دلیل همه اینها می تواند یک چیز باشد: بی هدفی و ندانستن هدف و رسالت زندگی! فکر می کنید کنترل کامل امور زندگی تان در دست خودتان نیست و هر طرفی باد بوزد، شما را با خواهد خواهد برد؟
شاید میخواهید در دنیایی که هستید، تفاوت بزرگی ایجاد کنید، اما نمیدانید چگونه! بسیاری از ما در همین حال که زندگی را میگذرانیم، حس میکنیم باید ارتباط عمیقتر و راضیکننده تری با دنیا داشته باشیم اما چون به آن نمیرسیم، احساس ناامیدی و ناتوانی میکنیم.
دلیل همه اینها می تواند یک چیز باشد: بی هدفی و ندانستن هدف و رسالت زندگی! شاید فکر کنید به خاطر استفاده زیاد از این کلمه در واژگان روزمره، تعریف هدف زیاد کار سختی نباشد و همه ما از پس آن بر میآییم. من هم با شما موافقم. ولی چیزی که برایمان واجب تر از نان شب است، توجه به این کلمه است که شاید به خاطر دغدغه ها و مشغله های زندگی، گاهاً از آن غافل میشویم.
معنای لغوی هدف به معنای نشانه، غرض و مقصد و مقصود و آرمان میباشد. اما زمانی که در زندگی از اهداف صحبت میکنیم، منظورمان وضعیتی است که شما مایل هستید در آینده داشته باشید در اصل هدف شما حاصل چندین وضعیت است که در کنار یکدیگر قرار میگیرند تا وضعیت مطلوب که همان هدف تان محسوب میشود را ایجاد کنند.
برخی از هدفها وجود دارند که مکمل یکدیگر هستند به همین دلیل زمانی که درباره یک وضعیت ایدهآل صحبت میکنید، بدیهی است که چندین هدف دیگر در کنار هدف بزرگتر قرار بگیرند و شاید در اصل بتوان گفت که این اهداف، پلههای کوچکی هستند تا شما را به آن هدف نهایی یا همان وضعیت مطلوب برسانند.
شناخت و انتخاب هدف، یکی از اساسی ترین موضوعات زندگی انسان است اگر انسان هیچ شناختی از هدف خود در زندگی نداشته باشد، آن را پوچ و بی معنا خواهد یافت.
همه فعالیت های آگاهانه و ناآگاهانه انسان زمانی مفهوم خواهد داشت که هدف نهایی اش در زندگی روشن باشد با اندکی دقت می توان فهمید هدفی که ما برای زندگی خود در نظر می گیریم همه آن را تحت تأثیر قرار می دهد; به تعبیری دیگر، به زندگی ما جهت و معنا می بخشد.
اگر انسان ها در زندگی خود روش های متفاوتی دارند به این دلیل است که هدف های مختلفی را دنبال می کنند به هر قدر این هدف ها با ارزش تر و والاتر باشد، به همان اندازه زندگی انسان از ارزش و کیفیت عالی تری بهره مند خواهد شد.
بنابراین، سعادت و یا شقاوت انسان در گرو (شناخت هدف) و انتخاب آن است چه بسا افرادی هستند که سال ها در این دنیا زندگی می کنند و به علت سرگرم شدن به کارهای روزمره و به خصوص غرق شدن در ظواهر زندگی و لذت های مادی و آرامش دروغین، هرگز به اساسی ترین مسئله زندگی یعنی (شناخت و انتخاب هدف) نمی اندیشند; این عده به تعبیر قرآن کسانی هستند که به حیات دنیا راضی شده و به آن آرام گرفته اند.
اما در مقابل، وارستگانی هستند که با بعد متعالی حیات آشنا شده اند اینان توانسته اند در سایه تحصیل کمال، دریچه ای از عالم بالا به روی خود بگشایند و با عظمت های معنویِ زندگی آشنا شوند.
پس به جرأت می توان گفت که اساس موفقیت انسان در مسیر پر پیچ و خم زندگی، شناخت و انتخاب هدف می باشد و کسانی که در این راه مسیر صحیح را انتخاب کرده و هدف خویش را هم چو مشعلی فروزان در انتهای مسیر نظاره گرند، همواره موفق و پیروز هستند.
نکته ی بسیار مهمی که باید بدانیم این است که ما برای اینکه به اهدافمان برسیم باید از قدرت هر دو نیم کره مغز هماهنگ با هم استفاده کنیم، نمی توانیم فقط به امید یک نیم کره بمانیم.
ما برای راه رفتن به هر دو پایمان احتیاج داریم در این صورت است که تعادلمان حفظ شده و می توانیم با سرعت زیاد هم بدویماگر یکی از پاهایمان را با دستمان بگیریم و بخواهیم با یک پا حرکت کنیم، در این حالت سرعت ما نصف نمی شود، بلکه حتی حفظ تعادل هم برای ما مشکل می شود، چه برسد به حرکت کردن.
همه ما علاوه بر این که می خواهیم زنده بمانیم، دوست داریم یک زندگی راحت و با کیفیت بالا هم داشته باشیم. چیزی که باعث می شود کیفیت زندگی ما بالا برود، خواسته ها ما است. این خواسته ها می توانند بسیار زیاد باشند و هر روز هم به تعداد آنها افزوده شود کافی است خواسته هایی که در کودکی داشته اید را با خواسته های الان تان مقایسه کنید تا متوجه شوید که چقدر تعدادشان افزایش یافته و نوع آنها هم تغییر کرده است.
حالا این خواسته ها به خودی خود که محقق نمی شوند. بلکه برای رسیدن به آنها باید زمان و انرژی بگذاریم و تلاش کنیم از آنجایی که ما به عنوان یک انسان، زمان، انرژی و توانایی های محدودی داریم. بنابراین باید قبول کنیم که نمی توانیم به طور همزمان به همه خواسته هایمان برسیم.
پس مجبوریم از میان این همه خواسته ای که داریم تعدادی را گلچین کنیم که بیشترین و بالاترین تاثیر را در زندگی ما دارند و زمان، انرژی و تمرکزمان را روی رسیدن به آنها بگذاریم.
اینجاست که هدف گذاری اهمیت پیدا می کند و ما می توانیم به کمک این مهارت، بهترین و موثرترین انتخاب را داشته باشیم میتونید محصول هدف گذاری آکادمی مجازی باور مثبت رو تهیه کنید.
سوالی که شاید برای خیلیا هنوز حل نشده اینه که اصلا چرا باید هدف بزاریم، اگه بخوام خیلی خلاصه بگم، برای اینکه سرگردون نباشی می خوام با یک مثال خیلی قشنگ این موضوع رو توضیج بدم،
یک لحظه چشماتون رو ببندید و تجسم کنید که در دل یک اقیانوس در هوای تاریک با دو تا پارو و یک قایق هستید،
قطعا به هر سمتی پارو بزنیم داریم بی راهه میریم چون مقصد مشخصی نداریم، حالا بیایم کمی تجسم رو تغییر بدیم،
فرض کنیم با تمام اون شرایط در اقیانوس هستیم اما این بار یک چراغ فانوس اون دور دست ها دیده میشه که نشون میده اونجا ساحل هست،
خب حالا به کدوم سمت پارو میزنید؟ فکر میکنم جواب واضح است چراغ فانوس، در زندگی ما دقیقا حکم هدف را دارد، زمانی که هدف داشته باشیم میدانیم که باید به کدام سمت پارو بزنیم و حرکت کنیم.
افرادی که هدف ندارند باری به هر جهت هستند، یعنی چی ؟ فرض کنید پشت فرمان ماشین مورد علاقه خودتون در حال رانندگی هستید و بعد ناگهان متوجه می شوید که کنترل فرمان در اختیار شما نیست و خیلی راحت می چرخد، در همین حین سنگ خیلی بزرگی جلوی لاستیک ماشین میاد، به نظرتون چه اتفاقی میوفته؟ قطعا از مسیر منحرف میشیم.
افرادی که هدف ندارند، عوامل و شرایط بیرونی مسیر آنها را مشخص میکنند، و همانند فردی هستند که پشت فرمان ماشینی نشستند که هیچ کنترولی روی آن ندارند.
عشق… عشق حقیقی، به یک عاشق واقعی تبدیل شوید و آنگاه از خود پرتوهای عشق را به اطراف بتابانید به کسانی که دوستتان دارند، عشق بورزید و همینطور به کسانیکه دوستتان ندارند! لازم نیست حتما سزاوار عشق ورزیدن باشند، باید عشق بورزید، چون این تنها چیزی است که میتوانید به دیگران ببخشید.
به دنبال فرصت برای عشق ورزیدن باشید، بدون توجه به اینکه در کجا یا مشغول چه کاری هستید. شاید نتوانید به کسی کمک کنید، اما میتوانید یک عشق پرقدرت را بعد از چیزهایی که میبینید و انجام میدهید، حس کنید.
زندگی عشق است و عشق زندگی است، وقتی عشق بیشتری در رگهای ما جاری شد، تبدیل به نشاط بیشتر میشود، دید ما را روشنتر میکند و این وقتی سادهتر میشود که نه تنها به قلب و روحخودمان، بلکه به قلب و روح هر موجود زندهای که روی این سیاره زندگی میکند، متصل شویم.
در وهلهی اول ممکن است آدمها بسیار متفاوت از یکدیگر به نظر برسند، اما هستهی وجودی همهی ما یکسان است هستهی وجودی همهما یکی است، همهی ما از یک مسیر عمیق و قدرتمند با یکدیگر در ارتباطیم. اساس هستهی وجودی ما یکسان است، همهی ما از یک نوع نژاد بشر هستیم.
هیچ جدایی به جز جدایی که در ذهن ما و از روی ترس از وابستگی شکل میگیرد، وجود ندارد. اگر اجازه بدهیم عشق به قلبمان بازگردد، همه با عشق یکی میشویم و زندگیمان از همان نقطه دوباره آغاز میشود، پس این خود ما هستیم که دنیای اطرافمان را میشناسیم و در نهایت درک میکنیم که ما در این جهان زندگی میکنیم و این جهان هم در ما خلاصه میشود… همهی ما یکی هستیم.
تا به حال به پاسخ این سوال فکر کرده اید؟ همه ما مطمئنا هدف هایی داریم که آنها را نیمه کاره رها کرده ایم. در ادامه دلایل این کار را برای تان نام میبریم.
۱)اندازه سختی ها را نمیسنجیم.
۲)اهداف بزرگ و اشتباهی را انتخاب می کنیم.
۳)ویژگی ها و مشخصات هدف را رعایت نمی کنیم.
۴)اهداف مان واقع بینانه نیست.
۵)باورهای محدود کننده را از خود دور نمی کنیم.
۶)دلیل موفقیت های قبلی خود را بررسی نمی کنیم.
۷)همیشه به دنبال راه آسان و واضح برای رسیدن به اهداف مان هستیم.
۸)اهدافی متعارض و متضاد با یکدیگر را انتخاب می کنیم.
و….
دقت کنید از این پس دیگر ضرورتی دیده نمی شود که با هرکسی در مورد اهداف و ارزوهایمان صحبت کنیم. (البته در بعضی از مواقع این مطلب استثناء شده است و آن هم در هنگام مشاوره و در مقابل استاد و…)
در رویاهایتان زندگی کنید و اجازه بدهید موفقیت هایتان به جای زبانتان از شما و اهدافتان بگوید این را از یاد نبرید که بسیاری از مواقع صحبت کردن در مورد اهداف و آرزوهایمان فقط وقتمان را هدر می دهد.
پس در سکوت تلاشتان را ادامه دهید تا موفقیت های شما آرزوهای شما را فریاد بزند. شک ندارم که تک تک شما قدرت این را دارید که به آرزوهیتان برسید.
طبق تعریف هدف، شما باید خودتان بخواهید تا به وضعیت مطلوبتان در آینده برسید اگر خودتان حرکتی نکنید، این محیط و اطرافیان شما خواهند بود که شما را به وضعیتی می رسانند که شاید برای شما لذت بخش نباشد و من می گویم اگر سرنوشت خود را به روزگار بسپارید به جایی می رسید که نه تنها لذت نخواهید برد بلکه رنج هم خواهید کشید و همیشه افسوس گذشته ها را خواهید خورد.
جمله ی زیبای هست که می گوید:
بهترین راه پیش بینی آینده، ساختن آن است.