار شدم و به مدت دوسال در آنجا بودم .و همزمان ارشد MBAهم می خواندم.
از اواخر سال 94 ، ایده ی نینیکس را در داتیس زدیم .
یک R&D حدودا یک سال و نیمه برای نینیکس و بعد هم جذب سرمایه .
به پیشنهاد یکی از همین سرمایه گذاران ، تصمیم گرفتیم که شتابدهنده هاردتک را راه اندازی کنیم که راه برای افراد دیگری که ایده هایی همچون نینیکس دارند هموارتر شود.
از یک سال و نیم گذشته تا الان روی حوزه اینترنشنال تمرکز کردیم که برای چند استارتاپ ایرانی بازار جهانی داشته باشیم.
تا یه حدی از نینیکس را فروخته ایم و شعبه ای را در کانادا تاسییس کرده ایم.
یک ماهی است که درگیر راه اندازی یک صندوق سرمایه گذاری به ارزش صد میلیارد هستیم.
سوالات
۱- مهمترین دستاوردی که از کارمندی و مدیرفروش بودن در داتیس بدست آوردید چه بوده ؟
به جد توصیه میکنم یک برههای از زندگی تان را کارمند بشوید.
عمده ی فضای ذهنی من در این دوره شکل گرفت.
جدی شدن در کار، با کارمند شدن شکل میگیره.
کسانی که اولین تجربه کاریشون استارتاپه، به دلیل اینکه استارتاپ روال منظمی نداره، آنها هم منظم نمیشوند و مدیریت خوبی بر کارها ندارند.
کارمند بودن امنیت مالی برای شخص ایجاد می کند.
در کنار کارمندی، میتوان روی کارهای دیگر و اهداف بزگتر فکر کرد.
زمانی که پشتوانه ی مالی نسبتا خوبی پیدا کردید و ایده و تیمتان هم به حدی رسیده بود که همچون یک اسب زین شده آمادۀ تاختن بود، آنوقت میتوانید از کارمندی استعفا بدهید و به دنبال استارتاپ خود بروید.
دورۀ کارمندی فرصت خوبیست به منظور پیداکردن دوست ها و همکار های خوب برای استارتاپی که قرار است راه اندازی کنید.
#بی گدار به آب نزنید ! ایده نینیکس نزدیک شش ماه در ذهن ما آب خورد.
۲- یکی از کار های سخت پیداکردن هم تیمی است. میشه چند تا نکته درباره ی پیداکردن همگروهی بگید؟
لزوما دوست های شما بهترین هم تیمی های شما نیستند و چه بسا تجربه ی من ثابت کرده که دوست های شما هم تیمی های بدی برای شما هستند. (به دلیل تعارفات و ...)
تیم نباید به سلیقه ی بنیانگذاران و هم بنیانگذاران شکل بگیرد؛ تیم باید با توجه به نیاز استارتاپ شکل بگیرد.
بجای تاسیس استارتاپ میتوان برای استارتاپ های دیگر کار کرد و چه بسا خیلی از مواقع اینکار از تاسیس استارتاپ می تواند سودمندتر باشد.
لزومی ندارد هم تیمی شما تحصیل کرده ی دانشگاه شریف، امیرکبیر، تهران و... باشد، چه بسا بعضی وقت ها شما نیاز به یک آدم بازاری دارید.
۳- چرا در کارشناسی برق خواندید ولی در ارشد MBA را انتخاب کردید؟ هرکدام چه فایده ای برای شما داشته اند؟
من کلا آدم درس خوانی نبودم و نه در کارشناسی برق را خواندم و نه در ارشد MBAرا! هرچند که مطالبی را که احساس می کردم نیاز دارم را عمیق مطالعه میکردم.
در دوره کارشناسی از ترم چهار به بعد کارهایی را موازی با برق جلو بردم. من بشدت آدم فعالی بودم و از ترم 6 به بعد مصمم شدم که برق بدردم نمیخوره و MBAرا برای خودم مناسب دیدم و در این دوره از اساتید استفاده کردم.
دانشگاه صرفا یک فضای خوب و خلاق است و نه بیشتر و بودن در این فضا و کمک گرفتن از اساتید میتواند در مسیر تاسیس استارتاپ به شما کمک کند.
دوره MBA برای من خیلی مفید بود زیرا در برخی کلاس ها به سوالاتی که در کار با آنها مواجه میشدم پاسخ داده میشد.
۴- توصیه شما برای کسی که می خواهد از فضای مهندسی وارد فضای مدیریتی و تاسیس استارتاپ بشود چیست ؟
توصیه میکنم یک کاری را شروع بکند و خود را در این فضا بیندازد.
علی رقم علوم مهندسی که به صورت آکادمیک قابل یادگیری هستن ،علوم انسانی را طی فرایند باید یادگرفت.
علوم انسانی را باید خواند تا ادبیات فکرکردن بدست بیاوریم.
۵- در سرمایه گذاری ریسک پذیر، مشارکت شما با شرکت ها به چه صورت است؟ این مشارکت به صورت درصد سهام است یا چیز دیگر؟
ما استارتاپ هایی را که احتمالا از یک شتاب دهنده خارج شده اند والان محصول دارند و دیگر ریسک محصول و ریسک بازار ندارند را برای مقیاس پذیری آماده میکنیم و در فضاهای متفاوتی به استارتاپ کمک میکنیم ....؟
۶- صندوق های سرمایه گذاری چگونه شکل می گیرند؟
عرفش این است که کسی که از سرمایه گذاری سر رشته ای دارد و رزومه خوبی در زمینه دارد، یک صندوق تاسیس می کند و سرمایه گذاران دیگر پول خود را به این صندوق می آورند. اما درکل این صندوق ها به طرق گوناگونی شکل می گیرد.
۷- آیا کارآموزی در دوران دانشجویی را توصیه می کنید؟ و به نظر شما از چه زمانی سراغ کار آموزی برویم؟
بله توصیه میکنم؛ زمانی که حرفی برای گفتن داشته باشید به سراغ آن بروید؛ البته نه اینکه صرفا معدل بالایی داشته باشید! بلکه پروژه های مختلفی انجام داده باشید و مهارت کسب کرده باشید.
۸- نینیکس چقدر موفق بوده؟ و به چه جاهایی میتواند برسد؟
نینیکس پلن ماجراجویی من بود و همه کاری را با آن انجام دادم.
با نینیکس در یک مسابقه درانگلیس اول شدم ، نینیکس رو به جی تکس دبی بردم، به کانادا نمایندگی نینیکس رو دادم و ... .
الان نینیکس در حال مستقل شدن از من هست و مدیر عامل جدید میخواد داشته باشد و من یکی از هیأت مدیره های آن هستم.
هنوز در نینیکس ایده های جدیدی داریم.
۹- تیمتان در نینیکس را چجوری جمع کردید؟
تیم اولیه نینیکس بچه های برق امیر کبیر و همکلاسی بودیم و در ادامه یکی از کارمند های داتیس هم به ما اضافه شد .و در کل تیم نینیکس در طول مسیر جمع شد.
من آدم شبکه سازی هستم و از این طریق سعی میکنم افرادی را به تیمم اضافه کنم.
اگر به چشم انتخاب هم تیمی به اطرافیانت نگاه کنی و به این فکر باشی ، افراد بالقوه ای را برای همتیمی شدن پیدا خواهی کرد.
۱۰- از طرفی تجربه کار خیلی مهم است اما از طرفی اگر بخواهیم کار را همراه با درس خواند تجربه کنیم ، کار کردن وقت زیادی از ما میگیرد و این باعث می شود که نتوانیم درس ها را عمیق یاد بگیریم .
من در بیش از ۵۰۰مصاحبه ی شغلی بوده ام و رتبه ی کنکور را ملاک خوبی برای سنجش هوش افراد می دانم اما به نظرم عمیق درس خواندن فقط برای استاد دانشگاه شدن بدرد می خورد .
با عجله تصمیم نگیرید! تا ترم ۶ خوب درس بخوانید و اگرحس کردید با اینکار حال می کنید، درس را خوب بخوانید. وگرنه مثلا اگر میخواهید در الکترونیک آدم بزرگی بشوید، بروید در حوزه عملیات های روی زمین فعایت کنید (مثلا زود تر بروید آلتیوم دیزاین یاد بگیرید، کیت آردواینو بگیرید ومدار بببندید و ...)
۱۱- شغل استارتاپی چقدر می تواند برای من امنیت شغلی و مالی ایجاد کند؟
من خودم هنوز امنیت شغلی ندارم (هرچند الحمدالله وضعیت مالی خوبی دارم) و همچنان خیالم از این بابت راحت نیست و این فضا هم فضای امنیت نیست.
این فضا فضای عدم قطعیت و ریسک پذیری است و به همین دلیل مارجین (نوعی وام از طرف کارگزار به معاملهگر) بالایی دارد.
اگر آدم ریسک پذیری نیستید، توصیه میکنم به این حوزه ها ورود نکنید.
۱۲- من ترم شش کارشناسی هستم و حس میکنم به برق ارشد نداشته باشم ولی ازطرفی احتمالا ارشد برق می تواند در مسیر به من کمک کند.نمیدانم این را چکار کنم؟!
اگر علاقه نداری، یک قدم هم برندار.(اگر بخوابی بهتر از ادامه تحصیل در رشته ای است که به آن علاقه نداری)
۱۳- ازدواج چه تاثیری در این مسیری که طی کردید داشته؟
من آدم مذهبی هستم و به معتقدم که ازدواج کردن و صاحب فرزند شدن باعث افزای رزق و روزی و برکت میشود و فکر میکنم همه چیزی که دارم صدقه سر همسر بزرگوار و دو فرزند گرامم هستند.
عمدۀ اتفاقات بزرگ زندگی من در حین تولد بچه هام افتاد.
آرامشی انسان در خانواده می تواند تجربه کند خیلی مهم است.
ازدواج کردن مثل باز کردن یک حساب پس انداز است و از آن به بعد همه چیزتان ذخیره می شود.
ازدواج خوبش خیلی خوبه و بدش خیلی بده.
۱۴- به نظر شما قبل از وارد شدن به فضای کاری، لازم است که اطلاعات اقتصادی داشته باشیم؟ اینکه ماینور داشته باشیم؟
من اعتقاد دارم این اطلاعات را زمانی احساس کردی که به آن نیاز داری باید کسب کنی.
فهم بیزینس داشتن ( که یک چیز خواندنی نیست و باید از طریق تجربه کسب بشود)نیاز اس.
اما به نظرم اطلاعات مالی داشتن اصلا نیاز نمیشود.
البته به شغلی که در آینده برای خودتان متصور هستید هم بستگی دارد.
۱۵- من دو ایده دارم و میخواهم محصول تولید کنم و میخواهم برای مشکلاتی که در این زمینه دارم، از استاد ها نظر بگیرم. آیا باید اول این ایده هارا ثبت کنم و بعد به سراغ اساتید بروم؟ یا اینکه اول با استاد ها کار بکنم و این ایده را تا یک جایی برسانم ، نمونه اولیه را بسازم و بعد به دنبال ثبت اختراع باشم؟
پیشنهاد کلی من اینه که کلا با استاد ها کار نکنی!
ایدۀ خالی تقریبا هیچ ارزشی نداره.
هیچ وقت از اینکه ایده ات رو به دیگران بیگی نترس.
اگر فاصله ی اون آدم تا کپی کردن ایده ی تو فقط دونستن اون ایده هست، بدان که این بیزینس برای تو بیزینس نمیشود!
۱۶- در کارآموزی ها از ما می خواهند که صرفا کارفنی انجام بدهیم. و وقتی وارد شرکت میشویم، کار مدیریتی و اجرایی یاد نمیگیریم. برای اینکه بتوانیم در این زمینه هم یک رزومه ی قوی کسب کنیم و بتونیم وارد بشیم شما چه پیشنهادی می کنید؟
کار های دانشجویی برای اینکار خیلی خوبه.
من حس میکنم اولین جایی که فهمیدم مدیر خفنی هستم در اردوی دانشکده بود.
۱۷- به نظر شما با چه جایگاه (یا پوزیشنی) وارد محیط کسب و کار بشیم؟
از هر پوزیشنی که تونستی. (چه از طریق کارآموزی، چه از طریق کارشناسی و چه از از راه دیگری...)
۱۸- چرا شما اپلای تحصیلی نکردید و در خارج به تحصیل ادامه ندادید ؟
من موقعیت رو داشتم، اما به دلیل اینکه آدم خانواده ای و مذهبی ای هستم، برای رفتن حجت میخواستم (نه برای ماندن)، که پیدا نکردم و ماندم.
خیلی با رفتن مخالف نیستم، اما میگویم که باید برای رفتن هدف داشته باشید.