به نظرم در پیروی از مسائل فرهنگی-سیاسی اشتباه دو دسته آدم وجود داره، یه عده متعصب هستن و یه عده ناآگاه. یا به اصطلاح یه عده خودشون رو به خواب زدن و یه عده واقعا خوابن. آگاه کردن قشر ناآگاه بسیار مهمه، چون هم جمعیت بزرگی رو تشکیل میدن و هم پتاتسیل های زیادی دارن که غیرفعال مونده. این قشر معمولا یک سری باورها رو بدون اینکه با دید نقادانه بهش نگاه کنن از اطرافشون گرفتن و تا حالا مسئله ای پیش نیومده که خیلی به شک یا بازنگری در عقاید تحریکشون کنه. مسئله ای که در بحث با این افراد خیلی مهمه تحریک نکردن تعصبه، سعی کنید با ملایمت و مهربانی، به دور از قاطعیت و با لحن منطقی و به دور از تمسخر باشون صحبت کنید.
متاسفانه گاهی تمرکز قشر آگاه و روشنفکر در جهت آگاه سازی به جای قشر ناآگاه روی قشر متعصب قرارمیگیره و این اشتباهه چون بیشتر حالت جنگ پیدا میشه تا مباحثه. بذارید با یه مثال بهتر توضبح بدم.
فرض کنید یه جوون 17-18 ساله میبینید که عقاید مذهبی یا سیاسیش عینا مشابه خانوادشه و این اعتقادات به نظر شما اشتباهه. احتمال اینکه این فرد ناآگاه، متعصب و یا هم ناآگاه و هم متعصب باشه هست. اما چون سنش کمه و بحث و دلایل زیادی ندیده احتمال ناآگاهیش بیشتر از متعصب بودنه، شما فرض کنید که ناآگاهه و تلاش کنید آگاهش کنید، اگر مطلع بشه از اینکه شما چی میگید حالا چهار حالت ممکنه رخ بده:
فرض کنید یه جوون 17-18 ساله میبینید که عقاید مذهبی یا سیاسیش عینا مشابه خانواده اش هست و این اعتقادات به نظر شما اشتباهه. احتمال اینکه این فرد ناآگاه، متعصب و یا هم ناآگاه و هم متعصب باشه هست. اما چون سنش کمه و بحث و دلایل زیادی ندیده احتمال ناآگاهیش بیشتر از متعصب بودنه، شما فرض کنید که ناآگاهه و تلاش کنید آگاهش کنید، اگر آ بشه از اینکه شما چی میگید حالا چهار حالت ممکنه رخ بده:
۱- طرف کم کم در بلند مدت شبیه شما میشه و اعتقادات مشابهی با شما پیدا میکنه، البته نه فورا، با گذشت زمان، چون تغییر انرژی و زمان میخواد.
۲- ممکنه راه تعصب رو پیش بگیره و دلایل شما رو بدون اینکه مشخصا بدونه چرا اشتباه هستن نپذیره. تو این حالت خیلی از افراد باز بحث رو ادامه میدن و حرف های تکراری رو میزنن، به نظرم این اتلاف انرژیه، اگر حرف های شما رو به درستی فهمیده وودیگه حرف جدیدی برای زدن ندارید دیگه نیازی به تکرار نیست و اگر درست باشن و تعصب رو کنار بگذاره کم کم مشابه شما میشه.
۳- حالت سوم اینه که طرف تنبله و حوصله فکر کردن و بررسی رو نداره یا به نظرش اعتقادش مهم نیست. در این حالت شما سعی کنید از اهمیت اعتقادش بهش بگید و اول این زیربنا رو پاسخ بدید که آیا این مسئله ای که داریم در موردش بحث میکنیم درسته؟ در این مرحله باز به چهار حالت همین بحث میرسیم و در مواجهه با اهمیت موضوع هم دوباره همین بحث ها صادقه
۴- حالت آخر که کمتر هم رخ میده اینه که طرف دلایل شما رو میبینه و میره علت اشتباه بودنشون در کل یا جز رو بررسی میکنه و دلایل مخالفتش رو بیان میکنه، در این حالت بحث برای شما هم آموزنده میشه، بعد از بحث های مکرر و بیان دلایل اگر طرف به یکی از سه حالت قبل برگشت که هیچ، اما اگر نه دو حالت وجود داره، اولا ممکنه شما متعصب باشید، همیشه بدی ها رو برای دیگران ندونیم ممکنه خودمون هم بد باشیم، و در حالت بعد که نادر هست ممکنه با توجه به تفاوت در بینش و شخصیت به باورهای متفاوتی برسید که بسیار هم خوب و عامل پیشرفت و نزدیک تر شدن به واقعیته.