خب، من یک ماشین زمان دارم و میخوام برگردم به سال ۱۳۹۹. دلیلش هم اینه که قبل از اینکه کرونا شروع بشه، یه سفر خارجی رفته بودم و وقتی برگشتم، همه چیز عوض شده بود. نه تنها هزینههای درمان کرونا رو باید میدادم، بلکه همه جا تعطیل شده بود و من نتونستم کار کنم و پول دربیارم. حالا اگه میدونستم اینطور میشه، قبل از سفر یه بیمه سلامت و یه بیمه عمر میخریدم. من قبل از سفر تصور میکردم که بیمهای لازمم نشه. چون فکر میکردم که سفر خارجی چیز خطرناکی نیست و من هرگز بیمار نمیشم. البته این فقط تصورات نادرست من بود. وقتی کرونا شروع شد، من متوجه شدم که چقدر احمقانه عمل کردهام. نه تنها در معرض خطر عفونت قرار گرفتم، بلکه هزینههای درمان را هم نتونستم پرداخت کنم. البته این فقط نتایج نامسئولانه عمل کردن من بود. حالا با این ماشین زمان، میخوام به قبل از سفر برگردم و یک بیمه سلامت خوب بخرم. چون فکر میکنم که با این کار، میتونم زندگی خود را بهتر کنم. البته این فقط آرزوهای من است. همچنین، میخوام یک بیمه عمر هم بخرم. چون فکر میکنم که با این کار، میتوانم به خانوادهام کمک کنم. البته این فقط عشق به نزدیکان من است.حداقل با اون پول میتونستم خودم رو تسکین بدم. البته نه با خرید لوازم بهداشتی و دارو، بلکه با خرید چیپس و شکلات و فیلم دیدن تو خونه. خدایا، چقدر دلم میخواد برگردم به اون روزای قبل از کرونا. حالا فقط مونده چطور این ماشین زمان رو راه بندازم؟ خب، من فکر کردم شاید با استفاده از چند تا قطعه الکترونیک قدیمی و چسب و نخ و سوزن میتونم چیز جالبی درست کنم. البته نصفش رو هم از فروشگاه لوازم خانگی خریدم. بعد با استفاده از چند تا فرمول ریاضی که تو اینترنت پیدا کردم، سعی کردم فضا-زمان رو خم کنم. البته نصفش رو هم حدس زدم. بعد با استفاده از چند تا دستورالعمل که تو گوگل پیدا کردم، سعی کردم ماشین زمان رو روشن کنم. البته نصفش رو هم فقط دکمه زدن بود. و الان من دارم منتظر میشینم که ماشین زمان جواب بده. البته نصف عمرم رفت تا به اینجا برسم. شاید شانس من هست که تصادفاً چنین وسیلهای پیدا کردم ولی خب، من هنوز از تلاش خودم راضی هستم. شاید این ماشین زمان واقعاً کار کنه و من بتونم برگردم به گذشته و از خودم جبران کنم. البته شاید هم فقط یه بمب باشه و من رو منفجر کنه. ولی خب، من هنوز از زندگی خودم خسته نشدم. شاید این ماشین زمان یه فرصت جدید باشه و من بتونم چیزهای جدیدی یاد بگیرم. البته شاید هم فقط یه عروسک باشه و من رو بخنده بندازه. ولی خب، من هنوز از خنده خودم دلزده نشدم. شاید این ماشین زمان یه دوست جدید باشه و من بتونم باهاش حرف بزنم. البته شاید هم فقط یه رادیو باشه و من رو به موسیقی گوش دادن وادار کنه. ولی خب، من هنوز از موسیقی خودم سیر نشدم. شاید این ماشین زمان یه هدیه باشه و من بتونم باهاش خوش بگذرونم.
#بسپرش_به_ازکی