مشکلات اقتصادی ومعیشتی، یکی از بزرگترین مشکلات این روزهای مردم کشورمان است. نداشتن امنیت شغلی و امنیت روانی ناشی از تورم، دیگر تاب و توانی برای مردم باقی نگذاشته است. خودسوزی،خودکشی، دزدی، فقر، فحشا و ... از نمونه های بارز تبعات این مشکلات است.
نویسنده این متن، قصد نداشته و ندارد که بگوید هر کسی که مشکل معیشتی و اقتصادی دارد از در و دیوار مردم بالا برود و دار و ندارشان را یک شبه بار کند وبه تاراج ببرد و یا از بیراهه ها خود را به مقصد برساند.
ولی خودتان کلاهتان را قاضی کنید و از خود بپرسید، پدر و مادر خانواده ای که فرزندان گرسنه اش را جلوی چشمانش می بیند و دستش به جایی بند نیست، از کجا و با کدام پول، قوت لایموت خانواده اش را تامین کند؟!. نگارنده متن معتقد است دزد را از هر طرف بخوانید و بنویسید ، همان دزد است ولی؛ فرق بسیار است بین دزد محتاج و دزد معتاد!.آیا پدر بی پولی که از روی اضطرار و ناچاری چند عدد نان می دزد، با معتادی که برای تهیه مواد مخدر،حتی از بریدن و دزدیدن سیم های برق هم نمی گذرد را می توان با یک قانون،حد زد؟!
براستی کشوری که روزگاری نه چندان دور، به واسطه رونق اقتصادی، کشاورزی و ... به مردمانش می بالید، چرا به این حال و روز دچار شده است؟!.
کم کاری از سوی مردم است یا بی توجهی مسوولان حلقه گم شده این ماجرا است؟!
مردم کشورمان پس از پیروزی انقلاب ، بارها و بارها با حضور مستمر در صحنه های مختلف از جمله هشت سال جنگ تحمیلی،تاب آوری دوران سخت تحریم و تحمل فشارهای مختلف تورم و گرانی با دولتمردان، همراهی کرده اند.
اما مسوولین در قبال این مردم چه کرده اند؟!
آنچه که مردم شاهد بوده اند این است که مسوولین از تلاش شبانه روزی و طاقت فرسایشان، برای رسیدگی به زندگی تجملاتی خودشان و نزدیکانشان در کشور خودمان و کشورهایی که مشت شان را گره کرده و در ردیف اول و با رگ غیرت برجسته شده شان در همه مراسمات، مرگ بر آنها را فریاد می زنند،دریغ نکرده و همچنان هم این راه را ادامه می دهند.و این تنها مردم هستند که شپش های فقر و بی پولی از سر و کولشان بالا می رود.
واقعیت تلخ این است که ریشه بسیاری از این مشکلات کشور ناشی از کم توجهی ، بی توجهی و کذب بودن گفته ها و اعمال مسوولین است.
همان مسوولینی که منافع شخص و حزبی خود را فدای منافع عمومی و ملی کردند، همان هایی که به جای درمان دردهایی که از آن مطلع بوده و هستند و با تمام توان می توانستند و هنوز هم می توانند، برای برطرف شدن آن، وارد عمل شوند، با دادن وعده و وعیدهای طولانی ، فقط مردم را از خودشان مایوس و دلسرد کرده اند.
همان هایی که فریاد می زنند " ما را از مشکلات مطلع کنید" ولی نه گوش شنوایی برای شنیدن دارند و نه اشتیاقی برای رفع آن،چون از پیگیری و رفع مشکل به صورت اساسی "نه موقت" خبری نیست که نیست.
از مشکلات گفتن و نوشتن از سوی مردم و اتاق فکر تشکیل دادن های بی نتیجه از سوی مسوولین، فقط مشکل را بر روی مشکل انباشته تر کرده است.
ایران را در کشورهای دیگر به عنوان کشوری ثروتمند می شناسند، ولی این چه ثروتی است که "حرفش" برای ملت و " حظش" برای دولتمردان است؟!.همان هایی که با تشکیل گروه های رانت خواری ثروت های ملی را به تاراج برده اند ومدت مدیدی است که سراغ پدیده های جدیدتری همچون، کوه خواری، ساحل خواری،زمین خواری،مرداب خواری، شن و ماسه خواری،جنگل خواری، حریم خواری و ... هم رفته اند.
به تریج قبای کسی بربخورد یا نخورد،مشکلات به وجود آمده این کشور ناشی از بی تدبیری،بی توجهی، و کم کاری مسوولین عافیت طلبی است که طی این سال ها، فقط بر صندلی قدرت نشستن را یاد گرفته اند و حقو ق های نجومی برای عملکرد نداشته شان دریافت کرده اند.
همان هایی که دلال های تورم و تحریم هستند. همان سودجویانی ، کاسبان و دانه درشتانی که در بدنه دولت، برای جیب گشادشان کیسه دوخته اند از اموال بیت المال و به روش های مختلف مانع کنترل تورم مسکن، کالاهای اساسی و ...شده و می شوند.
رهبر انقلاب در خصوص ریشه مشکلات کشور،طی ارتباط تصویری با نمایندگان یازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی در تاریخ 22/04/99تذکرات جدی داد که در ادامه می خوانید:
"مشکلات ما، ناشی از کمتوجّهی خودمان است
مشکلات ما هم حقیقتاً ناشی از این است که خودمان کمتوجّهی کردیم: ظَهَرَ الفَسادُ فِی البَرِّ وَ البَحرِ بِما کَسَبَت اَیدِی النّاس؛(۱) خود ما یک جاهایی بیتوجّهی کردیم، کمتوجّهی کردیم. مثلاً فرض کنید به تولید اهمّیّت ندادیم، به سرمایهگذاری اهمّیّت ندادیم، ناگهان مواجه شدیم با شکست کارخانهجات مِن باب مثال، یا فرض کنید که مشکلات تولید در کشور. خب وقتی انسان کار نکند، نتیجهی کار نکردن مشهود است. آنجاهایی که خود ما مسئولین بیتوجّهی کردیم، کمتوجّهی کردیم -در طول سالهای مختلف البتّه- نتایجش این خواهد بود. اگر چنانچه این تفکّر و روحیهی خوداتّکائی و اعتمادبهنفْس ملّی -که امروز خوشبختانه عمومیّت پیدا کرده و بخصوص در بین قشر جوان تحصیلکردهی با عزم و اراده رشد پیدا کرده- و این اعتماد به نیروی داخلی در اقتصاد به همین شکل پیش برود و امیدهای واهیای که گاهی انسان مشاهده میکند به بیرون از مرزها وجود دارد و اقتصاد کشور را شرطی میکند نسبت به تصمیمگیری بیگانگان، اگر چنانچه وجود نداشته باشد یا ضعیف بشود و اعتماد ملّی افزایش پیدا کند، به نظر بنده همهی این مشکلاتی که امروز در اقتصاد وجود دارد قابل رفع و برطرف کردن است. بایستی از این بنیهی قوی کشور استفاده کرد. "
متاسفانه، مردم این روزهای کشورمان، مردمانی خسته هستند. خسته از بی تفاوتی مسوولین. خسته از گفته های بی نتیجه. خسته از امروز و فردا کردن هایشان. خسته از بیکاری جوانان شان. خسته از درآمد کم و تورم بی سرو سامان کشور.خسته از کوچک شدن های هر ثانیه سفره هایشان.خسته از مرد میدان نبودن مسوولان.خسته از زندگی تجملاتی مسوولان و زندگی بخور و نمیرشان و ...