من مجتبی توکل زندانی سیاسی که در تاریخ ۲۴ بهمن ۱۴۰۱ از زندان رجایی شهر آزاد شدم،از شاهدان عینی آتشسوزی بزرگ زندان اوین بودم,که در تاریخ ۲۳ مهرماه ۱۴۰۱ به وقوع پیوست.و بعد از آن من را به همراه ۴۲ زندانی دیگر به زندان رجایی شهر تبعید کردند.شب خیلی عجیبی بود.ما ، در بند ۸ زندان اوین که مختص زندانیان سیاسی و زندانیان جرائم مالی بود،محبوس بودیم.جو زندان اوین ، بعد از حوادث فوت مرحومه ژینا امینی و اعتراضات خیابانی مردم و همچنین درگیری و نزاع در زندان لاکان رشت ، به شدت امنیتی شده بود. دو روز قبل از وقایع آتشسوزی ،یعنی ۲۱ مهرماه، ۴ زندانی به نامهای رضا نوروزی،محمد تقوی،رضا خندان،و ماهان جلال دوست بدون هیچ دلیلی و با فرستادن گارد ویژه و حیدر حیدرکنان،به زندان رجایی شهر منتقل کردند.! بچه ها از این جابجایی ناگهانی و همچنین محدودیتهای فراوان در روزهای اخیر مثل نصب کردن درهای متعدد و بستن درب سالنها بعد از اخذ آمار دوم روزانه و جلوگیری از رفتن دوستان به کتابخانه بعد از اخذ آمار ،که قبلاً این محدودیت وجود نداشت،موجی از نارضایتی در بینشان دیده میشد که در نهایت در فردای آنروز یعنی بعد از ظهر جمعه ۲۲مهرماه، با شعارهای ضد حکومتی از طرف زندانیان سیاسی مواجه شدیم. در فردای آنروز
یعنی شنبه،من متوجه حضور نیروهای اطلاعاتی در زندان شدم.ودر بعداز ظهر روز واقعه متوجه جابجایی حسن رعیت معروف، به زندان تهران بزرگ ، که در سالن ۷ بند ۸ زندانی بود شدیم و همچنین متوجه شدیم که از ورود مهدی هاشمی پسر هاشمی رفسنجانی که در یکی از سوییتهای بند ۷ زندانی بود با توجه به اتمام مرخصی او، ممانعت به عمل آمده و مهدی هاشمی در آن روز، به زندان ورود نکرده است.این موارد ابهاماتی بود که گفتم قبل از روایت آتشسوزی به مخاطبان ارایه دهم تا کاملا شفاف سازی شود.و اما شرح آتشسوزی ۲۳,مهرماه زندان اوین...اون روز زنگ هواخوری حتی زودتر از همیشه به صدا در آمد و همه به سالنهای خود مراجعه کردیم.من اون شب در چراغخانه سالن ۱۰ بند ۸ که محبوس بودم مشغول آشپزی بودم که یکی از دوستان پیشم آمد و گفت مجتبی ، انگار ۵ نفر از بند ۷فرار کردند.لازم است بگویم که بند ۷ چسبیده به بند ۸ که ما بودیم قرار داشت و بند۷, مختص زندانیان جرایم اعتیاد و سرقت بود.من یکدفعه شوکه شدم و بلافاصله به یکی از دوستان تلفن زدم .تلفنهای اوین تا ساعت ۹ شب وصل بود و تماس من در ساعت حدود هشت و ربع بود که دوستم گفت تیتر یکی از رسانهها این بوده به عنوان خبر فوری که پهباد بر فراز زندان اوین! و من ابراز بی اطلاعی کردم چون واقعا نمیدانستم چه اتفاقی افتاده.بعد از اتمام تلفن به اتاق مراجعه کردم و دیدم در اتاق همهمه شده و همه از پنجره به بیرون نگاه میکنند.از آنجایی که سالن ۱۰ بند ۸ بالاترین نقطه بود ، به محوطه بند ۷ اشراف داشت و من دیدم تعدادی از زندانیان در حال فرار هستند و صدای تیر اندازی و دود حاصل از سوختن یکی از سالنهای بند۷ فضای زندان را پر کرده بود..با توجه به حوادث ساختمان پلاسکو و متروپل و از ترس اینکه مبادا آتش به سالنهای ما سرایت کند.مبادرت به شکستن قفل سالن کردیم و بعد از دقایقی درب سالن باز شد و عده ای به بیرون سالن آمدیم.سالنهای ۸ و ۹ نیز قفلها رو شکسته و عده ای به هواخوری محوطه بند ۸ ورود کردیم. در همین حال دود ناشی از سوختن سالنهای بند ۷ کل محوطه زندان را پر کرده بود.در همین حال نیروهای زندان با دیدن زندانیان به محوطه شروع به پرتاب گاز اشک آور کردند.چشم و گلوی ما آنقدر میسوخت که مجبور شدیم برای فرار از گاز اشک آور اقدام به برپا کردن آتش در محوطه زندان کنیم.حالا شعله های آتش به آسمان زبانه میکشید.از ساعت ۹ شب تا ۱۰ شب, اوین میدان جنگ بود!انواع و اقسام گلوله ها به سمتمان شلیک شد. ۳نفر از دوستان به نامهای یاشار توحیدی،محمدخانی،و مهران کریمی که در سالن بود تیر جنگی خوردند و حدود ۱۵ نفر دیگر تیرهای ساچمه ای و تیر پنتبال دریافت کردند.شما تصور کنید ما با دستان خالی فقط برای حفاظت از جانمان به هواخوری آمده بودیم ولی به سمت ما شلیک میکردند.حتی هیچ اخطاری جهت برگشت به سالن به ما ندادند.سپس با ورود یگان ویژه به هواخوری همه ما را به پشت خواباندن و با فحاشی ناموسی و رکیک ترین الفاظ به دوستان ،ضربات متعددی را با میله های فلزی و باتوم به جای زخم بچه ها وارد میکردند.سپس ما را به سالن ورزشی بردند و حدود ۱۵۰۰ نفر از زندانیان بند ۷ نیز را به آنجا آوردند چون بند ۷ کاملا سوخته بود.ما زندانیان بند ۸ حدود ۵۶ نفر بودیم که حدود ۱۳ نفر به بهداری منتقل شدند و ۴۳ نفر به زندان رجایی شهر منتقل شدند.آمار کشته شده ها در رسانه جمهوری اسلامی ۸ نفر اعلام شده ولی من به صراحت اعلام میکنم آمار خیلی بیشتر بوده و ابن را بچه های بند ۷ میگفتند که اکثرا در اثر اصابت گلوله بوده است.!بعد زندانیان بند ۷ را هم به زندان تهران بزرگ منتقل کردند.واقعا شب عجیبی بود و شاید این آتشسوزی برای اولین بار در زندان اوین رخ داد.!دوستان میگفتند برای حمل اجساد از نیسان ضایعات خشک استفاده کردند و سوال اینجاست اگر تعداد جانباختگان ۸ نفر بوده , این اجساد را نمیتوانستند با آمبولانس منتقل کنند؟ ۴ نفر از زندانیان بند ۸ به جرم آتشسوزی در زندان مورد اتهام افساد فی الارص و محاربه قرار گرفتند ،در صورتی که هیچ عملی از این دوستان سر نزده و من شاهد عینی ماجرا بودم.روایت را کوتاه میکنم و برای همه زندانیان سیاسی آرزوی طلوع صبح آزادی را از خدای منان خواستارم✌️✌️✌️
با توجه به حوادث ساختمان پلاسکو و متروپل و از ترس اینکه مبادا آتش به سالنهای ما سرایت کند.مبادرت به شکستن قفل سالن کردیم و بعد از دقایقی درب سالن باز شد و عده ای به بیرون سالن آمدیم.سالنهای ۸ و ۹ نیز قفلها رو شکسته و عده ای به هواخوری محوطه بند ۸ ورود کردیم. در همین حال دود ناشی از سوختن سالنهای بند ۷ کل محوطه زندان را پر کرده بود.در همین حال نیروهای زندان با دیدن زندانیان به محوطه شروع به پرتاب گاز اشک آور کردند.چشم و گلوی ما آنقدر میسوخت که مجبور شدیم برای فرار از گاز اشک آور اقدام به برپا کردن آتش در محوطه زندان کنیم.حالا شعله های آتش به آسمان زبانه میکشید.از ساعت ۹ شب تا ۱۰ شب, اوین میدان جنگ بود!انواع و اقسام گلوله ها به سمتمان شلیک شد. ۳نفر از دوستان به نامهای یاشار توحیدی،محمدخانی،و مهران کریمی که در سالن بود تیر جنگی خوردند و حدود ۱۵ نفر دیگر تیرهای ساچمه ای و تیر پنتبال دریافت کردند.شما تصور کنید ما با دستان خالی فقط برای حفاظت از جانمان به هواخوری آمده بودیم ولی به سمت ما شلیک میکردند.حتی هیچ اخطاری جهت برگشت به سالن به ما ندادند.سپس با ورود یگان ویژه به هواخوری همه ما را به پشت خواباندن و با فحاشی ناموسی و رکیک ترین الفاظ به دوستان ،ضربات متعددی را با میله های فلزی و باتوم به جای زخم بچه ها وارد میکردند.سپس ما را به سالن ورزشی بردند و حدود ۱۵۰۰ نفر از زندانیان بند ۷ نیز را به آنجا آوردند چون بند ۷ کاملا سوخته بود.ما زندانیان بند ۸ حدود ۵۶ نفر بودیم که حدود ۱۳ نفر به بهداری منتقل شدند و ۴۳ نفر به زندان رجایی شهر منتقل شدند.آمار کشته شده ها در رسانه جمهوری اسلامی ۸ نفر اعلام شده ولی من به صراحت اعلام میکنم آمار خیلی بیشتر بوده و ابن را بچه های بند ۷ میگفتند که اکثرا در اثر اصابت گلوله بوده است.!بعد زندانیان بند ۷ را هم به زندان تهران بزرگ منتقل کردند.واقعا شب عجیبی بود و شاید این آتشسوزی برای اولین بار در زندان اوین رخ داد.!دوستان میگفتند برای حمل اجساد از نیسان ضایعات خشک استفاده کردند و سوال اینجاست اگر تعداد جانباختگان ۸ نفر بوده , این اجساد را نمیتوانستند با آمبولانس منتقل کنند؟ ۴ نفر از زندانیان بند ۸ به جرم آتشسوزی در زندان مورد اتهام افساد فی الارص و محاربه قرار گرفتند ،در صورتی که هیچ عملی از این دوستان سر نزده و من شاهد عینی ماجرا بودم.روایت را کوتاه میکنم و برای همه زندانیان سیاسی آرزوی طلوع صبح آزادی را از خدای منان خواستارم✌️✌️✌️