مسافر
مسافر
خواندن ۱ دقیقه·۶ سال پیش

آغاز سخن

این هم یک پلتفرم جدید برای نوشتن. بی ویرایش نوشتن. شاید کسی خوشش بیاید؛ شاید هم هیچکس دوستش نداشته باشد. غلط ها را به درست ها ببخشید.

سالها سعی کردم بنویسم. ولی انگار تکلف مانع از نوشتن است. حالا بی تکلف مینویسم. البته اول باید این پلتفرم جدید را که نامش ویرگول است آزمایش کنم. پس آزمایشی مینویسم.

سالها قبل در وبلاگ ها شروع به نوشتن کردم. اما با تکلف نوشتم و همین شد که همیشه به دنبال این بودم که بدانم دیگران در مورد نوشته من چه فکر میکنند. البته و صد البته که نظر مخاطب خیلی مهم است ولی اگر من همواره به دنبال جلب نظر مخاطب باشم هیچگاه نمیتوانم از دل بنویسم و چه خوش گفت که : سخن چو از دل برآید لاجرم بر دل نشیند. جالبه! نه؟ این هم یک پارادوکس است میان هزاران پارادوکس در زندگانی ما که هر روز یقه ما را میگیرد.

همه مسافریم. من هم مسافری هستم میان این همه مسافر که هر روز در این جاده ها سرگردانیم.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید