بسم الله الرحمن الرحیم
ما معتقدیم امروز که به واسطه غوغا و هیاهویِ فریبندهِ خناسانِ بیگانه و ساده اندیشانِ داخلی، بازار تخریب و سیاهنمایی علیه ایران اسلامی داغ شده است و طعنه به جمهوری اسلامی برای برخی شده است، پوز روشنفکری و ابزار کسب اعتبار! باید گفت آقایان کمی تاریخ بخوانید، از قضا امروز روز شکر است!
شکر نعمت جمهوری اسلامی ایران!
خدا را شکر که رنج اشغال، غارت، کشتار و به ویژه تحقیر ملی توسط استعمارگران، امروز برای جوانان وطنم مسئلهای ناشناخته است. رنجی که بر روی تن مردمِ زخمیِ همسایگان ما همچنان آشناست.
خدا را شکر که سرنوشت کشورمان توسط مردم خودمان تعیین میشود و دشمن بدخواه نمیتواند همچون گذشتهی ایران و هماکنونِ برخی کشورهای جهان، با اشارهی سفیرش، دولتهای مشروع و مردمی را مثل آب خوردن ساقط کند.
خدا را شکر که ارزشهای رسمیِ حاکمیت، الهی است و مردم نیز از عمق جان این ارزشها را باور دارند.
خدا را شکر که برخلاف اغلب ایامِ هزارههای گذشته، رابطهی حاکمان با مردم، رسما بالا به پایین نیست، خاکساری حاکمان نزد مردم تا جایی ارزشمند و مطلوب شده، که برخی نگران بروز ریا در مسئولین هستند.
خدا را شکر، مردمی داریم که هم، چون کوه، در برابر طوفانِ سهمگین توطئهها، جنگها، تحریمها و تبلیغها، در کنار انقلاب اسلامی ایران ایستادهاند و به همت این مردم این موارد خنثی و کشور در عرصه¬های مختلف پیشرفتهای به سزایی داشته است.
خدا را شکر که آرزوی بسیاری از اندیشمندان و فلاسفه برای زِمام داری علمای راستین در جامعه، در جمهوری اسلامی ایران محقق شد. با همراهی امت در موسمی نادر از تاریخ، دو رهبر فرزانه بر مسند هدایت امت قرار گرفتند، که از لحاظ علمی، صاحب نظر و اعلم زمانه بودند. نگاه بدیع ایشان برای اهل اندیشه، شگفتآور و برای اهل عمل به تجربههای مکرر راهگشا بوده و هست. چنین رهبرانی در طول تاریخ به راحتی نصیب هر ملتی نمیشود.
خدا را شکر به برکت انقلاب اسلامی، الگوی سوم زن مسلمان که نمونهای بدیع و انسانساز در تبیین هویت حقیقی زن مسلمان ایرانی، خصوصا در عصرِ تهاجم استعمار هویتیِ نظام سرمایه و ابزارهای تحت خدمت آن است. با رهنمودهای امامِین انقلاب، برای زنان سرزمینم ترسیم و توسط دختران و زنان قوی کشورم محقق شده است؛ و شکر که مراکز دانشگاهی و فضاهای نخبگانی نیز مملو از بانوان توانمندی است که در عرصههای مختلف فعالیتهای علمی و اجتماعی به مجاهدت میپردازند و شکر که بنده توفیق دارم که به نمایندگیشان در محضرتان بایستم.
خدا را شکر که مشغله ذهنی جوانان پاک سیرتِ وطنم از بستر سخیفِ لَذات حیوانی در کوچه پس کوچههای لالهزارها، به دغدغه ذهنی مشکلات مستضعفان، عدالت اجتماعی و سیاسی، نیاز انسان به معنویت، کرامت و آزادی انسان از بند امپریالیسم، غارت گرسنگان افریقایی و استمرار تحقیر و بردگی در امریکای لاتین و امثالَهُم تبدیل شد؛ تا جایی که جوانانِ خداجوی این عصر بر بستر این حکومت در این راهِ خدایی، بذل مال و جان میکنند؛ و صدها شکر دیگر برای انقلابی که متعالیترین آرمانها را زنده کرده و رسمیت بخشیده است. اما ما در این فرصت برآنیم تا درباره آرمان جمهوریت سخن بگوییم. ما از شما آموختهایم که عامل پیشرفت کشور سپردن واقعی کار، صحنه و ابتکار عمل به دست مردم است. معتقدیم که تفاوت دولت برای مردم و دولت مردمی اصل مغفول در اداره امروز کشور است.
ما حتماً! بین دولتی که نگاهش به خارج بوده و نظمِ ناعادلانهی حاکم بر جهان با کدخداییِ امریکا را پذیرفته و یک دهه معطلی و عقبماندگی را برای کشور به ارمغان آورده با دولتی که نگاه به داخل دارد و میخواهد که خاکسار مردم خود باشد، تفاوت بسیار قائلیم! اما فاصله بسیار است بین صرف ارادت به مردم با سپردن صحنه و کارها به دست مردم.
صرف ارادت به مردم میتواند، به تولید روزافزون انتظارات نامتعارف عمومی، دامن زده و به جای توسعه مسئولیت و ظرفیت عمومی در راه پیشرفت، کشور را به سیاهچاله عوامزدگی و بیمسئولیتی بیاندازد.
دلسوزی بیش از حد خود دلیلی بر مسئولیت ندادنِ به مردم توسط دولت است، این امر گاهی منجر به تحمیل هزینههای گزاف به کشور شده و مردم نیز سختی اداره کشور را درک نمیکنند! مثلا چه معنی دارد در شرایطی که بخشی از مردمِ کشور در سرمای زمستان از قطعی گاز رنج میبرند و دستگاه کارشناسی کشور و مدیران تخصصی حوزهی انرژی با بررسی کامل به این نتیجه رسیدهاند که هزینه گاز گروههای پرمصرفِ پردرآمد جامعه را زیاد کنند تا مصرف آنها تعدیل شود، پس از اجرای طرح به آنها تخفیف ۷۰ درصدی بدهیم؟! کشوری که با ناترازی گاز مواجه است، دولت آن باید مردم را به مشارکت گرفته و مصلحتِ عامه را در نظر بگیرد و اگر بخشی از مردم، خلافِ عامه، همراهی نمیکنند. آنها را جریمه کند، نه آنکه تشویق کند! مردمیسازی در اینجا یعنی اینکه که همهی مردم به ویژه مرفهین، سهم خود را از سختیهای کشور به دوش بکشند!
قیم مآبی و عدم اعتماد به ظرفیتهای مردم، دلیل دیگری بر کنار زده شدنِ مردم از عرصهی پیشرفت کشور است. به عنوان مثال در عرصهی مسکن برخی مسئولین همچنان اصرار دارند که به مردم کلید تحویل بدهند و روبان ببرند! به همین دلیل دولت وارد ساخت پروژههای عظیم انبوهسازی شده است. اگر دولت، مطابق تجربیات موفق موجود و گذشته، با شکستن انحصارِ خودساختهی زمین و تسهیلاتِ ساخت، زمین و تسهیلات را در اختیار خود مردم بگذارد آنها توانایی ساخت خانه را با سرعت و کیفیتی بیشتر از دولت دارند. این خود یکی از مصادیق بزرگ مردمیسازی در حوزهی اقتصاد و مسکن است که بر زمین مانده. بدون تردید عدم مردمی سازی در عرصه مسکن منجر به شکست نهضت ملی مسکن خواهد شد. دقیقا همین مسئلهی انحصار زمین، مانع اصلی کشت دیم و استفاده از ظرفیت مراتع برای دامپروری است.
عدم بسترسازی برای حضور مردم دلیل دیگری است که مردم ما اساسا در برخی حوزهها نمیتوانند مشارکت داشته باشند. به عنوان مثال، ما از زنان این سرزمین میخواهیم که حضور اجتماعی، مشارکت اقتصادی و فرزندآوری داشته باشند. اما چگونه یک زن میتواند همهی این نقشها را همزمان ایفا کند؟! بدیهی است که این مسئولیتها نیازمند اصلاحات ساختاری وبسترسازی است. یکی از بسترهای مهم تحقق این موارد کیفیت و اندازه خانه و شهرسازی است. امروزه به دلیل ساخت شهرهای پرتراکم آپارتمانی، امکان جمع کردن این سه هدف با هم برای زنان ما صلب شده است. زنان ما به عنوان نیمی از جمعیت کشور که ظرفیتشان برای رشد اقتصادی بالا آزاد نشده، در آپارتمانها نمیتوانند کسب و کار خانگی و خانوادگی راه بیاندازند و یا گروهها و گعدههای اجتماعی پربسامد داشته باشند و به طریق اولی نمیتوانند حتی به تعداد فرزندان زیاد، در زندانهای آپارتمانی فکر کنند. پس در کنار سایر اقدامات برای حضور موثر زنان جامعه در پیشرفت کشور، حتما نیازمند بازنگری و تحول جدی در حوزهی شهرسازی و خانهسازی هستیم.
نقص در تربیت مسئولانه در خانوادهها و نظام آموزشی کشور نیز باعث میشود که فرزندان این مرز و بوم با مسائل واقعی کشور دست و پنجه نرم نکرده و آمادگی و مسئولیتپذیری لازم را برای حضور در عرصههای پیشرفت کشور پیدا نکنند. اینگونه نیست که همه آحاد جامعه ما آمادگی لازم برای پذیرش مسئولیتهای بزرگ را نداشته باشند، اما کاستیهای موجود نیازمند اصلاح نگاههای تربیتی در حوزههای اجتماعی و سیاسی، چه از سوی مسئولان تربیتی و چه از سوی مسئولان سیاسی کشور و همچنین خانوادههاست.
رهبر معظم انقلاب اسلامی
ما به عنوان جریان دانشجویی، ضمن باور این که حلُ المسائلِ مشکلاتِ کشور نقشآفرینی موثرتر مردم است از طریق گفتمانسازی، مطالبهگری و مدلسازی استفاده از ظرفیتهای مردمی مثل اردوهای جهادی پیگیر تحقق این مساله هستیم و طبعا در پیگیری این موارد از جانب ما نیز کاستیهایی وجود دارد که مشتاقانه آماده شنیدن آنان هستیم.
دو نکته پیرامون بحث زنان و خانواده:
ما بانوان جوان در جمهوری اسلامی از نگاه مترقی حضرت امام به زن که او را در جایگاه زن عزتمند و آزاد برای رشد و شکوفایی انسانی قرار داد، حظ برده ایم، در مسیر عینیت بخشی هر چه بیشتر نیازمند چراغ راه برای حل مسائلی هستیم که میراث الگوی شرقی و جریان غربی ظلم به زنان جهان است. کدام دسته از موانع موجود در زیرساخت فرهنگی و ساختاری برای زیست الگوی سوم را باید هدف قرار داد؟ ایجاد ساختارهای مناسب فعالیت اجتماعی زن الگوی سوم، در کنار ساختارهای مردانه موجود و در ارتباط هم افزا با آنها، یا اصلاح ساختارهای مشترک موجود با ایجاد شرایط مناسبتر برای زنان با تقنین و اجرای آیین نامههای مناسب؟
متأسفانه در قانون جدید صیانت از خانواده به جای محوریت خانواده با ظاهرسازی اسلامی، گرته برداری قوانین غربی شده است.
کشوری که قاطبه جمعیتش پیر شده است را نمیتوان انتظار پیشرفت چندانی از آن داشت از آنجا که در آیندهای نزدیک ابعاد هولناک پیری جمعیت، بی تردید دامنگیر کشور و خصوصا ما نسل نو خواهد بود، ضرورت توجه به اولویتگذاری و فوریت موضوع جوانی جمعیت و تحکیم خانواده از سوی دولتمردان در مقطع فعلی مضاعف میباشد، اما متاسفانه علیرغم تاکید حضرتعالی مبنی بر محور قرار گرفتن موضوع جمعیت و خانواده در نگارش برنامه هفتم توسعه، چنین محوری از سوی دولت به کلی نادیده گرفته شده و به محاق رفته است، و تاسفبارتر آنکه علیرغم مکلف بودن دولت در پرداخت بودجه ۱۰.۷ هزار میلیارد تومانی جمعیت، در سال ۱۴۰۱، سازمان برنامه و بودجه حتی ۱ ریال برای حمایت از نسل و خانواده ایرانی به دستگاهها پرداخت ننمود.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته