مختار مرادی
مختار مرادی
خواندن ۶ دقیقه·۴ سال پیش

آیا من برای شروع کسب‌وکار خودم آماده‌ام؟

شاید شما هم مثل من اگر زندگی کارآفرین‌ها رو دنبال کرده‌باشید جاهای مختلف دیدید و خوندید که بیشترشون پیشنهاد دادن که بیست تا سی‌سالگی تو شرکت‌های مختلف کار کن، و بعد از سی‌سالگی کارمندی رو بزار کنار و با تجربه‌ای که از کارکردن با دیگران داشتی و راه ‌و روشی که در اداره کردن بیزینس از کارفرما یاد گرفتی کم‌کم استارت کار خودت رو بزن و تمومش کن این زندگی کارمندی رو با اون بله قربان گفتن‌ها و دادن بزرگترین سرمایه‌ات یعنی عمر گران‌بها در عوض چندرغاز پول! که به سر ماه نرسیده تو فروشگاهی و وقت حساب فروشنده میگه موجودی کارت کافی نیست! دویدن و نرسیدن های به موقع هر روز هم که جای خود داره.


این روزها که رویا فروختن و کلاه گذاشتن سر همدیگه عادی شده و باید گفت: کو وجدان بیدار! خداروشکر کافیه گوشی رو دستت بگیری یا مرورگر لپ‌تاپت رو باز کنی و اتصال به اینترنت رو برقرار کنی؛ از اینستاگرام و لینکداین و فیسبوک و توییتر گرفته تا هر سایت کوچیک و بزرگ دارن داد میزنن که آاااییی ملت بدانید و آگاه باشید و بجنبید که دیر شده و دارید از قافله عقب می‌مونید که همه کسب‌وکار خودشون رو راه انداختن و اگر دیر بجنبی تو تنها بازمانده بشر خواهی بود که هنوز از خودِ خودت بیزینسی نداری و چه‌بسا این درد بدتر از پیسیه و ملت و آیندگان که همانا فرزندان مفت خور تو خواهند بود تو را حاشا خواهند کرد که چرا به اندازه کافی برای ما ذخایر مادی (پول، ارز، سکه، طلا، سهام و بیت کوین و ...) جمع نکردی و امپراتوریی بعد از تو نخواهد بود که مایه آقازاده بر تختش تکیه بزنیم :|


بماند که من یکی دلم از این مدرس‌ها و موسسات آموزشی خونه و ریش ریش همچون فالوده شیراز. تنها هنر اکثر این دوستان آموزش مطالبیه که خودشون حتی یکبار زحمت تستش رو تو یه کسب‌وکار به خودشون ندادن و بیزنسشون همین آموزشیه که با خوندن و ترجمه دست‌وپا شکسته دو تا سایت خارجی که فرض می کنیم معتبر هم هستند یاد گرفتن، یا بدا به حالشون که از اینور آبیا کپی کرده باشن و هیچ‌وقت کاری غیر از آموزش نکردن و راه ننداختن، و از همون روز اول زندگی کاریشون، نشسته چکار کنم چکار نکنم!؟ هیچ‌جا هم کار برام جور نشد، فکر بکر اینکه برم موسسه آموزشی بزنم. سرمایه اولیه آنچنانی که نمی‌خواد. کسی هم بعدا نمیاد یقه‌ات رو بگیره که فلانی آموزشی که دادی پشیزی نمیارزه چون برمیگردی به طرف با قیافه حق‌به‌جانب عرض می‌کنی که اشکال از شخص حضرت‌عالی است. چرا که حتما تو خوب یاد نگرفتی! تو خوب تلاش نکردی! تو درست پیاده‌سازی نکردی! و طرف هم آروم میخزه تو لونه تنهاییه خودش که نکنه راست میگه؟ چند تا اتفاق گذشته رو هم مرور میکنه که در راستای تایید حرف‌‌های طرفه و دیگه بعدش چی میشه رو شما بگید. این رو هم اضافه کنیم که با استاد، استاد گفتن های همین عزیزان طرف خودش رو در جایگاه تراز اول و تافته جدابافته از ملت میدونه و بادی که به غب غب میندازه کم مونده اون رو از روی زمین بلند کنه! نمیدونم منظورم رو متوجه میشین یا نه.

بخوام توضیح بدم به نظر من خیلی تفاوت هست بین اونی که کارش از اول فقط آموزش بوده با کسی که یک کسب‌وکار راه انداخته و درست به معنای کلمه پدرش در اومده تا اون رو به یه جایی رسونده و تو شرایط بحرانی و حساس کنونی! همیشگی این مملکت حفظش کرده و پا پس نداده و اینجا تو همین مملکت مونده و با تمام محدودیت‌هاش داره ادامه میده و میاد آموزش میده اما چاشنی آموزشش تجربه‌هاشه؛ از جاهایی که یک بحران رو مدیریت کرد و پشت سر گذاشت، از جاهایی که شکست خورد و آزمون و خطا کرد و هزینه مالی و نیروی انسانی و زمانی داد تا از نو بسازه تا از نو اصلاح کنه.


خلاصه تو این آشفتگی بازار که یه سری کسب‌وکارها پا می‌گیرن و خیلی از کسب‌وکارهای قبلی دارن از پا در میان، به تعداد ستاره‌های کهکشان راه شیری که نه! اما تعداد موسسات و مدارس کسب‌وکار و کوچ که دارن به همه القا می‌کنن که شما به اندازه کافی خوب نیستی وگرنه همه چی گل و بلبله! پس بیا من پکیجم رو تو پاچت کنم و بهت یاد بدم! که باید چکار کنی تا به موفقیت برسی؛ خیلی زیاده. خیلیییی.

گفتم موفقیت؟ ای لعنت و نفرین به این کلمه و دلال‌‌هاش که خودش خواب و خوراک برای ما نذاشته و کاسبانش دارن با فروش محصولی به نام موفقیت پول پارو میکنن. فرقی نداره شغل و تحصیلاتت چی باشه یا الان چند سالته و در کدوم مرحله از زندگی کاری و شغلیت قرار داری، برای موفقیت تو نسخه میپیچن و تنها عامل نداشتنش رو خود تو میدونن و با فروش راه و روش‌هایی که کپی ناقص از این کتاب و اون کتابه که البته با جملات انگیزشی رنگ و لعاب داده شده خودشون دارن به همون موفقیت میرسن. یعنی اونا محصولشون برای فروش همین جملات و ویدیوهای و سخنرانی‌هاست. درآمدشون از جیب من و شما تامین میشه. عزیز من بخدا این موفقیت باید تعریف و تعیین بشه. باید بشکافیش و بشکنیش. باید با معیارهای کمّی تعریفش کنی. یعنی مثلا رسیدن به n مقدار پول در m ماه. یا ارتقاه جایگاه شغلی از موقعیت الف به موقعیت ب. یا کسب مهارت فلان در مدت زمان x ماه.


ناگفته نماند که هستند افرادی که واقعا برای حرف‌های من مثال نقض‌اند اما قطعا موافقید که تعداشون تو هر زمینه تخصصی انگشت شماره.


بگذریم. برگردیم سر موضوع اول صحبتمون که آیا واقعا من آمادگی راه اندازی و مدیریت یه کسب و کار رو دارم؟ در جواب باید بگم بستگی داره. بله به توانایی و تجربه‌های شما بستگی داره. به عزم و اراده شما. شاید واقعا مهارت مهم باشه ولی لزوما ایفا کننده نقش اصلی نباشه. چون خیلی‌ها شروع کردن و بعد مهارت و تجربه کسب کردن بعضی جاها هم آزمون و خطا کردن که گاهی راهی جز این ندارن یه جاهایی هم شکست خوردن یا مسیرشون رو گاهی تند و گاهی کند رفتن. گاهی هم مجبور شدن مسیرشون رو از یه جایی به بعد عوض کنند یا کلا برن تو یه لاین دیگه.


لازم میدونم بگم که شدیدا معتقدم هیچ لزوم و اجباری در کارآفرین و مدیر شدن همه آدما نیست. من می‌تونم یه کارمند عالی باشم. که کم نداریم آدم‌هایی که تو شرکت‌های مختلف واقعا کم از کارآفرین ندارن و حیات اون کسب‌وکار در گرو عملکرد و تصمیمات درست اونهاست. درآمدشون هم خوب و بالاست و دغدغه‌هاشون گرچه تقریبا زیاده اما به اندازه صاحب کسب‌وکار نیست. شایدم اصلا تیپ شخصیتی من در اطاعت‌پذیری خوب باشه. عیب که نیست هیچی، خیلی جاها هم می‌تونه خوب باشه. من باید کسی باشه بهم خط بده. مسیر رو برام تعریف کنه تا من به بهترین نحو کارهایی که بهم سپرده شده رو انجام بدم و به رشد مجموعه‌ای که عضوی از اون هستم کمک کنم جایگاه شغلی و روند ارتقا من تو اون سازمان هم سقف داره. اصلا من حاشیه امنم رو به خیلی چیزای دیگه ترجیح میدم.

اما کارآفرین‌ها داستانشون جداست. دوست دارن دست و بالشون تو انجان دادن کارها اونطوری که مدنظرشون هست و فکر می‌کنن درسته باز باشه. دلشون می‌خواد تصمیم گیرنده اصلی باشن. در خودشون میبینن که یک تیم و گروه رو رهبری کنن تا همه برای رسیدن به هدفی خاص در یک مسیر تلاش کنن. خلاصه بگم اهل چالشن و تفکر حل مسئله دارن. نمیدونم این ویژگی‌ها ذاتیه یا اکتسابی این رو هم شما سرچ کنید و به من هم بگید.


در پایان می خوام به شما دوست خوبم بگم اگر در خودت میبینی، نترس. بخواه، از اهلش یاد بگیر و شروع کن. فوقش می گیم تلاشمو کردم نشد. و بعد پا میشیم و یه باره دیگه و یه باره دیگه.

این تلاش رو یجوره دیگه تکرار می کنیم با یه اندازه دیگه برای یه کار و هدف دیگه. رفیق «اول در خودت ببین بعد بخواه. خلاص»

نظر شما چیه؟ کجای حرفای من رو قبول داری؟ فکر می کنی کجا دارم اشتباه میگم؟ برام کامنت کن لطفا


با این ID میتونی من رو تو شبکه های اجتماعی پیدا کنی: mokhtarmoraadi






کسب و کارموفقیتاستارت آپآموزش
به دیجیتال مارکتینگ و مدیریت ارتباط با مشتریان (CRM) شدیدا علاقه دارم، حوزه کاری و شغلیم هم تو همین مسیره.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید