moinapril
moinapril
خواندن ۲ دقیقه·۵ سال پیش

اعماق خیال کجاست؟

گله و شکایت‌های دوستان ویرگولی از نبود اینترنت رو که خوندم، یاد #تاریکی_مطلق افتادم.

نمی‌دونم تا حالا تاریکی مطلق رو تجربه کردید یا نه. خیلی جالبه: صوت میاد اما تصویر نیست.

یکی از ویژگی‌های تاریکی مطلق اینه که نمی‌تونی هیچ‌چیزی رو ببینی. اولین باری که تاریکی مطلق رو تجربه کردم توی «غار شاپور» (ته‌نوشت1) کازرون بود. در این حد تاریک که حتی دستم رو تا یک‌سانتی‌متری چشمم آوردم، اما نتونستم دست خودم رو ببینم. مفهوم «چشم، چشم رو نمیبینه» توی این غار کاملاً مصداق پیدا می‌کنه.

محیطی رو تصور کنید که هیچ‌کس هیچ‌کس رو نمی‌بینه. گاه‌گداری صداهایی از دور و نزدیک شنیده می‌شه. هرکسی از احساس و حال خود می‌گه. لحظات اول اکثرا از روی احساس ترس یا طنز سخن می‌گویند. ذره ذره نگرانی‌ها، دغدغه‌ها و سوال‌ها شروع می‌شوند. عده‌ای قصد پیشروی و عده‌ای دیگر قصد پسروی دارند. تاب و توان اندک اندک تغییر می‌کند و معمولاً رو به کاهش می‌رود.

اما تاریکی مطلق برای من ...


انگار فضای عاشقانه‌ی شلوغِ بی‌کلامی است. آدم دلش می‌خواد آغازگر فریاد «دوستت دارم» باشد. در سکوتِ تاریکیِ مطلق، در میانه‌ی انبوه جمعیت، عاشقانه و به بانگ بلند عشق را عنوان کنی.

به_امید آن‌که جذابیت سخنِ عشق، شوقِ خفته‌ی قلبی را بیدار کند و کلام «دوستت دارم» را در محیط پخش کند.

به امید حضورِ معشوق در آن تاریکیِ نادیدنی، و ظهور کلمات در ذهنِ ناپخته، و نسوخ معجزه‌آسای احساس در اعماقِ قلب یار.

به_امید گم‌گشتگی شرمِ ناپخته از حضورِ معشوق در سیاهیِ تاریکی و پیدایش رویی پر از امید و زبانی پر از کلامِ «دوستت دارم».

دوست دارم در تاریکی مطلق، شرری باشم بر شعله‌هایِ خاموش عشق؛ تا جمعیتِ حاضر در تاریکی، بی هیچ مهابایی شروع کنند: «دوستت دارم». و اندکی بعد، نجواهایِ لرزانِ دوستی با صداهای شفاف و بی‌شمار عشق جای‌گزین شوند.

دوست دارم تاریکی مطلق را، تا چشم‌درچشم بدون آنکه ببینی، فریاد بزنم «دوستت دارم: «من تو را همچو اهورا، همچو خاک پاک گل‌ها دوست دارم می‌پرستم. من تو را تا آسمان‌ها تا بی‌نهایت‌ها دوست دارم می‌پرستم»»

تاریکیِ مطلق مأمنی است برای راه‌یابی صدایِ رسایِ عشق، به گوشِ نابینایِ معشوق؛


ته‌نوشت1: «غار شاپور» کازرون مربوط به دوره‌ی ساسانیان است.

توضیح مختصر بدم که غار شاپور کازرون، از یک‌سری غارهای تودرتو تشکیل شده؛ یعنی هرغار، چند دهنه غار دیگه درون خودش داره. ظاهراً کسی نتونسته تا انتهاش بره. چون خیلی تاریک و پیچ‌درپیچه؛ و بعضی از دهانه‌ها گازهای سمی و خطرناک دارند.

توی دهانه‌ی اصلی غار شاپور، مجسمه‌ی تاریخی و چندمتری شاپورِ پادشاه وجود داره. برای رسیدن به دهانه‌ی اصلی غار، باید حدودا یک ساعت کوه‌نوردی کنید.

بعد از دهانه‌ی اصلی غار، یه گودال بزرگ وجود داره، که 7 دهانه‌ی اولیه بعد از اون گودال قرار دارند. گردشگران بیشتر از این‌جا نمیتونن برن جلو.


خیالداستانکاینترنتعشقتاریکی مطلق
آفریدن را دوست دارم. آفرینش را دوست دارم. خرده ذوقی در شعر و ادب؛ خرده هوشی در جمع و ضَرَب. قلمی می‌رانم تا بیاموزم و بیاموزانم.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید