آغاز بیشتر کارها مشکلتر از تمام کردن آنهاست - گوته
روح من، مرا یاری میدهد! ناگهان راه چاره را مییابم و با آرامش مینویسم: آغاز هر کار، عمل کردن است - گوته
هر کاری که میتوانی انجام بده یا رؤیاهایت را برای انجام آن، آغاز کن! شجاعت آغاز کار، نوعی نبوغ، نیرو و جادو در خود دارد - گوته
آغاز کردن کارها واقعاً مهم است؛ هرچند که وقتی ما داریم از این اصل صحبت میکنیم، به این مفهوم نیست که صرفاً کارها را آغاز کنیم و به پایان و ادامه آنها کاری نداشته باشیم.
این سه اصل شروع کردن و آغاز را برای همیشه به خاطر داشته باشید
اصل اول: شما وقتی که کارها را آغاز میکنید، درواقع بر اینرسی سکون کارها و پروژهها غلبه میکنید:
تصویری که برای شما ایجاد شده و باعث بزرگ بودن بیش از حد مسیرها و کارها برای شما شده است. سختترین قسمت کار همین غلبه بر این اینرسی سکون است. بقیه کار، تقریباً راحتتر از این غلبه بر انرژی ساکن اولیه است؛ حتی پایان آن.
اصل دوم: شما وقتیکه به آغاز کردن کارها عادت میکنید، این قابلیت عادت کردن به آغاز کارها را در خودتان نهادینه میسازید.
(به قول وین دایر، جدا از اینکه مسئولیتی در قبال پایان موفقیت آمیز آنها بر عهده بگیرید) درنتیجه، این عادت به ادامه و پایان کار هم منجر میشود؛ چراکه در شما ایجاد شده و نمیتوانید ترکش کنید.
اصل سوم: شما وقتیکه آغاز میکنید، هستی به کمک شما میآید.
چرا که به این درک رسیدیم که هستی، هوشمند است و ما، صرفاً یک قطعه ماشین جدا افتاده از هستی نیستیم؛ بلکه یک جزء ارگانیک از آن هستیم؛ پس تحت حمایت و هدایت و بصیرت هوش برتری قرار داریم. وقتیکه به این هوش برتر پنهان در هستی اعتماد کنیم، بقیه لوازم و راهها و مسیرهای لازم را به ما هدیه خواهد داد.
اولین کار: خیلی ساده است به هستی اعتماد کنید!
شما در هستی تنها نیستید و هوش پنهان مانده در هستی، به شما یاری خواهد رساند. وقتیکه حتی یک درخت ساده و از نظر ما بیفکر که جزو جمادات حسابش میکنید، این چنین هوشمندانه از حمایت هستی برخوردار است، چرا ما برخوردار نباشیم؟
دومین کار: جسورانه، شروع به انجام کارها و پروژهها کنید.
فقط تنها شرط لازم برای این کار، هوشیار و تیز بودن شماست. آهویی که در دل طبیعت وحشی زندگی میکند، به قوانین هستی اعتماد کرده است. اما او، هوشیار و تیز هم هست؛ تا وقتیکه خطری ایجاد شد، سریع اقدام کند. او به غریزه و هوش طبیعی خودش اعتماد دارد. به همین دلیل است که بچههای روستایی، تیزتر و موفقتر از بچههای شهری زندگی میکنند؛ چراکه به این هوش هستی اعتماد کرده و البته، هوشیارانه و تیزتر، به خطرهایی که پیش روی آنها ایجاد میشود، واکنش نشان میدهند. اما بچههای شهری اینقدر همهچیز برایشان مهیاست، که عملاً این هوشیاری و تیز بودن ذاتی را از دست میدهند؛ یعنی کمتجربهتر هستند.
سومین کار: جهان اطراف ما، بازتابی از دنیای درون ماست.
اگر ما در درونمان به جهان اعتماد کنیم، جهان نیز به اعتماد ما پاسخ خواهد داد.
چهارمین کار: فقط شروع کنید.
هر روز، خودتان را مقید کنید که کارهایی را، جدا از تعهدی که به نتیجه و دستاوردشان خواهید داشت، شروع کنید فقط شروع کنید. کلام آخر هم اینکه طبیعت و هستی، موفقترین نظامهای آفرینش هستند.
برای موفقیت، نمیخواهید به آنها اعتماد کنید؟ اگر این اعتماد کردن و آغاز را شروع کنید، به معجزههایی خواهید رسید که باورش برایتان سخت خواهد بود. این، هدیه هستی و هوش نهفته در آن برای شماست؛ چیز عجیبی نیست.
آغاز کنید، حتی اگر همهچیز را برنامهریزی نکردهاید.
شهامت داشته باشید و آغاز کنید؛ در میانه راه، همه برنامهها را طراحی خواهید کرد.
این قدر آغاز کردنهای خودتان را به تعویق نیندازید؛ به این بهانه که باید همه برنامهریزیها را کامل کنید.
وظیفه ما فقط آغاز کردن است. اگر شهامت آغاز کردن را داشته باشید، شهامت طراحی آنچه برای رسیدن به هدف لازم دارید را نیز به شما داده خواهد شد و نیز شهامت جذب آن را خواهید داشت. فقط کافی است هوشیاری پیشه کنید، حواستان جمعتر باشد و تیزتر بشوید.
گر مرد رهی میان خون باید رفت - وز پای فتاده سرنگون باید رفت
تو پای بهراه در نه و هیچ مپرس - خود راه بگویدت که چون باید رفت
بقیه چیزهایی که لازم دارید، از راه خواهند رسید.