نخستین گام شناخت کامل هدفی است که می خواهید بدان دست یابید. به عبارت دیگر داشتن عشق و علاقه به کاری که در حال انجام آن هستید یا قصد انجام آن را دارید، موجب موفقیت قطعی می گردد.
گام دوم، انتخاب یک رشته یا هدف بخصوص و متمرکز کردن کامل فکر روی آن است. و ایجاد این باور که حتما در آن موفق خواهید شد.
گام سوم، این است که کاری را که طالب موفقیت در آن هستید، صرفا در جهت خواست های شخصی قرار نداشته باشد، بلکه خدمت به مردم نیز در آن منظور شده باشد.
ضمن برداشتن سه گام اساسی برای دست یابی به موفقیت، هرگز نبایستی نیروهای دست اندر کار وجود را دست کم گرفت. اندیشه انسان آفریننده است و در کنار احساس، به صورت ایمان و اعتقاد ذهنی در ضمیر باطن جای میگیرد و آنگاه ازطریق نیروی خلاق ضمیر باطن به منصه ظهور می رسد.
می گویند «گوته» شاعر و نویسنده آلمانی، ساعت های متمادی در عالم خیال با خود به گفتگو می پرداخت و در این حالت رؤیا گونه، دوستی خیالی را در مقابل خود می نشاند و با او به سئوال و جواب می پرداخت. او چنان تصویر زنده ای از دوست خیالی خود در ذهن تصویر می کرد که حتی آهنگ صدا و لحن کلام وی را نیز می شنید و پاسخ مشکلات و دشواریهای زندگی را از او دریافت می کرد.
حافظه، گاو صندوق ذهن و ضمیر باطن است. برای داشتن یک حافظه خوب، شبها قبل از خواب این کلمات را تکرار نمایید: «هوش بیکران ضمیر باطن من هر آنچه را که نیاز به دانستن و یادآوری آن داشته باشم، در ذهنم حاضر می کند.»
هرگاه در صدد یافتن پاسخ مسئله ای هستید، ابتدا سعی کنید که آن را از لحاظ عینی حل نمایید. با پژوهش، تحقیق و کسب اطلاع از دیگران، معلومات مورد نیاز را به دست آورید. در صورتی که راه حل مناسب و مورد نیاز را به دست نیاوردید، مسئله را هنگام خواب به ضمیر ناخودآگاه بسپارید تا راه حل مناسب را به شما ارائه دهد.
باستان شناسان و دانش پژوهان که عمری در تحقیق و مطالعه متون قدیمی و آثار باستانی سپری کرده اند، به یاری ضمیر باطن خود صحنه های زندگی روزگاران گذشته را در ذهن تصویر می نمایند. و از این طریق به اکتشافات حیرت انگیزی دست می یابند.
نطفه آینده شما از هم اکنون در ذهنتان بسته شده و شالوده آن، اندیشه ها و باورها و اعتقادات عادی شماست. مطمئن باشید هوش و خردتان شما را هدایت و آینده تان را سرشار از موفقیت می سازد. هر گاه این مسئله را به خود بقبولانید و آن را باور داشته باشید ، همواره خیر و موفقیت و شادمانی سر راهتان قرار خواهد گرفت.
خوشبختی فرآورده و محصول یک روح آرام است. انسان خوشبخت کسی است که بیشترین و والاترین نیروی ذاتی خود را به کار بگیرد.
هنگامی که به رشد و پختگی عاطفی برسید، هرگز در مقابل انتقاد، خرده گیری، حسد و کینه دیگران از کوره در نمی روید و واکنش منفی نشان نمی دهید. پس در زندگی آرام و به خود مسلط باشید و به هیچ کس اجازه ندهید تا شما را از مسیر احساس عمیق آرامش و خونسردی و سلامت عقلی به بیراهه بکشاند.
هرگاه کسی از شما انتقادی کرد و شما گفته های او را درست و بجا تشخیص دادید، از این که آینه وار عیوبتان را پیش رویتان تصویر کرده قلبا بایستی از او ممنون باشید و برای انتقاد او ارزش قائل شوید. با این عمل خواهید توانست نقاط ضعف خود را از بین ببرید.
هرگز عصبانی نشوید
یکی از عواملی که نیروی روحی و روانی ما را افول می دهد، عصبانیت است. حال به هر دلیلی که عصبانی شده باشیم. در این گونه موارد با جدیت از خود بپرسیم: «اگر من مدتها عصبانی باشم نتیجه ای خواهم گرفت؟ »
هر گاه چیزی شما را عصبانی کرده باشد، لازم است فورا به پشت دراز بکشید یا روی یک مبل راحت لم داده و با بستن چشمها چند نفس کاملا عمیق بکشید و لحظاتی به هیچ چیز فکر نکنید.
با نهایت قدرت سعی کنید که هیچگاه غضبناک نشوید. به کلیه عواملی که شما را در زندگی عصبانی می کنند پشت پا بزنید و در صورت عصبانی شدن، به روش فوق عمل کنید.
تنبلی و بی میلی به کار نیز یکی از موانع بزرگ قوای فکری و روانی است، و باید برای هر دوی آن به طور جدی اقدام کرد.
همچنین پشیمانی و تأسف از گذشته، از جمله عواملی است که مانع پیشرفت قوای روحی و روانی خواهد بود. باید از تأسف و پشیمانی در مورد اعمال گذشته برحذر بود و در مقابل، تصمیمات و اهداف جدیدی را اتخاذ نمود. اطمینان داشته باشید از این طریق به مقصود و آمال خود خواهید رسید.
در هر کاری، زمانی نتیجه مطلوب به دست می آید که تمام حواس خود را متوجه همان موضوع و جزئیات آن نمایید. به طوری که آگاهی و ناخودآگاهی شما همزمان متوجه آن کار یا موضوع باشند.
کسی که مایل است خود را یعنی خویشتن خویش را بشناسد و با او در مشورت باشد، نباید اجازه دهد مسائل عادی روزمره، مانع از این شناسائی شود.
برای معرفت به خویشتن خویش، ساعتی در روز یا شب در تنهایی به راز و نیاز با خالق خود بپردازید. حتی می توانید فقط به او فکر کنید. و در چنین مواقعی، باید به تمامی آن چیزهایی که اسباب عصبانیت و ناراحتی شما می شود پشت کنید و با تمرکز فکر، فضای راحت و آرامش بخشی برای معرفت باطنی خود ایجاد نمایید.
ابتدای راه تکامل از زمانی آغاز می شود که انسان درصدد دانایی خویش برآید و بخواهد خود را بشناسد.
انسان در طول مدت زندگی، کم کم قوای جسمانی خود را از دست می دهد و ضعف و پیری بر او مسلط می شود اما انسان عاقل بعد از گذشت ایام برای ترقی و تعالی روح خود بهره می گیرد، زیرا می داند که جسم لباسی است که دیر یا زود انسان باید آن را در بیاورد. چرا که انسان حقیقی روح است نه جسد .
از هر چیز به اندازه نیاز و احتیاج استفاده کنید و علاقه و دلبستگی به آن پیدا نکنید مگر کسب دانش و معلومات که بهر اندازه مقدورتان باشد ، اندوخته و استفاده نمایید. و از همین ساعت طوری زندگی کنید که میل دارید در دقایق آخر عمر زندگی کنید. فرض کنید آلان می خواهید جهان زمینی را ترک کنید و مایلید حساب عمر خود را پس بدهید. در این صورت قضاوت شما در مورد خودتان چگونه خواهد بود؟
انسان وقتی بزرگ می شود که وجدانش گسترش یابد. هر قدر تسلط روح و وجدان بر اعمال انسان قوی تر شود، به همان نسبت بر شخصیت و عظمت انسان افزوده می شود .
حوادث هر چقدر بزرگ باشند در بزرگان اثر نمی کنند. بلکه جای حوادث در بدن اشخاص ضعیف النفس است. چون زخم در نفس مثل زخم در بدن است.
انسان هر قدر هم جاهل باشد ، باز هم می تواند با استفاده از بر نیروی روح و فکر خود، افکار، اعمال و خصوصیات اخلاقی خود را طی زندگی خویش عوض کند و فرصت لازم را برای این تغییرات را به دست آورد.
ما باید بدانیم که چه می خواهیم و سپس اعتقاد پیدا کنیم که رسیدن به آن خواسته مقدور است، آنگاه مصمم و با اراده به سوی هدف حرکت کنیم.
تردیدهای ما خیانت کارند. ما را از امتحان و فرصتهایی که به دست آورده ایم باز می دارند و از نعمت هایی که می توانیم بهره بگیریم، محروممان می گذارند.
برای رسیدن به هر آرزو و هدفی، باید فکر و اراده تان را به شدت به روی آن متمرکز کنید و با تمام توجه بسوی آن حرکت کنید. این توجه و تمرکز، در مغز نیروی مثبت و پایداری به وجود می آورد و تحقق آرزو را میسر می سازد.
فکر نیروی عظیمی دارد. بزرگترین فاتحان چه در میدان جنگ چه در عالم کار و مبارزات معنوی، پیروزی های خود را مدیون فکرشان می باشند. نیروی فکری بزرگترین عامل موفقیت است. روزی که همه بتوانیم به این موضوع معتقد
شویم، مرحله تازه ای را در زندگی آغاز خواهیم کرد.
ایمان و اعتقاد، نیروی آفریننده و سازنده ای است. حس اعتماد بنفس، تردید و بی ثباتی را از میان می برد و به انسان امکان می دهد که بی توقف به جلو برود.
همه مخترعین، سیاحان، کاشفین، فاتحین، بزرگان دین و عرفان و فلسفه، به استعداد و توانائی خود ایمان داشته اند.
زمانی که «گراهام بل» برای ساختن تلفن مشغول آزمایش بود و تا آخرین دلاری را که داشت صرف این آزمایش کرد، همه او را دیوانه شمردند. اگر او به تمسخرها گوش می داد و اعتماد بنفس خود را از دست می داد، آیا امکان داشت که امروز مخترع تلفن نامیده شود؟
ژاندارک که یک دختر ساده و روستایی بود اگر به مأموریت آسمانی خود ایمان قلبی پیدا نمی کرد، آیا می توانست آن نیروی عظیم را برای خود تشکیل دهد و هزاران نفر را به اطاعت از خود وادارد و حتی پادشاه فرانسه را به تسلیم و اطاعت وادارد ؟
توجهی که توأم با اراده و از روی عقل و منطق باشد می تواند روح و فکر را تحت «نظم معینی» به درجات عالی و به نقطه ایده آل برساند.
راهی که باید در پیش گرفت این است: آنچه را که می خواهید باید با حرارت و اشتیاق بخواهید و آن را در خیال خود، چنان که گویی به دست آورده اید ، آشکار و واضح مجسم کنید.
اصل مهم این است که هدف پیوسته جلوی چشم مجسم باشد و فرصتی برای ضعف اراده داده نشود.
بهترین عمل این است که انسان در میان سکوت فکر کند و تصمیم بگیرد و بعد این تصمیم را با تمام نیرو به اجرا بگذارد، چنین خیال کند که به هدفش رسیده و آنچه را که خواهان رسیدن به آن بوده به دست آورده است. یک خیال پایدار برای رسیدن به خواسته ها و حتی امکان دادن به غیر ممکن ها کمک بزرگی است.