پنج سطح جهل The Five Orders of Ignorance
موضوع پنج سطح جهل ابتدا توسط Philip Armour در مقالهای تحت عنوان The Laws of Software Process در سال 2000 ارائه شد. Armour در مقاله خود به این اشاره کرد که:
- نرمافزار منبع دانش است: برخلاف محصولات فیزیکی که مادهی اولیه تولید میکنند، نرمافزار محصولی از دانش انسان است.
- فرآیند توسعه نرمافزار معطوف به یادگیری است: بسیاری از شکستهای پروژههای نرمافزاری به دلیل فقدان درک صحیح از مسئله و ناتوانی در مدیریت دانش رخ میدهد.
- مدیریت جهل مهمتر از مدیریت دانش است: برای موفقیت، تیمها باید ابتدا بفهمند که چه چیزهایی را نمیدانند.
پنج سطح جهل یک چارچوب فکری ارزشمند است که درک بهتری از دانش، نادانستهها، و نحوه یادگیری ارائه میدهد. این چارچوب برای توسعهدهندگان نرمافزار و مدیران پروژه بسیار مفید است، زیرا به درک عمیقتر مشکلات، شناسایی خطرات، و مدیریت دانش در فرایند توسعه کمک میکند.
شما میدانید که چه چیزی را میدانید. این دانش شامل مهارتها، مفاهیم، و اطلاعاتی است که به آنها تسلط دارید.
- مثال عملی:شما میدانید که چگونه یک الگوریتم مرتبسازی را پیادهسازی کنید.
میدانید که برای رفع یک خطا (bug)، از کدام ابزار (debugger) استفاده کنید. - کاربرد: در این سطح، شما در حال استفاده از دانش خود برای حل مشکلات یا انجام کارها هستید.
شما نمیدانید که چه چیزی را نمیدانید، اما میدانید چگونه بفهمید.
- ویژگی کلیدی: این سطح به توانایی تحقیق و یادگیری اشاره دارد.
- مثال عملی:شما میدانید که یک فناوری جدید (مثلاً Docker) وجود دارد و نیاز دارید که آن را یاد بگیرید.
برای یادگیری، به مستندات رسمی، دورههای آموزشی، یا کمک همکاران مراجعه میکنید. - چالش: این سطح نیازمند زمان و منابع برای یادگیری است.
شما نمیدانید که چه چیزی را نمیدانید. به عبارتی، «چیزهای ناشناخته ناشناخته» وجود دارند.
- ویژگی کلیدی: این سطح زمانی رخ میدهد که شما حتی نمیدانید که باید به دنبال چه چیزی باشید.
- مثال عملی:شما نمیدانید که یک فناوری جایگزین بهتر (مثلاً Kubernetes به جای Docker) وجود دارد.
در پروژه، ممکن است تیم متوجه نباشد که یک وابستگی کلیدی وجود دارد که باید مدیریت شود. - چالش: این سطح ریسک بسیار بالایی دارد، زیرا ممکن است پروژه را با خطرات غیرمنتظره مواجه کند.
- راهحل: کاوش، تحلیل، و استفاده از تجربیات دیگران میتواند به شناسایی این ناشناختهها کمک کند.
شما نمیدانید که چگونه بفهمید. به عبارتی، فرآیند یا متدی برای شناسایی و یادگیری ندارید.
- ویژگی کلیدی: این سطح زمانی رخ میدهد که تیم یا فرد نمیداند از کجا شروع کند.
- مثال عملی:یک تیم نرمافزاری نمیداند چگونه نیازمندیهای مشتری را شناسایی کند.
ممکن است فرآیندهای مدیریت پروژه مانند Scrum یا Kanban وجود نداشته باشد. - چالش: بدون داشتن فرآیند مناسب، تیم در مواجهه با مشکلات سردرگم میشود.
- راهحل: تعریف فرآیندهای یادگیری و تصمیمگیری، مانند کارگاههای آموزشی (workshops)، جلسات طوفان فکری (brainstorming)، و تحلیل نیازمندیها.
شما حتی نمیدانید که جهل وجود دارد.
- ویژگی کلیدی: این سطح به ناآگاهی مطلق اشاره دارد. فرد یا تیم حتی متوجه نمیشود که باید چیزی را یاد بگیرد یا تغییر دهد.
- مثال عملی:یک سازمان معتقد است که فرآیندهای فعلی آنها کامل هستند و نیازی به بهبود ندارند.
یک مدیر پروژه ممکن است فکر کند که مشکلات تیم ناشی از کمکاری است، در حالی که دلیل واقعی ضعف فرآیندهاست. - چالش: این خطرناکترین سطح است، زیرا تغییر تنها زمانی رخ میدهد که این سطح جهل شناسایی شود.
- راهحل: استفاده از مشاوران خارجی، بازخورد مشتریان، و تحلیل عملکرد سازمان.
تیمها باید به یادگیری مداوم متعهد باشند.
تیمها باید به صورت فعالانه ناشناختهها را بررسی کرده و با آنها مواجه شوند.
ترکیب افراد با دیدگاهها و تخصصهای مختلف میتواند به کاهش جهل در همه سطوح کمک کند.
- شناسایی سطوح جهل در پروژه:بررسی کنید که تیم در کدام سطح از جهل قرار دارد.
- برنامهریزی برای کاهش جهل:
سطح صفر: استفاده از دانش موجود.
سطح اول: تحقیق و یادگیری.
سطح دوم: تحلیل نیازمندیها و پیشبینی ناشناختهها.
سطح سوم: تعریف فرآیندهای یادگیری و تحلیل.
سطح چهارم: بازنگری عمیق و مشاوره خارجی.
- تمرکز بر یادگیری مداوم:تیمها باید همیشه آماده یادگیری، تحقیق، و بازنگری فرآیندها باشند.
- کاربرد ابزارهای مناسب:
استفاده از User Story Mapping برای کاهش سطح دوم جهل .
استفاده از Scrum یا Kanban برای کاهش سطح سوم جهل.
استفاده از Retrospective و External Audit برای شناسایی سطح چهارم جهل.