ملانصرالدین
ملانصرالدین
خواندن ۲ دقیقه·۱ سال پیش

ما رباتیم!

به نام خدا

مقدمه: همیشه نوشتن مقدمه برای هرکس سخت بوده؛ اما وقتی شروع می‌شود پایان دیگر با ما است. در این نوشته به اینکه چرا می‌گویم ما را دارند ربات بار می‌آورند.

چَرا: در اکثریت مردم که بنگرید یا شاید خودتان خواهید دید که هیچ‌وقت نظر خودتان را نداشته‌اید و تمامی نظرهای شما جز حاصل چَریدن افکار دیگران نیست؛ مثلاً اینکه شما در مدارس همان چیزی را حفظ خواهید کرد که معلم آنرا گفته است؛ اما چیزی که ما را بار ربات‌ها و آدم‌های اطرافمان متمایز می‌کند این است که ما فکر می‌کنیم. مثلاً اگر که ما یک فرد کمونیست را چه‌گوارا را فرض کنیم او از اندیشه‌های رفیق استالین پیروی می‌کرد و رفیق استالین از داداشی، لنین انقلابی روس و لنین هم از کارل مارکس آلمانی تازه او هم از فریدریش هگل و او هم از افلاطون و تازه افلاطون هم از...

به‌هرحال سرجمع همه از یک تن پیروی می‌کنند و مردم کمونیست از فردی که خودش را عادل و قادر و نادر و پدر و مادر و ناسیونال و سوسیال و کبیر صغیر و بنده حقیر و کله کبیر می‌خواند پیروی می‌کند که می‌خواهد یاد کمونیست را در دل‌ها نگه دارد؛ اما این کلیسا و آمریکای کثافت نمی‌گذارد که بازوی قدرتمند خلق زحمت‌کش دست پینه‌بسته بتواند جامعه را جلو ببرد.

دوباره باید گفت به‌هرحال ما عادت کرده‌ایم بدون چون‌وچرا از یک نفر پیروی کنیم و همانند ربات بار بیاییم. آخر مگر شهر بدون رفتگر می‌شود؟

حتی اگر فکر هم بکنیم این سرمایه است که باعث شده حتی آدم‌های بزرگ و دانا عالم و قادر زمین هم جز کارمندی بیش نباشد.

پس چه کنیم: ‌ بایستی نظرات بقیه درباره زندگی را بشنویم. بایستی فکر کنیم چیزی که ما را از یک حیوان به انسان تبدیل کرده.

این نظر من بوده و شاید هم چرت باشد اما فکر کردن به آن بد نیست.

زندگیچرا
ملانصرالدین هستم فیلسوف، برنامه نویس، نقاد
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید