داریم توی دورانی زندگی میکنیم که متاسفانه کمتر از دوران قدیم شاهد تولد و ظهور اندیشه های جدید هستیم. به نظرم بهتر است اول دلیل این مورد را بررسی کنیم:

شاید دلیل اول اینه که اصلا این روزا وقتی برای فکر کردن نداریم. این روزا با هر کسی صحبت میکنی و میپرسی که چرا یه زنگ نمیزنی یا سر نمیزنی بهمون؟ جوابش مشخصه: وقت ندارم...
اما سوال اینه که: مگه صبح تا شب چیکار میکنی که اینهمه سرت شلوغه و وقت نداری؟
صبح تا شب سرمون شلوغه و هیچ کاری هم نمیکنیم و بهره وریمون صفره. این چیزی غیر از افتضاحه؟! مطمئنا این روند توی بلند مدت یه فاجعه با خودش به دنبال داره. نتیجه ساعتها بررسی و مطالعه چیزی جز یه ناامیدی سطحی نبوده. ناامیدی از اینکه این مشکل موقتیه و ما درحال یه گذار از سنت به مدرنیته هستیم و این تکنولوژی زدگی، نتیجه طبیعی ورود یکباره تکنولوژی به زندگیمونه؛ اما با گذر دو دهه از هزاره سوم کم کم به این نتیجه میرسیم که انگار قرار نیست گذر زمان قرار نیست این مشکل را برطرف کند. بلکه ما نیازمند به یک فرهنگ و یه برنامه اساسی برای به تفاهم رسیدن با این ویروس جذاب هستیم؛ ویروسی بدتر از کرونا. دارم از تکنولوژی و اسمارت فون ها و اینترنت و اینستاگرام و بقیه شبکه های اجتماعی صحبت میکنم.

دلیل دوم خیلی ملموس و آشناس: تنبلی!!!
پسر ما خیلی تنبل شدیم. ببین خیلی سادس، ما خیلی خیلی تنبل شدیم و ظاهرا قصدی هم نداریم فکری به حال خودمون بکنیم. بزار یه چیزی بهت بگم و خیالتو راحت کنم: تغییر وضعیت از تغییر خودمون شروع میشه و تغییر خودمون یکم مشکله. تغییر درد داره. اول از همه باید قبول کنیم که الان توی یه مسیر اشتباه هستیم و یه چند سال از عمرمونو هدر دادیم رفته و قبول کردن این واقعیت یه سخته و یه مقاومت ناخودآگاه توی وجود هر انسانی وجود داره در مقابل این که قبول کنه اشتباهشو. اما قدم اول برای تغییر و پیشرفت، قبول کردن اشتباهه. اگه این کار رو بتونیم بکنیم، بعدش باید ترمز دستی زندگیمونو بکشیم تا از این بیشتر با مخ نریم ته دره بی سر و ته زندگی.
خب حالا این سوال پیش میاد که اگه این مسئله رو قبول کنیم، بعدش چه اتفاقی میوفته؟!
جواب اینه که: بعدش این فرصت رو به دست میاریم که خودمونو از این منجلاب نجات بدیم. و اینجاس که میتونیم از پدیده "سوئیچ" استفاده کنیم.

وقتی کلمه سوئیچ رو میشنویم به احتمال زیاد ذهنمون میره سمت سوئیچ ماشین و روشن کردن ماشین. اما با این تصور چقدر به مفهوم "سوئیچ" نزدیک هستیم؟ فقط یکم!!! چون اینجا منظورمون سوئیچ ماشین و روشین کردنش نیست. وقتی به معنی کلمه سوئیچ فکر بکنیم و سرچ توی اینترنت بکنیم به این نتیجه میرسیم که این کلمه معنی های دیگه ای هم داره.
وقتی توی گوگل دنبال معنی کلمه "switch" میگردیم، به یه تعریف خییییلی جذاب میرسیم:
change the position, direction, or focus of.
گرفتی چی شد؟!
این جمله به فارسی میشه: تغییر جایگاه، مسیر یا تمرکز.
یعنی وقتی سوئیچ میکنی، جایگاه و مسیر و تمرکزت عوض میشه!!! پسر این دیوونه کنندس. تو مگه نمیخوای توی یه شرایط بهتری باشی؟ خب الان چی بهتر از اینکه زندگیتو سوئیچ کنی به یه مسیر بهتر؟
خودت و زندگیتو سوئیچ کن!!!
تو مسیری رو میری و به نتایجی میرسی که روی اونا تمرکز میکنی. همین!
تنها چیزی که لازم داری اینه که مسیرتو سوئیچ کنی به جهتی که خودت میخوای و از این مسیر که بدون شک آخرش یه جای دنج ته دره زندگیه بیای بیرون.
.
.
خب فعلا تا اینجاش کافیه و نمیخوام متن رو بیشتر از این طولانیش کنم. بزار بقیشم بمونه برای بخش بعدی. حالا بیا یکم باهم آشنا بشیم؛ من فرشید هستم و عاشق اینم که توی زندگیم بیشتر از زنده مانی، زندگانی کنم و مطوئنم تو هم مخالفم نیستی. اگه این متنو خوندی و خوشت اومد، لطفا یه جمله از خودت برام بنویس و اگرم خواستی این پستو برای دوستاتم بفرست تا این اول دوستیمون باشه :)
شاید باورت نشه اما بهت قول میدم حتی توی این دوره زمونه هم میشه از ته دل خندید و شاد بود و پیشرفت کرد. من عاشق کتاب خوندنم اما از یاس فلسفی که یه سری از رفقایی که حس روشنفکری دارن خوشم نمیاد و دوس دارم هم خودم و هم دوستام شاد باشیم و پیشرفت کنیم و بعد 120 سال اگه مردیم!!! بگن: دمش گرم، خیلی باحال زندگی کرد...
ارادتمند شما،
فرشید