
ایران تنها خطوط مرز و خاک و جمعیت نیست بلکه سرزمینی است که صداها، لحنها، گویشها و زبانها در آن زندهاند و هر کدام پارهای از حافظه جمعیاش را بر دوش میکشند. در این سرزمین، زبانها نه پراکنده، که در هارمونی پنهان، شالوده هویتی دیرین را زنده نگه میدارند، گنجینهای که اگر درست شناخته و مدیریت شود سرمایهای بزرگ است و نه تهدید. این ظرفیت، همچون اکوسیستمی ظریف است که برای شکوفایی به تدبیر و مراقبت نیاز دارد نادیده گرفتن این پیچیدگی، تنها باعث میشود نتوانیم از ثمرات بینظیر آن بهرهمند شویم.
میلیونها ایرانی با زبان مادری خود به دنیا میآیند، اما بزرگ شدن در مدرسهای که زبان رسمی کشور در آن حکمفرماست، شکافی پنهان اما واقعی میان خانه و مدرسه ایجاد میکند. این فاصله اگر نادیده گرفته شود، به حس بیعدالتی و تجربهای نادرست از تبعیض تبدیل میشود، و قصههایی که هر کودک با آنها زندگی میکند، در لابهلای کتابهای درسی گم میشوند. کودکانی که حس میکنند بخشی از هویتشان نادیده گرفته شده است.
بحث یک سرزمین و چند زبان صرفا موضوعی فرهنگی نیست بلکه مسألهای در حوزه حکمرانی است مسألهای که میان حق آموزشی، امنیت فرهنگی، سیاست زبانی و حس تعلق ملی تعادل میطلبد تعادلی که اگر سیاستگذار در برقراری آن غفلت کند، یک شکست استراتژیک در مدیریت یک جامعهی پیچیده است.
این یادداشت تلاشی است برای بازگفتن همین حقیقت ساده، نه برای جنجال و هیجان، بلکه برای روشن کردن واقعیتی آشکار. ایران زمانی قدرتمند است که تمام زبانهایش دیده، شنیده و محترم باشند درست مانند رودی که وقتی به چند شاخه تقسیم میشود ضعیف نمیشود قلمروش گستردهتر میشود و زندگی میآفریند.
ما در زبان زاده میشویم یا در جهان؟
زبان را معمولاً وسیله ارتباط مینامیم اما حقیقت این است که انسان پیش از آن که سخن بگوید با زبان هویت میگیرد، حافظه میسازد و هستی خود را میشناسد. کودک وقتی اولین لالایی را میشنود صرفا واژه نمیآموزد به جهان مشترکی قدم میگذارد که پیش از او مادرش، مادر مادرش و هزاران نسل پیشتر با همان صدا زیستهاند. زبان شجرهنامه پنهان ملتهاست. دفترچهای که در آن خاطرات خرد جمعی، ضربالمثلها، غمها و شادیهای یک ملت ذخیره شده است.
هر زبانی مثل یک رودخانه است اگر از سرچشمهاش جدا شود، اگر بسترش خشک شود، اگر راه جاری شدنش را ببندند، چیزی خاموش میشود که بهسادگی نمیتوان دوباره زندهاش کرد. به همین دلیل است که پژوهشگران از واژه تلخ زبانکشی استفاده میکنند. مرگی بیصدا و تدریجی نه با خشونت که با بیتوجهی با حذف سیستماتیک و با ندیدن و نشنیدن رخ میدهد. صدای یک بخش بزرگی از این سرزمین در مدرسه، رسانه، اداره یا فضای رسمی حاشیهنشین میشود. در واقع بخشی از حافظه فرهنگی آن سرزمین خاموش میگردد، لالاییها یتیم میمانند، امثال و حکم فراموش میشوند و ریشههای یک هویت آرامآرام سست میشود.
زبان مادری تنها ابزار گفتوگو نیست، سنگ بنای هویت و کرامت انسان است. زبانی که با آن عشق میورزیم، نفرین میکنیم، دلتنگ میشویم در آن زندگی را روایت میکنیم و جهان را میفهمیم. هیچ زبانی حاشیه نیست، هیچکس نمیتواند به کودکی بقبولاند که زبان مادریاش کمارزش یا غیرضروری است، بیآنکه چیزی عمیق در روان او آسیب ببیند.
محرومیت یک زبان از حضور طبیعی و رسمیاش فقط حذف یک ابزار ارتباط نیست حذف یک جهان است، جهانی که اگر خاموش شود فرهنگ به خاکستر تبدیل میشود و ملت بخشی از آینه وجود خود را از دست میدهد زبانها وقتی میمیرند انسانها فقیرتر میشوند. از همینروست که دفاع از زبان مادری نه خواستهای گروهی که وظیفه ملی است هر زبانی که بماند ایران کاملتر میشود و هر زبانی که خاموش شود ما یک فصل از تاریخ خود را برای همیشه از دست دادهایم.
زبان ترکی صدایی که در عرصه رسمی به گوش نمیرسد.
اگر بخواهیم ایران را با گوش و چشم زبانهایش بشنویم واقعیت روشن است زبان ترکی یکی از کهنترین و پرگویشورترین زبانهای کشور در عرصه عمومی کمتر فرصت شنیده شدن دارد این واقعیت نه نتیجه کمعلاقگی مردم که معلول سیاستگذاریهای آموزشی رسانهای و اداری است که زبان مادری میلیونها ایرانی را در حاشیه نگه داشته است.
در مدارس کودکی که با ترکی حرف میزند مجبور است جهان را به زبانی یاد بگیرد که از آن فاصله دارد پژوهشهای روانشناسی و تربیتی نشان میدهند که یادگیری در زبان دوم بدون درک کافی زبان مادری اغلب با اختلال همراه است کودکان حس میکنند که زبان خانهشان در فضای رسمی به حاشیه رانده شده است و این احساس کمکم به نوعی تحقیر درونی بدل میشود این شکاف میان خانه و مدرسه نه فقط آموزشی که هویتی است.
با این حال فرهنگ و ادبیات ترکی همچنان در فضای خصوصی و شبکههای اجتماعی شکوفا میشود شاعران نویسندگان و فعالان فرهنگی داستانها و ترانهها را به زبان مادری تولید میکنند و از طریق شبکههای اجتماعی میلیونها مخاطب مییابند این پویایی نشان میدهد که زبان ترکی نه فراموش شده و نه مرده است بلکه در حاشیه رسمی زندگی میکند و سرشار از خلاقیت و مقاومت فرهنگی است.
واقعیت این است که محدودیتهای رسمی نه توانایی زبان را خاموش کرده و نه عشق مردم به زبان مادریشان را بلکه فقط فضای عمومی را فقیر و نابرابر کرده است این شکاف همانجاست که هویت آموزش و عدالت فرهنگی به چالش کشیده میشوند همانجایی که سیاستگذاری میتواند تفاوت ایجاد کند و صدای ترکی را از زیرزمین به عرصه عمومی بیاورد.
رسمیت زبان پلی میان هویت و وحدت ملی
رسمیت یک زبان فراتر از یک تصمیم اداری یا فرهنگی است این گام به معنای تأیید هویت تضمین حقوق و پاسداری از حافظه جمعی یک ملت است ایران با تنوع زبانی و قومی خود در نقطهای حساس قرار دارد جایی که سیاستگذاری زبان میتواند یا شکافها را عمیقتر کند یا پلهای اعتماد و تعلق بسازد.
از منظر حقوق بشری این مسئله روشن است اسناد بینالمللی از جمله اعلامیه حقوق اشخاص متعلق به اقلیتهای قومی ملی زبانی و مذهبی و حتی قانون اساسی ایران در اصل ۱۵ و ۱۹ به صراحت به آموزش و حمایت از زبانهای مادری اشاره دارند این متون زبان را نه فقط ابزار ارتباط که حق بنیادین شهروندان میدانند حقی که تضمینکننده کرامت انسانی و مشارکت برابر در جامعه است.
رسمیت زبانهای مادری بهطور شگفتانگیزی وحدت ملی را تقویت میکند ممکن است این یک پارادوکس به نظر برسد اما تجربه تاریخی و اجتماعی نشان میدهد وقتی هویتهای منطقهای دیده شنیده و محترم باشند، حس تعلق به کل ملت افزایش مییابد برعکس نادیده گرفتن زبان مادری و فرهنگ بومی اغلب به احساس بیگانگی انزوا و شکافهای قومی منجر میشود.
تجارب بینالمللی این واقعیت را تأیید میکند. کانادا با دو زبان رسمی انگلیسی و فرانسه سوئیس با چهار زبان ملی هند و اسپانیا با سیاستهای چندزبانه موفق توانستهاند هم وحدت ملی را حفظ کنند و هم هویتهای منطقهای را گرامی بدارند در همه این کشورها رسمیت زبان نه تهدید که فرصت بوده است فرصتی برای گفتوگو همزیستی و همدلی فرهنگی.
در ایران رسمیت زبان ترکی و دیگر زبانهای بومی نه تنها پاسداری از هویت است که سرمایهای برای توسعه اجتماعی فرهنگی و ملی محسوب میشود سرمایهای که اگر دیده شود و از آن حمایت شود همه شهروندان از آن بهرهمند میشوند و کشور از تهدید بیاعتمادی به امنیت فرهنگی عبور میکند و به سوی وحدتی پایدار و خلاق حرکت میکند.
فارسی، پُل همدلی، ترکی، زادگاه احساس
زبان فارسی بخشی جداییناپذیر از هویت فرهنگی ماست ما با آن سخن گفتهایم شعر خواندهایم، ترانه گوش دادهایم و با آن زیستهایم علاقه به زبان فارسی میراث غنی ادبیاتی غزلسرایی شعر کلاسیک و معاصر همه بخشی از زندگی جمعی ماست و هیچکس مخالفتی با قدرت و زیبایی فارسی ندارد.
اما این نباید به معنای حذف یا نادیدهگرفتن زبان مادری باشد. بسیاری از مردم ایران احساس میکنند که زبان مادریشان به رغم جایگاه پررنگ فرهنگی و تاریخی در فضاهای رسمی آموزشی و رسانهای به حاشیه رانده شده است. آنها نمیخواهند جایگزینی برای فارسی باشند بلکه خواستار همزیستی مسالمتآمیز و احترامآمیز میان دو زباناند فارسی بهعنوان زبان رسمی و ترکی بهعنوان زبان مادری و هویتی و همچنین رسمی.
این خواسته انصاف زبانی، احترام به تنوع فرهنگی و حق انسان به حفظ و رشد هویت خود است. سرمایهای فرهنگی که میتواند ایران را بیشتر به هم نزدیک کند نه از هم جدا. تجربه جهانی و مطالعات زبانشناسی نشان میدهد که دوزبانگی نه فقط تهدید نیست بلکه توانمندساز است همانطور که فرد میتواند همزمان به خانواده و کشورش وفادار باشد میتواند به هر دو زبان مسلط باشد. این تصویر ایران را نه به سرزمینی یکصدایی که به موزاییکی زنده و متنوع تبدیل میکند جایی که حق زبان مادری نه امتیاز که پایهای برای عدالت و همبستگی ملی است.
زبان مادری، تکهای از موزاییک هویت ایران
مفهوم زبان مادری در ایران تاریخی قابلشناسایی است. زبان مادری، بهعنوان زبانی که فرد در کودکی و در محیط خانوادگی با آن رشد میکند، در ایران همواره وجود داشته است. برای مثال در مثنوی مولوی یا تاریخ بیهقی نمونههای زیادی از حضور نفراتی با زبانهای کردی و ترکی وجود دارد. زبان فارسی در طول تاریخ ایران، بهویژه از دورهی سامانیان به بعد، نقش زبان میانجی و فرهنگی را ایفا کرده است. اما این نقش، به معنای نفی زبانهای مادری دیگر نیست. زبانهای مادری مانند کردی، بلوچی، گیلکی، و ترکی در کنار فارسی، نهتنها بهعنوان ابزار ارتباط روزمره، بلکه بهعنوان بخشی از هویت فرهنگی جوامع مختلف حفظ شدهاند. این زبانها نهتنها با فارسی در تعارض نبودند، بلکه در کنار آن به حیات فرهنگی خود ادامه دادند. نفی مفهوم زبان مادری به بهانهی سیالیت زبانی سادهسازی تاریخ پیچیدهی ایران است. پیشنهاد میکنم که بهجای نفی زبان مادری، بر همافزایی زبانهای مادری و زبان فارسی بهعنوان عاملی برای تقویت هویت ملی و فرهنگی ایران تأکید شود. این دیدگاه، به واقعیتهای تاریخی ایران وفادار است. زبانهای این سرزمین در تقابل با یکدیگر نیستند با هم کشتی نمیگیرند. نسبت به هم برتری ندارند. پرند و پلاس نیستند. داراییهای سرزمینمان هستند. حافظهاند، هرکدام تکهای از موزاییک هویتی ما هستند.
از وعده تا عمل، چالش اجرای قانون آموزش زبان مادری
در جریان رقابتهای انتخاباتی، وعدههای مبنی بر اجرای کامل اصل پانزدهم قانون اساسی به یکی از محورهای مهم بحثها تبدیل شد. بر اساس گزارشهای منتشر شده، دکتر مسعود پزشکیان، نامزد انتخابات ریاست جمهوری، بر ضرورت تحقق حق آموزش به زبان مادری و تبدیل شدن به صدای بیصدایان تأکید کرده بود. این وعدهها که با استقبال بخشهایی از جامعه، بهویژه اقلیتهای زبانی، روبرو شد، بر پایه قانون اساسی موجود اصل ۱۵ ارائه شده بود. قانونی که به صراحت آموزش ادبیات زبانهای قومی در مدارس را مجاز شمرده است. با این حال، مخالفت آشکار برخی نمایندگان مجلس با طرح تدریس ادبیات زبانهای مادری و به تعویق افتادن اجرای این وعده، این پرسش را در اذهان عمومی برجای گذاشته که آیا مطالبات فرهنگی و زبانی جامعه، جایگاهی در اولویتهای اجرایی دارد یا خیر. این شکاف میان وعده و عمل، موجب شکلگیری این احساس در میان برخی حامیان شده که صدای آنها در مرحله اجرا ناشنیده مانده است.
امنیت ملی در گرو عدالت زبانی
بسیاری نگران هستند که توجه به زبانهای بومی تهدیدی برای امنیت ملی باشد، این ترس اغلب ریشه در فهم ناقص سیاستهای زبانی دارد واقعیت این است که بیتوجهی به حق طبیعی مردم برای آموزش و استفاده از زبان مادری خود میتواند بذر نارضایتی و بیاعتمادی ایجاد کند. وقتی میلیونها شهروند احساس کنند زبان و هویتشان دیده نمیشود، مشارکت اجتماعی کاهش مییابد و شکافها عمیقتر میشوند در مقابل رسمیت بخشیدن به زبانهای منطقهای مسیر را برای همراهی تعامل و مشارکت فعالانه همه گروهها هموار میکند. همان تضمینی که امنیت فرهنگی و اجتماعی یک کشور به آن نیاز دارد. بنابراین رسمیت زبان ترکی نه تهدید است و نه عامل جدایی بلکه ابزاری برای تقویت وحدت عدالت فرهنگی و امنیت ملی است پلی که هویت منطقهای و هویت ملی را همزمان حفظ میکند و ایران را به کشوری واقعی متنوع و همدل تبدیل میسازد.
کارزار عدالت زبانی، اجماعی از جنس فرهنگ، قانون و علم
در ایران حرکت برای عدالت زبانی دیگر صرفا یک خواسته خاموش در حاشیه نیست اینک جامعه مدنی و فعالان فرهنگی به پیشگامانی تبدیل شدهاند که با صراحت و شفافیت حق آموزش و استفاده از زبان مادری را مطالبه میکنند کارزار تحقق عدالت زبانی یکی از برجستهترین نمونههاست. حرکتی مدنی که سالهاست خواستار تدریس زبانهای بومی در مدارس از پایه تا دانشگاه و تضمین حضور رسمی آنها در نظام آموزشی کشور است. این کمپین نه فقط یک شعار، که نماد پویایی هویتی و احترام به تنوع فرهنگی ایران است تلاشی مدنی برای احیای حقوق زبانی اقلیتها در چارچوب قانونی. نویسندگان این کارزار با اشاره به آیات قران در بخشی از بیانیه آورده اند: خداوند حکیم در کتاب کریم خویش، سوره روم، آیه ۲۲، فرموده است "وَمِنْ آیَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافُ أَلْسِنَتِکُمْ وَأَلْوَانِکُمْ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَآیَاتٍ لِّلْعَالِمِینَ". این کلام الهی، اختلاف زبانها را نشانهای از آیات عظمای آفرینش دانسته و آن را موهبتی برای تعمق عالمان و خردمندان قرار داده است.
همچنین، در سوره حجرات، آیه ۱۳، میفرماید: "یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَأُنْثَىٰ وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ". این آیات نورانی، تنوع زبانی و قومی را عاملی برای تعارف، همبستگی، و تجلی حکمت ربانی شمردهاند. بهرسمیتشناختن زبان مادری، گامی در راستای تحقق این تعالیم متعالی است که اقوام را به پاسداشت هویت خویش و تقویت پیوندهای اخوت فرا میخواند.
التزام جمهوری اسلامی ایران به اعلامیه جهانی حقوق بشر، بهویژه ماده دوم، که بر برابری تمامی انسانها فارغ از تمایزات زبانی تأکید میورزد، و ماده بیست و هفتم، که حق مشارکت آزادانه در حیات فرهنگی جامعه را به رسمیت میشناسد، ما را بر آن میدارد که از دولت محترم بخواهیم این حق بنیادین را به تمامی معنا محترم شمارد.
این کارزار، توجه و حمایت شمار زیادی از فرهیختگان و استادان دانشگاه را نیز به همراه داشته است.
جعفر ساعینیا ژورنالیست و پژوهشگر اقتصاد از تبریز معتقد است: آموزش باید فرایندی آزاد، انسانی و مبتنی بر انتخاب باشد، نه ابزاری برای تحمیل زبان یا فرهنگ خاصی از سوی دولت. تحمیل یک زبان رسمی به عنوان تنها زبان آموزش، نهتنها عدالت آموزشی را نقض میکند، بلکه شکافهای اجتماعی را عمیقتر میسازد. در یک جامعه چندزبانه، آزادی آموزش به زبان مادری، حق اساسی هر شهروند است و نشانهای از احترام به کرامت انسانی و تنوع فرهنگی. دولت باید نقش حمایتی داشته باشد، نه تحمیلی، با فراهمکردن بستر آموزش به زبانهای مختلف، زمینه مشارکت برابر همه اقوام را در توسعه ملی فراهم کند.
محمد علیمرادی فیلمساز و مستند ساز عنوان می کند: من محمد علیمرادی، که سالها با دوربینم داستانهای ناگفته مردمان این سرزمین را ثبت کردهام، شاهد بودهام که چگونه سرکوب زبانی، قلب جوامع را زخمی میکند. عدالت زبانی یعنی حق آموزش به زبان مادری، حق تولید آثار فرهنگی و رسانهای به زبان تورکی، و حق استفاده از این زبان در همه عرصههای زندگی، از مدرسه تا اداره. این نهتنها یک مطالبه قانونی، بلکه یک ضرورت انسانی برای حفظ تنوع فرهنگی ایران است. کارزار عدالت زبانی، فریاد میلیونها تورک در ایران از خوراسان تا سرزمین قشقایی، از آذربایجان تا کرمان هست که میخواهند هویتشان دیده و شنیده شود. بهعنوان یک مستندساز آذربایجانی، با تمام وجود از کارزار عدالت زبانی حمایت میکنم، چرا که زبان، نهتنها ابزار ارتباط، بلکه ریشه هویت، فرهنگ و تاریخ یک ملت است. وقتی به گفته علیاکبر صالحی، وزیر امور خارجه وقت، چهل درصد جمعیت ایران را تورکها تشکیل میدهند، یعنی بیش از سی میلیون انسان که زبان مادریشان تورکی است، حق دارند صدای خود را بلند کنند و خواستار احترام و بهرسمیتشناختهشدن زبان و فرهنگشان باشند.
رضا سرابی اقدم مجسمه ساز، مجموعه دار آثار تاریخی و طرح موزه بیان می کند: زبان مادری بخشی از هویت هر فردی به حساب میآید و تردیدی نیست که ترکی آذربایجانی یکی از ریشه دارترین و کهن ترین زبانهای شناخته شده دنیاست که میلیون ها نفر در دنیا با آن تکلم میکنند و من هم به نوبه خود به رسمیت شناختن زبان ترکی را تکرار تکرار امضا میکنم.
عمار احمدی پژوهشگر انسانشناس هم کارزار عدالت زبانی را اندیشهای کاملا علمی، مدنی، قانونی و اخلاقی میداند.
اتابک وثوقی به عنوان آسیبشناس گفتار و زبان، ️اعتقاد دارد: زبان یک فرایند درک و بیان فقط در بُعد شفاهی -گفتاری و شنیداری- نیست، بلکه بُعد کتبی -نوشتاری و خوانداری- آن باعث فراگیری و ماندگاریاش میشود. تاثیر استفاده از زبان غیرمادری بر رشد ارتباطی و گفتار نوزادان و کودکان -بهخصوص کودکان با تفاوتهای حسی، ارتباطی و شناختی- میتواند مخرب باشد. در بروز بیماریهای مغزی-عروقی زبان مادری و غالب، دیرتر تحت تاثیر قرار میگیرد و اگر فرد خواندن و نوشتن به زبان مادریاش را بلد نباشد، مسیرهای درمان را بسیار محدود میکند.
سپیده آبادپور دانشجو و فعال فرهنگی باور دارد مانند هرجای دیگر در دنیا، این یکی از حقوق شهروندی هریک از شهروندان ایران است. وی معتفد است اگر ترکهای ایران به این حق خود برسند، گروههای اتنیکی دیگر نیز بدان خواهند رسید. چون این مانع برای همیشه از میان خواهد رفت.
وحید انگوتی، موزیسین و فعال هنری معتقد است: اقوام ترک ساکن ایران میراثدار هزار سال تاریخ، فرهنگ و سیاست این سرزمین هستند که در شکل گیری وطنمان ایران نقش بسزایی داشتهاند. رسمیت یافتن زبان ترکی در ایران احترام به تاریخ این سرزمین است و موجبات اتحاد ملی در ایران خواهد شد.
صدرا آقاسی، مهندس کارآفرین از خوی هم باور دارد که ترکیت یکی از مهمترین عناصر ایران در طول تاریخ بوده و در واقع ستون خیمه آن است. رسمیت زبان ترکی در ایران نه در سطح یک خواسته حقوق بشری، بلکه بایست به عنوان الزامی در سطح ملی دیده شود.
رامین قرهپاپاق قشقایی از شیراز، هم چنین می نویسد: با باور به حق مسلم هر ملت در حفظ و گسترش زبان مادری خود، خواستار عدالت زبانی هستم. زبان، هویت و میراث یک ملت است و هیچ قدرتی نباید آن را سرکوب یا محدود کند. ما حق داریم به زبان خود بیاموزیم، بنویسیم و سخن بگوییم، بدون آنکه مورد تبعیض یا تحقیر قرار بگیریم. عدالت زبانی، حق طبیعی و انسانی ماست.
مهدی جلیلی، وکیل پایه یک دادگستری از تبریز چنین استدلال میکند: در دنیا مثال کشور با چند زبان رسمی کم نیست که که در آنها صرف نظر از آمار کم و زیاد ملل مختلف زبان اتنیکها به رسمیت شناخته شده است و نمونه غربی بلژیک و نمونه شرقی آن مالزی هست، پس رسمی شدن زبان ملل ایرانی و تحصیل به زبان مادری آنها در تقابل با زبان فارسی نبوده و فارسی به عنوان زبان ارتباطی مرز سیاسی ایران به حیات خود ادامه خواهد داد و این مصداق بارز وحدت در حین کثرت خواهد بود.
محمد عبدی قیداری، فعال مدنی اجتماعی از قیدار زنجان ابراز میدارد که زبان یکی از اساسی ترین رکن هویتی یک فرد است. و زبان مادری من با پشتوانهی تاریخی چند هزار ساله ذخایر ارزشمند و بی بدیل فرهنگی، اجتماعی، هنری و... را در خود دارد ضرورت اجتناب ناپذیر دارد که این زبان بسط و گسترش داده شود تا برای بشریت در این وانفسای بحران اخلاق و فرهنگ راهگشای سعادت و نیک بختی شود.
محمد جواد جسور از تبریز استدلال میکند که هند ۱۴ زبان رسمی دارد، سوئیس ۴، اسپانیا ۴، بلژیک ۳، کانادا ۲، آلمان ۲، فنلاند ۳، عراق ۳، افغانستان ۳، آفریقای جنوبی ۱۱، بولیوی ۳۵ زبان رسمی دارند. آلمان نیز ۲ زبان رسمی دارد. حق تحصیل به زبان مادری چیزی نیست جز احترام به همه ملتهایی که در یک کشور چندزبانه زندگی میکنند، و اگر این حق در ایران محقق شود، رضایت ملتهای غیرفارس این کشور را به دنبال خواهد داشت. وقتی منِ ترک میتوانم با مهاجرت به کشوری مثل کوزوو، عراق یا ترکیه، که زبان ترکی یکی از زبانهای رسمی آنهاست، به زبان مادریام تحصیل کنم، چرا در سرزمین خودم از این حق خدادادی محروم شدهام؟
اکبر نعیمی فعال مدنی از خوی بیان میکند که ایران کشوری متکثر و چند زبانه بوده و زبان تورکی، زبان مادری دهها میلیون شهروند این کشور است. رسمیت یافتن زبان تورکی احترام و رسمیت بخشیدن به حقوق شهروندی تورکها محسوب میشود. ممانعت از این امر یعنی کنار ماندن جامعه تورکهای ایران در سیستم رسمی این کشور
زهره مظلومی گرافیست و هنرمند از تبریز معتقد است که تحصیل به زبان مادری، حق طبیعی هر انسان است. هیچکس حق ندارد ملتی را از این حق بدیهی محروم کند. پافشاری ما بر رسمیشدن زبان ترکی در ایران، پیش از آنکه یک مطالبه سیاسی باشد، تحقق نخستین و اساسیترین حق ماست؛ حقی که دفاع از آن را وظیفهای ملی میدانیم.
غلامرضا نصیرزاده نویسنده و مترجم معتقد است که زبان ترکی به عنوان یکی از قدرتمندترین، عمیق ترین و ثروتمندترین زبانها، انعطاف و زوایایی چندبعدی دارد و باتوجه به کثرت متکلمین آن ضرورت تام دارد تا به عنوان زبان رسمی دوم تصویب و اجرایی شود.
رعنا رفیعی هنرمند و فعال اجتماعی تاکید دارد که من از زبان مادری خویش، یعنی زبان ترکی، حمایت مینمایم، زیرا این زبان در کنار زبان فارسی از اهمیت بسزایی برخوردار است. متأسفانه، سیاستهای مغرضانهای که از مدتها پیش موجب بروز رفتارهای قومیتی و نژادپرستانه گردیده، چالشهایی را به وجود آورده است. امید دارم که در آیندهای نه چندان دور، در ایرانی آزاد و عاری از محدودیتهای قومیتی و زبانی، همگی در کنار یکدیگر با صلح و آرامش زندگی کنیم.
موسی آشفته فعال مدنی از تهران اظهار میکند که رسمیت زبان ترکی به عنوان طبیعیترین زبان ایران یک دین تاریخی مهم برای ایران است. ترکی بخش بزرگی از گذشته و اکنون ایران است. نقش تاریخی در تاسیس و حفظ ایران کلاسیک، جمعیت چند ده میلیونی و گستره جغرافیایی بزرگ، گذار از نظم متزلزل صدساله را اجتناب ناپذیر میکند.
رقیه کبیری از شهر خوی، بهعنوان عضوی از جامعه ادبیات آذربایجان، باور دارد که عدالت زبانی، یکی از پایههای اساسی برای حفظ غنای فرهنگی و همزیستی هویتهای گوناگون است. زبان، مهمترین بخش هویت انسان است و تنوع آن، بخشی از زیبایی و ثروت بشری بهشمار میآید. رسمیتیافتن زبان ترکی، علاوه بر تقویت احساس همبستگی و وحدت، میتواند غنای فرهنگی را دوچندان کرده و پلی از دوستی میان مردم ایجاد کند.
رحیم غلامی، شاعر، نویسنده و فعال مدنی اهل اردبیل، معتقد است که زبان، اگرچه در ظاهر قواعدی برای ارتباط کلامی است، اما در ماهیت خود پدیدهای اجتماعی و معرفتشناختی است که معنای عمیقتری در بستر جامعه مییابد. به باور او، تقریباً یک قرن است که بحران هویت زبانی ـ شناختی، نوعی تداخل و آشفتگی فکری ایجاد کرده است. به گونهای که هویت جمعی ما در چارچوب معنایی زبان، تحت سرکوبی آگاهانه تداوم یافته و بازتعریف شده است.
رضا سیدی قره بابا از بستانآباد اظهار میدارد که توجه به زبان مادری به عنوان بخشی از هویت فردی و اجتماعی نه تنها در تحکیم وحدت موزائیک فرهنگی ایران تاثیرگذار است بلکه گامی در جهت تحقق حقوق شهروندی است.
هایده بلوکی نویسنده و شاعر از تبریز تاکید دارد که زبان مادری سرمایه فرهنگی است و وقتی از حفظ، توسعه و تقویت فرهنگ یک جامعه سخن به میان میآید، تنها چیزی که گذشته، حال و آینده آن جامعه را بهم پیوند میدهد چیزی به جز زبان نیست. همه ما میدانیم که فرهنگ صلح زمانی شکوفا میشود که مردم از حق طبیعی زبان مادری استفاده کنند.
دکتر شعله اعلایی از ارومیه بیان میدارد که از ادبیات زیبای فارسی لذت برده و میبرم ولی به علت بیسوادی در زبان ترکی از ادبیات زیبای این زبان بیبهره ماندم هم خواندن و هم نوشتن زبان مادریم را نمیدانم و فقط مکالمه محاوره ای آنرا میدانم، میخواهم این وضعیت اصلاح شود برای من شاید دیر شده باشد ولی برای فرزندانمان دیر نشود و از گنجینه هر دو زبان ترکی و فارسی بهرهمند شوند و روح فاخر هر دو زبان در جانشان نور بیفشاند.
حسن فیضی فعال سیاسی و مدنی از مرند باور دارد که زبان مادری و حق تحصیل و تدریس به زبان مادری یکی از حقوق اساسی هر انسان هست. مخالفت با زبان مادری به مثابه مخالفت با هویت و زندگی آن انسان هست. نابودی هر زبان مادری، نابودی زندگی، تاریخ، تمدن و فرهنگ انسان هست. علاوه تدریس و تحصیل به زبان مادری در هر کشوری، به تناسب جمعیت، عدالت در زمینه رسمی بودن آن زبان در کشور اجرا و عملی گردد.
لیلا آکسون، از میاندوآب استدلال میکند که برقراری حقوق طبیعی انسانها نمیتواند به انواع شرطها و بهانهها مشروط و مقید شده، به تعویق بیفتد. حقوق طبیعی همانند حق حیات میباشند که هیچ کسی، به هیچ دلیل مجاز به تعلیق و تعویق آنها نیست. تحصیل به زبان مادری یکی از این حقوق است. محرومیت از حق تحصیل به زبان مادری میلیونها ایرانی بهویژه ما تورکها، محرومیت از بدیهیترین حقوق اولیه است و در جهان امروز نمونهای مشابه ندارد.
سعید یاسینزاده، مسئول انتشارات قالان یورد و کنشگر فرهنگی، اظهار میدارد که زبان مادری، عنصری هویتی است که نشان میدهد به کدام جامعه فرهنگی تعلق داریم. آموزش به زبان مادری، تنها حفظ ابزار ارتباط فرد نیست؛ بلکه پاسداری از پیوندهای عاطفی او، حافظه جمعیاش، جهانبینیاش و احساس تعلق اجتماعی اوست. این حق هر انسان است و تحقق آن عین عدالت است.
افشار سلیمانی سفیر سابق ایران از اردبیل مینویسد معتقدم که ترکی آذربایجانی باید زبان رسمی دوم در ایران شود. این اقدام برای حفظ یکپارچگی ایران ضروری است؛ یکپارچگیای که با بهرسمیتشناختن هویتهای زبانی تقویت میشود نه تضعیف. آذربایجانیها اکثریت جمعیت ایران را تشکیل میدهند و طبیعی است که حقوق زبانی آنان انعکاسی در ساختار رسمی کشور داشته باشد. اصل ۱۵ و ۱۹ قانون اساسی که سالهاست بر زمین مانده، باید بالاخره عملیاتی شود. او تأکید میکند که ترویج و توسعه زبان ترکی، حق الهی، انسانی و قانونی آذربایجانیهاست و تحقق آن نه تنها مشکلی ایجاد نمیکند، بلکه آثار مثبت مهمی دارد. بهویژه، زبان ترکی در توسعه و تحکیم مناسبات خارجی با کشورهای ترکزبان—بهخصوص اعضای سازمان کشورهای ترک—نقش سازنده و مؤثری خواهد داشت. همچنین، رسمیت زبان ترکی میتواند مشارکت همهجانبه آذربایجانیها در روندهای مختلف کشور را افزایش دهد و در نتیجه مشروعیت نظام سیاسی ایران را تقویت کند. این روند در نهایت به افزایش سطح امنیت ملی و تقویت منافع ملی ایران میانجامد و حتی دشمنان ایران را خلع سلاح میکند.
فاطمه داداشزاده، از تبریز و بهعنوان یک رسام، بیان میدارد که زبان مادری، نهتنها هویت ملی هر ملت، بلکه سرمایه فرهنگی آن است و مهمترین عاملی است که وجود و استمرار یک ملت را تأیید میکند. زبان، نیرومندترین وسیلهای است که میراث مادی و معنوی هر ملت را حفظ و ارزشهای آن را توسعه میدهد. از همین رو، زبان یک ملت از ارکان اصلی شکلگیری آن ملت به شمار میرود. برای آیندهمان باید زبان مادریمان، ترکی، را حفظ کنیم و آن را به نسلهای بعدی منتقل سازیم چرا که ملتهایی که زبان خود را از دست بدهند، دیر یا زود هویتشان را نیز از دست میدهند و به سوی نابودی رانده میشوند.
مرتضی مصطفی لو، رئیس اتحادیه خواربارفروشان شهرستان خوی معتقد است که زبان و فرهنگ به هم مرتبط هستند و ما نمی توانیم یکی از اینها را بدون داشتن درک روشنی از دیگری یاد بگیریم. زبان را برای ابراز و منتقل کردن مؤثر فرهنگ لازم داریم. زبان یکی از ارکان اصلی برای استقرار فرهنگ است. زبان و فرهنگ هر دو از عوامل موثر در شکل گیری شخصیت ما دارند. فرهنگ نحوه تعامل با دیگران را به ما می آموزد و به شکل گیری ارزش ها و اخلاق کمک می کند. از سوی دیگر، به کمک زبان می توانیم فرهنگمان را انتقال دهیم. این عقاید و باورهای فرهنگی است که از طریق زبان منتقل میشوند.
پریسا ساعی، فرهنگی فعال و مترجم از تبریز، تاکید دارد که زبان مادری مهمترین ابزار انسانها برای برقراری ارتباط، نوشتن، تبادل افکار و احساسات و درک جهان است. زبان مادری هویت، فرهنگ، گذشته و آینده یک جامعه را شکل میدهد و با انتقال دانش و تجربه به دیگران، موجب حفظ و تقویت آن میشود. من معتقدم که با بهرسمیتشناختهشدن زبان ترکی، همبستگی، عدالت فرهنگی و مدنی در این کشور تقویت خواهد شد و پیوند میان اقوام و فرهنگها مستحکمتر خواهد شد.
حجت محمودی، دانشجوی دکترای پژوهش محور، دانشگاه علوم پزشکی تبریز معتقد است: زبان، شاهکار خلقت و ماحصل تکامل شکوهمند سلول های عصبی انسان است، هر زبانی خواستگاه زایش اندیشه های نوین برای کشف مجهولات هستی می باشد. با حفظ و نگهداشت زبان ها در تعالی میراث بشری سهیم باشیم، ایرانِ چندزبانه گهواره میراث ژرف تر و علم افزایی و مساله گشایی بیشتر در عرصه هستی خواهد بود.
میرعلی رضایی، با بیش از ۲۳ سال تجربه تدریس زبان ترکی در دانشگاهها هم معتقد است: زبان مادری فقط ابزار ارتباط نیست، بلکه ریشه هویت، تاریخ و فرهنگ ماست. از پیش از پهلوی، ترکی در حکومت، ادبیات و زندگی جاری بود، اما سیاست "یک زبان، یک ملت" رضاخان و تداوم فارسیمحوری پس از انقلاب، آن را به حاشیه راند. اصل ۱۵ قانون اساسی دیگر پاسخگو نیست، دو واحد درسی اختیاری و بیکیفیت کافی نیست و موانع اداری و امنیتی، حق آموزش به زبان مادری را سرکوب میکند. رسمی شدن ترکی تنها راه توقف این مسئله زبانی است، از آموزش و رسانه تا دادگاهها، باید بهکار رود تا هویت میلیونها گویشور ترک حفظ شود.
نوید محمدی روزنامه نگار و فعال سیاسی از تبریز هم عنوان میکند: برای احیای زبان به عنوان بخش مهمی از فرهنگ، تسهیل ارتباطات، تقویت اعتماد به نفس و توسعه همبستگی میلیونها انسان رسمیت یافتن زبان ترکی امری بدیهی و در جهت بسط عدالت میباشد.
آیدین تبریزی، ژورنالیست از تبریز هم چنین اظهار میکند: زبان، نهتنها ابزار ارتباط، بلکه ستون هویت جمعی و حافظه تاریخی یک ملت است. کارزار تحقق عدالت زبانی و بهرسمیتشناختن زبان ترکی بهعنوان یکی از زبانهای رسمی ایران، تنها یک مطالبه زبانی نیست، بلکه تلاشی برای احیای عدالت، احترام به تکثر فرهنگی و تثبیت هویت ملی آذربایجان در چارچوب همبستگی ملی است. نادیدهگرفتن زبان مادری، بهمعنای انکار بخشی از وجود یک جامعه است، چراکه زبان، پیوندی ناگسستنی با اندیشه، تاریخ و فرهنگ دارد. امروز، این کارزار نه یک تقابل، بلکه فریادی برای همزیستی عادلانه و مشارکت برابر در ساختار اجتماعی و سیاسی ایران است. بهرسمیتشناختن زبان ترکی، نهتنها حق طبیعی میلیونها ترک کشور، بلکه گامی ضروری در مسیر تحقق وحدت در عین کثرت است، وحدتی که بر پایه پذیرش و احترام متقابل شکل میگیرد، نه بر انکار و حذف.
حمید والائی، وکیل دادگستری و ژورنالیست از تبریز معتقد است: با توجه به اینکه یکی از حقوق اساسی هر فرد، برخورداری از آموزش به زبان مادری است و این حق در اسناد بینالمللی مانند اعلامیه جهانی حقوق بشر ماده 26، میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی ماده 27 و کنوانسیون حقوق کودک ماده 29 مورد تأکید قرار گرفته است، همچنین اصل 15 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز بهصراحت به امکان آموزش زبانهای قومی در کنار زبان رسمی اشاره دارد، متأسفانه در نظام آموزشی کشور، این حق اساسی رعایت نشده و امکان تحصیل رسمی و نظاممند به زبان مادری فراهم نیست. این امر منجر به محدودیت در یادگیری، کاهش کیفیت آموزشی و نابرابریهای آموزشی شده و موجب تضییع حقوق اینجانب و سایر همزبانانم شده است. رفع هرگونه ممانعت از استفاده از زبان مادری در امور آموزشی و فرهنگی در چارچوب قوانین کشور مورد خواست بنده است.
محمدباقر کریمی استاد دانشگاه از تبریز چنین استدلال میکند: یک سوال ابتدایی همیشه در ذهن ام هست که چرا مردمی که زبان دارند، و با آن حرف می زنند، نباید امکان خواندن و نوشتن آن را داشته باشند؟ فکر نمی کنم بتوان یک منطق صحیح پیدا کرد که بتواند این تناقض بسیط را توجیه کند. حتی اگر آن مردم خودشان هم بلوغ مطالبه این حق را نداشته باشند، حکومت موظف است که برای تسهیل مسیر رشد آنها، امکان آموزش زبان شان را فراهم کند، چه برسد به زمانی که آن مردم این حق آشکار را مطالبه کنند، که در این صورت هیچ جایی برای معطل گذاشتن این مطالبه و ادای وظیفه حاکمیت در قبال آن مردم باقی نمی ماند.
علی اصغر عزیزپور، شاعر و نویسنده از تبریز هم بیان میکند: زبان ترکی زبان مادری من است و با این زبان نسل اندر نسل در این جغرافیا زیستهایم و خواهیم زیست.
آیدین سردارینیا نویسنده، مترجم و روزنامهنگار معتفد است: عدالت زبانی به قدری مسئلهای بارز، مسلّم و مسجّل است که برای تحقق حقوق زبانی احتیاجی به توضیح و ارائه دلایل علمی، منطقی و حقوقی نیست. کنجکاوان میتوانند به کنوانسیونهای بینالمللی حقوق بشری از جمله اعلامیه حقوق زبانی مصوّبه ۱۹۹۶ میلادی مراجعه نمایند.
اصغر اسدی، فعال مدنی از تبریز بیان می کند: رسمیت زبان ترکی در ایران، آزمونی برای پایبندی به عدالت، دموکراسی و حکمرانی عادلانه است. این اقدام حقوق فرهنگی میلیونها ترک ایرانی را تامین خواهد نمود و یقینا سبب تقویت همگرایی ملی میگردد. رسمیت زبان ترکی در ایران همچنین پلی برای تقویت پیوندهای فرهنگی-سیاسی با کشورهای ترک است و نیز فرصتی برای همکاریهای اقتصادی و دیپلماتیک در قالب سازمانهای منطقهای مانند سازمان دولتهای ترک (TDT) را فراهم میکند و ایران را به بازیگری کلیدی در معادلات اوراسیا تبدیل خواهد کرد.
مختار اندریانی، شاعر و فعال سیاسی از تبریز اظهار میدارد: آموزش زبان مادری به هیچ اجازه و دستوری نیاز ندارد، چرا که یک امر طبیعی و یک حق اساسی است. دولتها با ممانعتهایشان فقط میتوانند این امر طبیعی را تبدیل به یک امر طبیعی زیر زمینی کرده و از آن یک مساله امنیتی بسازند! و در مقابل، حکومتها میتوانند با رسمی کردن این زبانها احساس همدلی را در میان شهروندان خود تقویت کرده و سطح مشروعیت کشور برای همه شهروندان را به مراتب ارتقا بخشند. کودکی که به بهانههای ملیگرایانه از هویت بومی خود جدا شود، در بزرگسالی و به راحتی هویت ملی خود را به بهانه های بینالمللی بر باد خواهد داد.
کمال مرادی نمین روزنامه نگار و قائم مقام انجمن مهندسان ایران چنین مینویسد: زبان مادری بنیان هویت و روح ملی و منشأ هستی فرهنگی -مدنیت- است تا جایی که علمای فرانسوی میگویند هر کس زبان مادری خود را نداند وحشی است و روسها ندانستن زبان مادری را نهایت وحشیگری توصیف میکنند. هیتلر گفته اگر میخواهید ملتی را درمانده و محتاج کنی زبان آن ملت را نابود کنید. لذا انتظار از رئیس جمهور محترم جناب دکتر مسعود پزشکیان بهعنوان فرزند آذربایجان اجرای اصل ۱۵ قانون اساسی با استفاده از اختیارات قانونی بدون تکیه به بروکراسیهای مجلس و نهادهای بروکراتیک که عملأ در طول این چهار دهه و اندی بر ضد اجرای این اصل مهم عمل نمودهاند، میباشد. امیدوارم در این دولت شاهد پایان بیاحترامی و تحقیر فرهنگی و زبانی در این کشور باشیم .
آیدین صادقی، سردبیر فصلنامه فرهنگی - اجتماعی آیدین گله جک، نویسنده و محقق و فعال در حوزه مسائل اجتماعی هم خاطر نشان میکند اگرچه بعضی از زبانها نقش واسط و ارتباطی دارند، اما زبان ملی، قومی و مادری ماهیتی هویتی برای انسانها دارند که باید بیش و پیش از زبانهای واسط مورد توجه، حمایت و آموزش قرار گیرند. عدالت زبانی در سایه توجه به حقوق فرهنگی، اجتماعی و سیاسی مورد تاکید در بیانیه حقوق بشر، اعلامیه جهانی حقوق زبانی و از همه مهمتر توجه به خواست مردمان گروه های هویتی ممکن است و عدم تحقق آن، بی شک ظلمی آشکار است که ادامه آن در عصر جهانی شدن ارتباطات ناممکن خواهد بود.
معصومه کامکار شاعر، نویسنده و نقاش از ایل بزرگ بچاقچی معتقد است: زبان هر قوم خاستگاه قدمت و اصالت گویشهای آن است. باید آن را پاس داشت و به آیندگان رساند تا حامل فرهنگی اصیل و غنی باشند و بدانند که حیات، محیط و نوع تفکر نسل گذشته چگونه درآئینه زبان متجلی شده است.
فاطمه منافزاده، نویسنده و شاعر از تبریز تاکید دارد که آموزش به زبان مادری باعث میشود فرآیند یادگیری و آموزش مهارتهای اجتماعی، انتقادی، ارتباطی، زبانی، تفکری، فنی و انتقال دانش و تجربه بهتر، دقیقتر و عمیقتر و کاربردیتر صورت بگیرد.
ساره عباسلو فعال فرهنگی مدنی ایل بزرگ بیچاقچی از کرمان معتقد است: زبان، نهتنها ابزار ارتباط، بلکه بخش جداییناپذیر هویت و فرهنگ هر انسان است. هیچ زبانی نباید به حاشیه رانده شود.
علیرضا صرافی پژوهشگر و محقق از تبریز چنین بیان میکند: با عنایت به اینکه زبان ترکی در کنار فارسی پر گویندهترین زبان متداول در ایران است اما طی یکصد سال اخیر صدمات جدی از سیاستهای نژادپرستانه حاکم خورده و با در نظر گرفتن اینکه رسمیت آن در جغرافیای خویش میتواند زمینه مناسبی برای تامین حقوق فرهنگی و زبانی مردم باشد.
مجید وطنپور، ژورنالیست ورزشی از تبریز تاکید دارد که رسمی شدن زبان ترکی در سطح ملی، گامی اساسی در تقویت حقوق شهروندی و ایجاد برابری اجتماعی است. این اقدام نه تنها به حفظ هویت فرهنگی و زبانی ترکها کمک میکند، بلکه اعتماد به نفس شهروندان را نیز افزایش میدهد. با فراهم کردن فرصتهای آموزشی و رسانهای به زبان ترکی، عدالت زبانی تحقق مییابد و افراد میتوانند بدون هیچ گونه محدودیتی به بیان نظرات و احساسات خود بپردازند. این روند موجب تقویت همبستگی اجتماعی و کاهش تبعیضهای زبانی خواهد شد. در نهایت، احترام به زبان ترکی به عنوان یک حق اساسی، پایهای برای توسعه پایدار و مشارکت فعال شهروندان در فرآیندهای اجتماعی و سیاسی است.
سینا بانان، فعال مدنی، سیاسی از تبریز هم استدلال میکند به رسمیت شناختن، آموزش و احترام به زبان مادری اولین گام برای مقابله با فاشیست و رسیدن به عدالت اجتماعی است.
اکبر نظری، فعال سیاسی از تبریز معتقد است که زبان -دیل- و هویت -کیملیک- دو بخش جداییناپذیر از جوامع انسانی هستند. زبان عاملی است که هویت را شکل میدهد، زبان مادری نهتنها ابزاری برای ارتباط هست، بلکه وسیلهای برای تفکر، هویتسازی، و نمادی از تاریخ و شکوه است. بدون تردید، هر اندیشهای که به دنبال تحقیر اقوام، آسیمیلاسیون، و یکسانسازی فرهنگی و زبانی باشد، محکوم است. تلاش برای نابودی یک زبان، برابر یا حتی بدتر از جنایت یک جانی است.
جلیل یعقوبزاده فرد نویسنده و محقق از تبریز معتقد است که با وجود آنکه باور دارم مسئله اصلی ایران همسان پنداری شهروندی با ملیت غالب است مشکل اصلی عدم زدودن ملیت از شهروندی است و تا زمانی که زدودن ملیت از شهروندی تحقق نیابد حقوق شهروندی و از جمله حق آموزش به زبان مادری تحقق نمی یابد کارزار عدالت زبانی و مطالبه به رسمیت شناختن زبان ترکی به عنوان یکی از زبان های رسمی را امضاء نموده و از همه دوستان خواهشمندم در این کارزار شرکت نمایند باشد تا با نوزایی طبیعت این کارزار آغازی برای تحقق شهروندی ملیت زدایی شده و حقوق شهروندی باشد.
سعید نعیمی از کرج بیان می کند که بر اساس شواهد تاریخی و سابقه آذربایجان و ترکان در چند قرن اخیر، ما از همه مدعیان دیگر ایرانیتر هستیم، از همه مدعیان دیگر بیشتر دلبسته ایران و یکپارچگیاش بوده و هستیم و پدران ما در بزنگاههای مهم تاریخی این را ثابت کردهاند، این موضوع، اعتقاد درونی مورد غفلتی است که اکنون نیاز به پر رنگ شدن دارد. مشخص است که بدون فکر و عمل اجداد ما احتمالا یا ایرانی وجود نداشت یا در صورت وجود کشوری کوچک و محدود در همسایگی افغانستان بود. ایران امروز محصول فکر و عمل پدران ترکها است، منظورم نادیده گرفتن نقش دیگران نیست. بدیهی است که همه نقش داشتهاند، ولی با سهم و نقش ما قابل مقایسه نیست. مرزهای ایران امروز با خون اجداد ترک ما ترسیم شده است هم در بندرعباس و جنوب در مبارزه با اشغالگران پرتغالی و انگلیسی هم در شمال و مبارزه با مهاجمان روس. ما برای حفظ این خاک حتی با عموزادگان و همزبانان خود در عثمانی هم جنگیدهایم.
رضا ابری فعال فرهنگی سیاسی از تبریز معتقد است: تحصیل به زبان ترکی، برای کودکان ترک، این فرصت را فراهم می کند که آنچه در ذهن دارند را راحت تر بیان کرده و بهتر عمل کنند، اعتماد به نفسشان بیشتر شده و در جهت توسعه کشور عملکردشان بهبود یابد.
سیدمرتضی حسینی از زنجان اظهار میدارد که تنوع ذات جهان طبیعی و انسانیاست. هیچ تنوعی بالذات عامل اختلاف یا تفرقه نیست. آنچه تنوع و گونهگونی هویتی- فرهنگی انسانها را به عامل تفرقه و اختلاف تبدیل میکند، برخورد نادرست با تنوع و تکثر، انکار آنها و تلاش برای از بین بردن آنهاست. اساسا جهان طبیعت و جهان انسانی- اجتماعی با تکثر و تنوع معنا و امکان حیات مییابد. بر همین اساس، تنوع و تکثر طبیعی و انسانی از مهمترین ویژگیهای عالم وجود است. ایران نیز به عنوان بخشی از این جهان طبیعت و عالم بشریت، از این قاعده مستثنی نیست. مهمترین جلوهگاه این تنوع و تکثر از بعد انسانی، تنوع هویتی- زبانیاست.
امیر محمد گلوانی اقتصاد دان از تهران دلیل پیوستن به کارزار عدالت زبانی را چنین عنوان میکند: چون قائل به ایرانی آزاد و آباد برای همه ایرانیان هستم.
دکتر میرقاسم بنی هاشمی از تهران معتقد است که برای ایران متحد، برای ایران برابر، برای تفاهم ملی، برای نظام آموزشی عادلانه، برای آینده ای زیبا.
سامی سردار ملی نوه ستارخان از تبریز تاکید دارد که رسمیت و آموزش زبان مادری حق مسلم هر انسانی است.
حسین ادیبان، جامعهشناس و فعال اجتماعی از شهر مراغه هم بیان میکند: امر آموزش در اکثر جوامع بخصوص جوامع غیر توسعه یافته در انحصار دولت است. لذا هر گونه تغییر عمده و مهم در این نهاد مستلزم تغییر در رویکرد و ساختار حاکمیت است. نیز میدانم که جمعآوری امضاء برای رسیدن به اهداف متعالی بشری در کشوری که عقلانیت در آن متاعی بیارزش است، کار مهمی به پیش نخواهد برد. به نظرم مهمتر از اهداف این کمپین، خود وجود کمپین میباشد. جمع گردیدن مجموعهای از افراد یک جامعه، پیرامون پیشبرد هدفی انسانی، خود یک موفقیت بزرگ محسوب میشود.
رحیم بقال اصغری، نویسنده و تصویرگر از تبریز هم خاطر نشان میکند: هر انسان با زبانی قراردادی با دیگر همنوعان و جامعه و محیط خود ارتباط برقرار می کند که قابل ترجمه نیست. زبان احساس و درک اوست و این حق طبیعی بعنوان تکریم کرامت انسانی باید محترم شمرده شود. در کشور ایران که زبان تورکی از دیرباز توسط اکثریت جامعه وجود داشته است، رسمیت یافتن آن امری مستلزم و منطقی است.
سیامک کوشی از تبریز باور دارد که برای تحقق عدالت، رفع تبعیض و پیشرفت و پویایی کشور در امور فرهنگی، علمی، اقتصادی، روابط بین المللی و سیاسی خواستار رسمی شدن زبان ترکی به عنوان یک زبان مهم بین المللی، اصیل و با قاعده و دارای ریشه در تاریخ در این خاک، میباشم.
محمد صالحی، شهروند و فعال مدنی آذربایجان از تبریز چنین مینویسد: جهت اتحاد و بالندگی و توسعه جامعه بایستی هویت و زبان مادری مان رسمی گردد با دو واحد درس اختیاری یا دو بیت شعر تورکی نمی توان یک زبان و فرهنگ را محافظت نمود. نمونه کشورهای چند زبانه توسعه یافته نمونه بارز این موضوع می باشد.
مسعود فیوضات فعال فرهنگی آذربایجان تاکید دارد: بدون اعتقاد به تغییر در حیات اجتماعی و فرهنگی، افقهای توسعه برای ایران شکل نخواهد گرفت. یکی از مهمترین تغییراتی که زمان آن فرا رسیده پایان سیاست تک زبانی و ایجاد امکان برای آموزش و حمایت از زبانهای غیر فارسی است.
بهزاد بنیادی موزیسین و فعال هنری از تبریز چنین باور دارد: سرکوب زبان یک جامعه، تنها به معنای از بین بردن یک وسیله ارتباطی نیست، بلکه سرکوب هویت فرهنگی، تاریخ و شیوه تفکر آن جامعه نیز محسوب میشود. زبان یکی از ابزارهای اساسی برای بیان هویت فردی و جمعی است. هنگامی که ممنوع شود، افراد از حق آموزش به زبان مادری، توسعه ادبیات و هنر خود، و حتی صحبت کردن راحت در زندگی روزمره محروم میشوند. این وضعیت باعث گسست افراد از هویت خود، محو حافظه جمعی و نابودی تنوع فرهنگی میشود. ممنوعیت زبانها معمولاً به دلایل سیاسی یا ایدئولوژیک اعمال میشود و آسیبهای روانی و اجتماعی عمیقی بر جوامع برجای میگذارد. اما در یک جامعه عادلانه و آزاد، حق صحبت کردن، نوشتن و حفظ زبان مادری باید به عنوان یکی از حقوق اساسی انسانها به رسمیت شناخته شود.
احد فرهمندی، محقق و پژوهشگر ادبیات و فولکلور آذربایجان اظهار میدارد: زبان مادری نه تنها وسیلهای برای ارتباط است، بلکه ابزاری برای حفظ هویت، فرهنگ و تاریخ یک ملت نیز محسوب میشود. بنابراین، حفظ و ترویج زبانهای مادری از اهمیت بالایی برخوردار است.
راه پیش رو برای یک سرزمین، چندصدایی
وقتی به تمام آنچه گفتیم نگاه میکنیم یک حقیقت ساده اما عمیق آشکار میشود رسمیت زبان ترکی نه امتیاز است نه امری سیاسی، بلکه حقی طبیعی و فرصتی بزرگ برای ایران است. حقی که تضمینکننده کرامت فرهنگی میلیونها ایرانی است و فرصتی که میتواند تنوع را به سرمایهای برای وحدت و همدلی بدل کند.
راه پیشرو برای یک سرزمین چندزبانه روشن است. زبان فارسی، به عنوان زبان مشترک و میراث فرهنگی اصلی بخش بزرگی از تاریخ مکتوب ایران، نقشی بیبدیل در پیوند این سرزمین کهن ایفا کرده است. با این حال، این واقعیت نباید مانع از آن شود که سهم دیگر زبانها در شکلدهی به موزاییک رنگارنگ هویت ایرانی نادیده گرفته شود. مخالفت با تدریس زبان مادری در مدارس، تنها یک مسئله آموزشی نیست، این چالشی هویتی است که میتواند حس محرومیت و بیعدالتی را در میان میلیونها ایرانی تقویت کند.
راهحلها روشن و چندلایهاند. در کوتاهمدت، دولت و مجلس میتوانند با بهرهگیری از اصل ۱۵ قانون اساسی، لایحهای برای رسمیتبخشی به آموزش ترکی و دیگر زبانهای قومی تدوین کنند، قانونی که هم حق آموزش به زبان مادری را تضمین کند و هم جایگاه زبان ملی فارسی را حفظ نماید. در بلندمدت، تجربه کشورهای چندزبانه نشان میدهد که راهکارهای ساختاری و قانونی از جمله اصلاح قانون اساسی یا همهپرسی و رفراندوم میتوانند حقوق زبانی اقلیتها را پایدار و تضمینشده کنند. همهپرسی راهی برای مشارکت مستقیم مردم و تایید اجتماعی این حق است و تغییر قانون اساسی، ابزاری برای تثبیت رسمی و قانونی این رسمیت بدون خدشه بر یکپارچگی ملی.
ما تصویری روشن از ایران آینده میخواهیم: سرزمینی که دو زبان در آن همزیستی میکنند، جایی که تفاوت زبانی نه تهدید، بلکه سرمایهای برای همزیستی، پیشرفت و احترام متقابل است. جایی که کودکان هم حافظ و سعدی را میخوانند و هم شهریار و نسیمی، و همه صداها در کنار هم هویت یک ملت کهن را زنده نگه میدارند. و باز، پرسشی که سنگینی تاریخ را بر دوش دارد: آیا زمان آن نرسیده است که این سرزمین، به تمامی صداهایش رسمیت بخشد؟