ویرگول
ورودثبت نام
mojgan aboutalebi | مژگان ابوطالبی
mojgan aboutalebi | مژگان ابوطالبیعاشق دنیای مخوف و رمزآلود شبکه‌های اجتماعی، در حال تجربه اندوزی در حوزه روابط عمومی و دانش آموخته رشته مدیریت IT
mojgan aboutalebi | مژگان ابوطالبی
mojgan aboutalebi | مژگان ابوطالبی
خواندن ۳ دقیقه·۴ ماه پیش

سفر به درون با آرت‌ تراپی؛ آغاز یک مسیر خلاقانه قسمت اول

من یک متخصص ارتباطاتم و عاشق قصه‌گویی. همیشه دنبال روایت‌هایی بودم که از دل تجربه‌های انسانی بیرون میان. حالا مدتیه حس می‌کنم قصه‌هایی هستن که فقط با کلمات روایت نمی‌شن. قصه‌هایی که از بدن، احساس، تصویر و رنگ رد می‌شن.

برای همین تازه یه دوره‌ی جدید شروع کردم. چیزی که اسمش به فارسی می‌شه «توانمندسازی خلاق از مسیر هنر» یا همون آرت‌تراپی برای بزرگسالان.

شاید برای کسی مثل من که هزار تا علاقه‌ی ریز و درشت داره، این کار یه انتخاب معمولی به نظر برسه. خودم هم نمی‌دونم تهش چی می‌شه و چطور قراره از این مهارت تو کارم استفاده کنم. شاید یکی دیگه از اون کلاس‌ها و مهارت‌هایی بشه که می‌رم، تجربه می‌کنم و رد می‌شم. ولی با همه‌ی این تردیدها حس کردم این یکی رو باید جدی‌تر بگیرم. همین باعث شد صبح جمعه زود بیدار شم و برم سر کلاس آنلاین. کاری که صادقانه بگم معمولا نمی‌کنم. :))

تو این سری از پست‌هام می‌خوام تجربه کلاس و هر آنچه یاد می‌گیرم رو به اشتراک بذارم. هم برای ثبت و بازگشت خودم و هم برای کسی اگه مثل منه یا علاقه داره. دوست دارم درس‌آموحته‌هام رو بردارم و با دانش ارتباطات سازمانیم ترکیب کنم. حالا بریم جلو ببینیم چی می‌شه.

جلسه اول: از ایده تا خلق، از اضطراب تا آرامش

تمرین‌های ما با چند تا سوال شروع شد. سوال‌هایی درباره‌ی دغدغه‌های این روزا، چیزهایی که ذهنم رو مشغول کردن. همین سوال‌ها ذهنمون رو گرم کرد و قرار شد جواب‌هامون رو به یه اثر هنری تبدیل کنیم.

کل کلاس شروع کردیم به نقاشی کشیدن. وقتی آثارمون رو با هم به اشتراک گذاشتیم، شگقت‌زده می‌شدی از تنوع نگاه‌ها و زیبایی.

یه تمرین مهم این بود که قضاوت نکنیم؛ نه خودمون رو و نه بقیه رو. هر آدمی می‌تونه اثر خلق کنه و زیبا بودنش لازم نیست با معیار بیرونی سنجیده شه.

تو مرحله بعد به کارهای هم فیدبک دادیم. ولی من هنوزم به‌هم‌ریخته بودم از چیزی که توی خودم در حال بالا اومدن بود و برام سخت می‌گذشت. وقتی بقیه درباره کارها و حس‌هاشون صحبت می‌کردن می‌گفتن حالشون خوبه یا آروم شدن. من اما شدیدا به‌هم ریخته بودم. یه جور بی‌قراری که نمی‌دونستم از کجاست. یه لحظه با خودم فکر کردم نکنه مشکل از منه؟ نکنه دارم اشتباه می‌کنم؟

لحظه‌ای برای من شکوفایی اتفاق افتاد که رفتیم سراغ تمرین آخر.

از اسطوره‌ی آدرینه الهام گرفتیم و اون رو به اثرمون اضافه کردیم. همزمان با تمرین موسیقی‌ که استاد پخش می‌کرد فضا رو برای من به شدت روشن و موزون کرد. یه جور غرق‌شدگی برام اتفاق افتاد؛ ترکیب حس‌هام با یه رفرنس بیرونی و یه الهام مشخص باعث شد که حتی از اضافه کردن المان‌های جدید به نقاشیم نترسم. کاری که معمولا ازش می‌ترسم چون همیشه می‌گم «الان خرابش می‌کنم».

یاد گرفتم اون نوع موسیقی با تحریک همزمان دو نیم‌کره‌ی مغز یه‌جور انفجار خلاقیت رو رقم می‌زنه. استاد گفت یکی از بزرگ‌ترین‌ هنرمندا تو این مسیر هانس زیمره و واجب شد که به پلی‌لیست هنگام کارم اضافه بشه.

همون تصویر آخر بهم حس «برگشتن به خودم» رو داد. حس کردم جواب گرفتن مهم نیست و مهم این بود که شاهد خودم بودم نه داور خودم.

می‌دونم این سفر ارزش دنبال‌کردن داره و می‌خوام ادامه‌ش بدم تا ببینم تهش ممکنه چه اتفاق‌هایی بیفته.

اگه دوست داشتی در ادامه‌ی این مسیر باهام باشی اینجا هر جلسه رو با روایت شخصی‌تری ثبت می‌کنم.

و سوال، نکته یا تجربه مشابه داشتین خوشحال می‌شم با هم گپ بزنیم.

تجربهارتباطات سازمانیداستان سراییهنر درمانیسفر
۰
۰
mojgan aboutalebi | مژگان ابوطالبی
mojgan aboutalebi | مژگان ابوطالبی
عاشق دنیای مخوف و رمزآلود شبکه‌های اجتماعی، در حال تجربه اندوزی در حوزه روابط عمومی و دانش آموخته رشته مدیریت IT
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید